دمکراسي چيست؟** انفجار منظومه شمسي** کهکشانها**فزيک** جامعه‌شناسی خودكشی**مهاجرين افغاني در ايران و مشكلات ** مارکس و محیط زیست**شرايط زمين

سياست و بازنشستگی

* تحولات هفته گذشته در چين ، كوبا و فلسطين به رغم تمايزات محور مشتركي دارند
* در حالي كه رهبران سالخورده چين قدرت را به نسل جديد و انقلاب نديده واگذار كردند، كاسترو مي‌رود كه زمامداري خود را ٥٠ ساله كند و عرفات با واگذاري بخشي از قدرت نيمه بازنشسته مي‌شود


سعيد شروينی

sherwini@hotmail.com

هفته گذشته در كنار چالش ها و مذاكرات در مورد جنگ و صلح در عراق سه رويداد نسبتا مهم نيز در صحنه سياسي جهان رخ داد كه خبر آنها در ميان انبوه خبرهاي مربوط به بحران عراق چندان بازتابي نيافت. رهبري چين در جريان اجلاس كنگره خلق اين كشور برخلاف تمامي دفعات قبل به آرامي به نسل جديدي از سياستمدارن اين كشور انتقال يافت ، نسلي كه با ايدئولوژي و آموزه هاي مائوتسه دونگ و اخلاف او چندان قرابتي ندارد و سن و سالش در حدي نيست كه بتواند مشروعيت خود را بسان رهبران پيشين از شركتش در انقلاب چين كسب كند. از اين رو كارنامه اين رهبران بيش از هر زمان ديگري با لياقت و كارداني اشان در اداره كشوري بزرگ و در حال گذار محك خواهد خورد. هم گزارشي كه رهبران پيشين از وضعيت كنوني چين ارائه كردند و هم صراحت بيشتري كه رهبران تازه در بيان مشكلات چين نشان مي دهند همگي گواه بر اين نكته است كه پرجمعيت ترين كشور جهان در مرحله كنوني گذار خود از " اقتصاد سوسياليستي " به " اقتصاد بازار سوسياليستي " ( نامي كه رهبران چين بر اقتصاد بازار آزاد در كشور خود گذاشته اند) با مشكلاتي روبرو است كه ديگر نمي توا ن با استناد به رشد اقتصادي ٧ يا ٨ درصدي ناديده اشان گرفت يا از بروزشان ممانعت به عمل آورد. در كنگره خلق چين گفته شد كه جامعه اين كشور به "جامعه يك سوم " بدل شده و بر خلاف جمعيت شهري ، دوسوم جمعيت كشور (٨٠٠ ميليون) كه در روستاها زندگي مي كنند ظرف ٥ سال گذشته وضعيت اقتصادي بدتري پيدا كرده اند. حل اين مشكلات يعني ايجاد توازن در اقتصادي كه بر خلاف روند عمومي اقتصاد جهان كماكان از رشد خوبي برخوردار است و هدايت و كنترل مهاجرت از روستا به شهر كه به شاخص ترين پديده اجتماعي چين در سال هاي اخير بدل شده نيازمند رهبران تازه نفس و برنامه هاي جامع و كارسازتري است. زمان نشان خواهد داد كه رهبران تازه چين كه در ساختار سياسي بسته اين كشور از طريق انتصاب به اين مقام ها رسيده اند از چه ميزان كارداني و برنامه زيزي لازم براي هدايت كشورشان در اين برهه حساس تحولات اجتماعي برخورداند.

