نوشته عزیزالدین حیدری
باغ لطیف
اینک داستان باغ لطیف خدمت شما
عزیزان طور مختصر بیان میگردد ، تا جوانان و نوجوانان ما که درعالم غربت و دوری از
وطن بسرمی برند و گاهگاهی آهنگ باغ لطیف را به آواز هنرمند خوب کشور« استاد زلاند »
میشنوند ، بدانند که لطیف کی بود و این باغ درکجا موقعیت داشت:
این باغ در نزدیکی بالاحصار کابل و
در آغاز شهدای صالحین موقعیت داشت و از طرف کرنیل عبدالطیف خان بنا یافته بود.
کرنیل عبدالطیف از قوم مومند اصلا مسکونه شالیز غزنه بود. انسان خوش مشرب و دارای
رتبه کرنیلی بود و ازین جهت به کرنیل لطیف مشهور بود.
کرنیل لطیف دردوران جوانی و درهنگامیکه
امیرمحمدافضل خان هنوز به امارت نرسیده بود و از طرف پدرش فرمانروای کل صفحات
ترکستان بود ، برتبه کپتانی رسید که موصوف در توپخانه حضور به صفت قوماندان ایفای
وظیفه میکرد. چندی بعد به رتبه کرنیلی رسید که تا زمان حکومت امیرعبد الرحمن خان به
همین رتبه باقی ماند.
با به قدرت رسیدن عبد الرحمن خان به
سلطنت ، عبدالطیف خان ، برادر بزرگش عبدالقادرخان و پسر بزرگش عبدالسلام خان یکی
پی دیگری بین سالهای 1306 ـ 1308 هجری قمری محبوس گردیدند تا اینکه درزندان جان
باختند ودرهمین باغ دفن گردیدند که اکنون محل قبورایشان مشخص نیست.
کرنیل لطیف در شوربازار کابل سکونت
داشت که محل سکونت وی بنام گذرکرنیل لطیف نامیده میشود. وی این باغ را در زمان
کرنیلی خود ساخته بود که در آن زحمات فراوانی کشیده بود. این باغ با داشتن گلهای
رنگارنگ و درختان مقبول غیرمثمرو مثمر از قبیل شاه توت ، توت ، سیب ، آلوبالو ،
زردالو وغیره در شهر کابل یک نمونه بود. دروسط باغ جوی آب روان موقعیت داشت و
درکنار این جوی مسجدی نیزاعمارگردیده بود.
تاجائی که بخاطر دارم ، چندین بار
با پدرمرحومی ام برای تماشای گلها و توت خوری طور دستجمعی به این باغ رفتیم. این
باغ بزرگترین تفریگاه برای اهالی شهرکابل بود که مردم شهر کابل از طرف عصر بدانجا
سرازیر می شدند.
به همین دلیل ، همه ساله برای مدت
پنج هفته میله نوروزی جشن دهقان درینجا
برپا میشد. درین روزها ، دهقانان به نمایش
تولیدات شان می پرداختند . نمایش گاوها ، اسپ ها، قوچ جنگی، سگ جنگی، مرغ جنگی ،
کاعذپران بازی، میله گل ارغوان و ده ها سرگرمی های دیگر هزاران همشری کابل و اطراف
آنرا به خود میکشانید. مراسم جشن دهقان درین جا واقعا دلچسپ و تماشایی بود.
دراوائل سال 1376 خورشیدی هنگامیکه
به شهدای صالحین جهت دعا بر سر قبر پدرم میرفتم ، بار دیگر این خاطرات در ذهنم
روشن شد. باغ لطیف در نظرم مجسم گردید. ولی ازین باغ اثری بجا نمانده بود. این باغ
در اثر بی توجهی حکومات قبل و سپس دردوران جنگ های 23 سال اخیربه ویرانهء تبدیل شد و مکانی برای ذبح مواشی از طرف قصابان
بود. ولی با آنهم مسجد آن طور نسبی آباد بود.
قطعه شعری که در وصف این باغ سروده
شده است و از طرف استاد زلاند آوازخوان مشهور کشور خوانده شده است ذیلا خدمت تان
تقدیم میگردد:
اگر نظــــــــــاره گل می توان
کرد وطن در شهر کابل می توان کرد
دلبرکــــم بیا به کابـــــــــــــل
بریم سیل بتی
مرغوله کـــــــاکل بریم
گاه به بارانه وگـــــــــاه جوی
شیر گاه
شویم سوی رکـــــــاخانه تیر
باغ لطیف است خوش و دلـــــپذیر سیل گل و سوسن و سنبل بریــم
سوی خــــرابات تمــــــــاشا کنیم تا شهدا رفته دعــــــــــــا ها کنیم
خواجه صفـا ، صفـــا به گلها
کنیم باغ لطیف باز تماشـــــــــــا کنیم
وعده مـا بود در پایان چــــــــوک گشته خـــــــرامان بیا مثل کـوک
کار من از عشق تو گردیده چوک ا ز چتــــــه ها سوی سر پل بریم
شعری از شاعر جوان و با استعداد
میهن ما محمد شریف سعیدی که تازه به شهر گوتنبرگ مسکن گزیده وهمکار قلمی این نشریه
می باشد.
از شریف سعیدی
شب
برشاخه بی برگ درختی ، شب کوچک
منقار زند بر جگر سرخ چکاوک
در خاطره کوه نمانده است عقابی
در دشت به خون خفته صدای تر پوپک
در حجره کبک صدایست زرگبار
برلانه گنجشک فرود آمده موشک
در خاک خبر نیست فقط کرگس مستی
سر می کند از زندگی لاغر لک لک
در خانه خبر نیست که ویرانه ی گنگی
ست
ماران سیاهند به گهواره کودک
در شهر شب است و خبری نیست از
انسان
رفتند ازین شبکده ی پست یکایک