كاسترو قصد بازنشستگي ندارد
كوبا هم گرچه كماكان مثل چين توسط حزب كمونيست اداره مي شود اما دستكم در عالي ترين سطح رهبري اين كشور خبري از انتقال قدرت نيست. فيدل كاستروي ٧٦ ساله كه از سال ١٩٥٩ بر كوبا حكومت مي كند، هفته گذشته از سوي كنگره كوبا براي يك دوره ديگر به رياست جمهوري اين كشور انتخاب شد. ١٠، ١٢ سال گذشته نشان داد كه كاسترو در هدايت كشور از سخت ترين بحراني كه فروپاشي اتحاد شوروي عارضش كرد نسبتا خوب عمل كرده و آموزه ها و شعارهاي گذشته را آنجا كه لازم بوده به نفع واقعيت هاي سخت و تلخ تازه شكل گرفته فرونهاده است. اين نيز هست كه كوبا هم اينك نه از سوي خود رهبري اين كشور و نه از سوي "احزاب برادر" ، بلكه از سوي بانك جهاني كه مناسبات حسنه اي هم با دولت كاسترو ندارد دارنده بهترين شاخص ها در زمينه آموزش و بهداشت عمومي در كل آمريكاي جنوبي معرفي شده است. با اين همه و صرفنظر از مشكل فقدان آزاديهاي سياسي و حزبي در كوبا ، آنچه كه سيستم حكومتي اين كشور را بيش از هرچيز حساس و آسيب پذير مي كند وابستگي بالاي اين سيستم به وجود و حضور فعال شخص كاسترو است. كاسترو باسابقه ترين رهبر جهان است و طول زمامداري او دستكم در وضعيت كنوني جهان عادي و متعارف نيست. نگاهي به كادر رهبري كوبا حاكي از اين نيست كه در اين كشور قحط الرجال است و نمي توان كاسترو را بي آنكه سيستم حكومتي تحت رهبري او به تلاطم بيفتد با عزت و احترام بازنشسته كرد. تجربه نلسون ماندلا در سيستم نسبتا بازي همچون آفريقاي جنوبي و تجربه اخير در نظام بسته اي همچون چين بر وجود چنين امكان و گزينه اي دلالت دارند.

مشكلات كوبا در مناسباتش با ايالات متحده هم به نظر نمي رسد كه دليل مقنعي بر حضور همچنان فعال كاسترو در صحنه سياسي اين كشور باشد. اگر كاريسما و محبوبيت كاسترو در كاستن از تاثيرات منفي رابطه غيرعادي هاوانا با واشنگتن بر جامعه كوبا اثر بازدارنده اي داشته باشداين اثر مادام كه او همچنان زنده است ، صرفنظر از اينكه از مقامي رسمي برخوردار باشد يا نه باقي خواهد ماند. و مگر جامعه آفريقاي جنوبي همچنان و به كرات در حل اين يا آن مشكل داخلي و خارجي خود از وجود ماندلا بهره نمي برد؟ و مگر رهبري جديد چين مي تواند خود را از تجربه و نفوذ رييس جهمور و نخست وزير تازه بازنشسته اين كشور يعني جيانگ زمين و جو رانجي بي نياز ببيند؟

عرفات و واگذاري ناخواسته قدرت
با اندكي تسامح مي توان گفت كه كاسترو به لحاظ قدمت حضور در صحنه سياسي يكه و بي همتا هم نيست. در گوشه ديگري از جهان يعني در قلب خاورميانه هم مي توان ياسرعرفات را نشان داد كه ٤٠ سال است نامش با نام فلسطين عجين شده است. روزي كه عرفات پا به صحنه مبارزه نهاد بر روي نقشه زمين مكاني به نام فلسطين نام گذاري نشده بود، اينك اما سرسخت ترين اسراييلي ها هم نمي توانند وجود منطقه اي به اين نام كه ٣ ميليون فلسطيني را در خود جاي داده انكار كنند. با اين همه و به رغم آن كه عرفات نماد و شاخص جنبش فلسطين به شمار مي رود ولي براي وي هم زمان بي حدو مرز نيست. در طول رهبري عرفات بر جنبش فلسطين اسراييل ٩ نخست وزير و آمريكا ٩ رييس جمهور را تجربه كرده اند. البته هميشه مي توان با استناد به وضعيت خطير فلسطيني ها و مشكلاتي كه آنها درتلاش براي به دست آوردن كشور مستقل خود دارند وجود يك رهبر شناخته شده و بهره مند از مقبوليت و مشروعيت عمومي را ضرورتي گريزناپذير معرفي كرد و از اين امر لزوم حضور قاطع و بي تخيف عرفات در جنبش فلسطين را نتيجه گرفت. ولي اگر قرار است كه جامعه فلسطين از همين حالا روندهاي دمكراسي را در خود تشديد كند ، انتقال سكان سياسي به نسل هاي تازه نفس تر را بيازمايد و در برابر ضعف هاي ناشي از نقصان دمكراسي و فساد و ارتشاء در تشكيلاتي كه عرفات آن را اداره مي كند بي تفاوتي پيشه نكند ضروري است كه كسي مادام المعر در قدرت جا خوش نكند. هنوز هم بخشي از فلسطيني ها چنين استدلال مي كنند كه بزرگترين مانع ايجاد دمكراسي و بزرگترين فساد در سرزمينشان اشغالگري اسراييل است. اين استدلال اما در سال ها و ماه هاي اخير پيوسته هوادران كمتري يافته است. با اين همه ، نفوذ و قدرت محافلي كه كه هوادار اصلاحات ، دمكراسي بيشتر و تقسيم متوازن تر قدرت در تشكيلات فلسطين هستند به آن حد نيست كه چنين روندي را تحميل كند و زمينه را براي تحولات در راستاهاي مزبور بگشايد. متاسفانه اينك عامل خارجي است كه محرك چنين تحولاتي شده است.

يكي از اهداف دولت آريل شارون از دو سال پيش كه قدرت را در اسراييل در دست گرفت اين بوده است كه عرفات را به عنوان شاخص ترين نماد جنبش فلسطين تا حد ممكن تحقير، بي اعتبار و نهايتا حذف كند. حمله به مقر عرفات در رام الله ، بازداشت خانگي گاه و بيگاه وي و مسئول دانستن او در مورد همه ترورهاي انتحاري گروه هاي راديگال فلسطيني و حتي تلاش براي تبعيد اجباري وي اجزاي به هم پيوسته اي از تحقق سياست مزبور دولت شارون بوده اند. با چين سياستي طبيعي بود كه دولت اسراييل هرگونه مذاكره اي با فلسطينيان را به وجود رهبراني "مطلوب تر" از عرفات مشروط كند. ا ز نيمه هاي سال گذشته دولت جرج بوش نيز با اين خواست غيرمشروع دولت شارون هم آوا شد و وجود عرفات در راس تشكيلات خودمختار فلسطين را به عنوان سدي در برابر پيشرفت روند صلح در خاورميانه معرفي كرد.مقاومت و موضع نفي آميز فلسطيني ها در برابر فشار و تحكم يادشده جايي براي تحقق آن باقي نمي گذاشت و حتي منتقدان اصلاح طلب عرفات نيز در برابر زورگويي شارون و دولت اسراييل لحظه اي در حمايت از وي ترديد نمي كردند.

عدو شود سبب خير؟
با اين همه تحت تاثير دو عامل رهبري فلسطين و شخص عرفات در اين اواخر اصلاحات بارزتري را در تشكيلات خودمختار فلسطين آغاز كرده اند كه مهمترين نمود آن ايجاد يك پست نخست وزيري و انتقال بخشي از قدرت عرفات به اين مقام است. از دو عامل يادشده يكي به قدرت رسيدن دوباره آريل شارون و نيروهاي دست راستي در نتيجه انتخابات پارلماني ژانويه گذشته در اسراييل است. اين امر نشان داد كه فلسطيني ها كه بر اثر جنگ و درگيري به لحاظ اقتصادي در وضعيت وخيمي به سر مي برند و كمتر اميدي هم به گشايش باب مذاكرات صلح برايشان فراهم است احتمالا تا ٤ سال ديگر نيز ناگزير از تماس و مذاكره با دولت شارون هستند كه همچنان بر خواست غيرمشروع و ناعادلانه خود مبني بركناري عرفات پامي فشارد. گفتني است كه در اين اواخر گروه چهارگانه مركب از آمريكا ، روسيه ، اتحاديه اروپا و سازمان ملل كه براي به جريان انداختن مذاكرات صلح خاورميانه مي كوشند نيز، به خواست دولت آريل شارون كه مصرا از سوي آمريكا در اين گروه مطرح مي شود تمكين كرده و كاهش قدرت عرفات را خواستار شده اند. عامل مهمتر در تصميم رهبري فلسطين به انجام تحولات يادشده ، همانا احتمال بروز جنگ آمريكا عليه عراق است. اين جنگ اگر طبق برنامه پنتاگون به نتيجه برسد توازن قوا را در منطقه به نفع اسراييل برهم خواهد زد. از همين رو رهبري فلسطبن در صدد برآمده است پيش از آنكه اسراييل و آمريكا در موقعيت بازهم برتري قرار بگيرند و در پي حذف كامل عرفات برآيند تحولاتي را آغاز كند تا زمينه براي طرح و تحقق چنين برنامه هايي پديد نيايد.

با راي روز دوشنبه مجلس فلسطين به ايجاد پست نخست وزيري و احتمال بالاي گزينش محمود عباس معروف به "ابومازن " ، به اين مقام گرچه عرفات از بخشي از مسئوليت هاي خود معاف مي شود و خواست نيروهاي فلسطيني خواهان اصلاحات هم قسما جامه عمل مي پوشد ، ليكن معلوم نيست كه اسراييل و آمريكا با آن كاملا موافق باشند، چرا كه طبق توافقات در كادر رهبري فلسطين ، حرف آخر در زمينه مذاكرات صلح را كماكان عرفات خواهد زد.

ابومازن كه مرد شماره ٢ سازمان الفتح به شمار مي رود در كنار عرفات و فاروق قدومي جز معدود بازماندگان بنيانگذار اين سازمان است. وي كه از طراحان و امضاء كننندگان قراردادهاي اسلو است گرچه اختلاف سني چنداني با عرفات ندارد اما نسبت به وي شخصيتي ميانه روتربه شمار مي رود. ابومازن از اينكه انتفاضه به سوي خشونت و استفاده از بمب و اسلحه گرويده است سخت انتقاد مي كند و از اين رو نزد حماس و جهاداسلامي انتخابش لزوما با استقبال مواجه نخواهد شد.. ابومازن در اولين اظهارات خود دولت شارون را دولتي خوانده كه از آن انتظار صلح نمي رود، اما آماده مذاكره با آن است . به گفته نخست وزيرآتي فلسطين موضع فلسطيني ها نسبت به مذاكرات كمپديويد تغييري نكرده است. اين مذاكرات كه اواخر سال ٢٠٠٠ با شركت عرفات ، اهود باراك و بيل كلينتون انجام گرفت از جمله به خاطر سربازدن اسراييل از حق بازگشت بخشي از آوارگان فلسطيني به موطن خودشان و يا پرداخت غرامت به آن ها به شكست انجاميد.

نخست وزير جديد فلسطين با وظايف آساني روبرو نخواهد بود. علاوه بر چالش هاي ناشي از چگونگي تقسيم قدرت ميان نخست وزير و عرفات ، اين كه ابومازن از يك سو بتواند به عنوان زمينه اي براي آغاز مذاكرات ، دولت اسراييل را به كاستن از ميزان قهر و خشونت در مناطق فلسطيني و خروج از اين مناطق متقاعد كند و از سوي ديگر بتواند به رغم موضع انتقادآميزش نسبت به گروه هاي راديكال فلسطيني آن ها را به پايان دادن به خشونت ها و ترورها و پيوستن به فرايندهاي سياسي و روندهاي مربوط به مذاكرات صلح جلب كند وظايف سنگيني را به عهده گرفته است كه موفقيت در اجراي آن ها با اما و اگرهاي بسياري توام است.

با توجه به سن و سال ابومازن (٦٩ سال) مي توان انتظار داشت كه وي نيز تنها نخست وزيري براي يك دوره گذرا خواهد بود. با اين همه ، همينكه تا همينجا هم از نقش و وزن رهبر سالخورده جنبش فلسطين به اين يا آن ميزان كاسته شده ، صرفنظر از اين كه اين تحول تحت تاثير چه عواملي شكل گرفته ، خود مي تواند نشانه آغاز زندگي و حيات سياسي پوياتري در جامعه فلسطين باشد.



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت