گزارش روزنامهنگار آلماني از گسترش فحشاء در ايران:
روسپيان در سرزمين ملاها
* روسپيگري در
جمهوري اسلامي، بعضا اعتراضي است به قالبهاي تنگ اخلاقي
* يك ميليون و هفتصد هزار زن ايراني، در خيابانها روزگار ميگذرانند و مراكز
رسمي از وجود ۳۰۰ هزار روسپي خبر ميدهند
* زنان تن
فروش، با پرداخت رشوه به ماموران انتظامي به كار خود ادامه ميدهند
گزارش: كريستيانه هوفمن (فرانكفورتر آلگماينه)
برگردان: جواد طالعي (دفتر اروپائي شهروند)
اشاره:
به موجب برآوردهاي مراكز رسمي جمهوري اسلامي، امروز، حدود يك ميليون و هفتصد هزار
زن، يعني شش درصد مجموع زنان ايران، در خيابانها زندگي ميكنند و حدود سيصد هزار
نفر از آنان، براي تامين معاش خود و فرزندانشان، تسليم تن فروشي ميشوند. روزنامه
انتخاب، در پايان ماه نوامبر سال 2002 نوشت: "تنها ظرف شش ماه گذشته، صدها
عشرتكده فاش و حدود بيست و پنج هزار نفر در رابطه با فحشاء دستگير شده اند".
اين،
كارنامه سياه حكومتي است كه ادعا ميكرد با تكيه بر قوانين شرعي خواهد توانست
جامعه را از فساد پالوده سازد.
گسترش تن
فروشي و تضاد شديد اين پديده با ادعاهاي رهبران جمهوري اسلامي، اخيرا توجه برخي از
رسانههاي گروهي خارجي را هم به خود جلب كرده است. گزارش روزنامه آلماني
فرانكفورتر آلگماينه در تاريخ نهم فوريه امسال، مشتي از خروار است.
"كريستيانه هوفمن" همكار اين روزنامه كه اغلب درباره ايران مينويسد،
اين بار، موضوع تن فروشي زنان و ريشههاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي آن را به صورت
اجمالي پي گرفته است.
برگردان
فارسي متن كامل نوشته كريستيانه هوفمن را، كه با عنوان " روسپيان در سرزمين
ملاها" به چاپ رسيده است، در اينجا ميخوانيد:
در زبان
فارسي، اين واژه (فاحشه) چنان خشن است كه كسي به صورت رسمي از آن استفاده نميكند.
آنها را، زنان خياباني يا اغلب "زنان مخصوص" ميخوانند. يكي از آنها،
بنفشه است. دو سال پيش، براي نخستين بار امكان داد كه مردي درخيابان سر صحبت را با
او باز كند.
اتومبيلي
متوقف ميشود، راننده، پنجره را پائين ميكشد، پيشنهادي به زن ميدهد، آنها چانه
ميزنند و بعد زن سوار ميشود تا به نزد او برود. اين، اكنون به صحنه اي روزمره در
تهران تبديل شده است. بنفشه، خوش شانس بود. نخستين مشتري او تيپ قابل اعتمادي بود.
از آن زمان، بنفشه به صورت مرتب به آپارتمان مرد ميرود و به سفارش او، مشتريان
ثابتي پيدا كرده است. تماس از طريق تلفن همراه برقرار ميشود. سه تا چهار قرار در
روز، هربار براي حدود بيست يورو. درآمد ماهانه او به راحتي به حدود هزار يورو ميرسد.
او، شغل منشي گري خود را، كه تنها يك دهم اين رقم عايدش ميكرد، رها كرده است.
بنفشه، يك
زن جوان و كاملا معمولي از خانواده اي وابسته به لايه پائين طبقه متوسط است.
شلوار
جين، يك تي شرت چسبنده، موهاي با اعتدال رنگ شده و جواهرات ساده نقره اي. دختري
شهرستاني و چنان معتدل كه توجهي را بر نميانگيزد.
او، به
عنوان پنجمين و كوچكترين فرزند يك خانواده فقير، تا زمان مرگ پيش رس پدرش، در
شيراز رشد كرد. هنگامي كه پانزده ساله بود، برخلاف ميل خودش مجبور به ازدواج شد.
چهار سال پيش، موفق شد از شوهر معتادش طلاق بگيرد. از آن زمان، به تنهائي پسرش را
اداره ميكند.
حالا او ميتواند هزينههاي يك زندگي راحت را براي خود و پسرش تامين كند. اما دوست
دارد از اين كار دست بكشد. ميگويد: "دائما گرفتار ترس هستم. ترس از پليس،
ترس از اين كه مادرم بفهمد و ترس از مردان." او، اطمينان ميدهد كه از اين
كار لذتي نميبرد. از پسرش خجالت ميكشد و اگر مادرش بفهمد چه ميكند، ديگر نخواهد
توانست به خانه برگردد. بنفشه ميگويد:
"من، به خاطر
خانوادهام و به خاطر اين كه مسلمان هستم، از كاري كه ميكنم ناراحتم."
زن جوان،
در سالهاي گذشته، يكبار به مشهد رفت تا در حرم امام رضا توبه كند.
يك مساله سياسي
مساله
زنان خياباني در جمهوري اسلامي ايران، تنها يك مساله شخصي و اجتماعي نيست. بلكه به
يك مساله سياسي تبديل شده است. در اسلام، كه ايران از زمان انقلاب سال ۱۹۷۹ آن را
به ايدئولوژي رسمي و پايه قوانين حقوقي خود تبديل كرده است، مناسبات خارج از
ازدواج ميان زن و مرد و فحشاء چنان به شدت محكوم و با آن برخورد ميشود كه در هيچ
مذهب ديگر جهان مشابه ندارد. تا چند سال پيش، هيچكس به صورت رسمي تاييد نميكرد كه
اصولا فحشاء وجود دارد. در حكومتي كه بر پايه ارزشهاي اسلامي، ازدواج و خانواده
را زمينه ساز "سلامت اخلاقي" ميداند، آنچه مجاز نيست، نبايد وجود ميداشت.
جميله
كديور نماينده مجلس ميگويد: "در سيستم اسلامي تلاش شد مساله انكار شود. اما
واقعيت به سادگي طور ديگري است".
اكنون،
مراكز رسمي جمهوري اسلامي نيز به اين نكته اعتراف ميكنند. اين مراكز، تعداد زنان
تن فروش را در ايران حدود ۳۰۰ هزار نفر تخمين ميزنند. روزنامه انتخاب، در اواخر
نوامبر سال گذشته نوشت: "ظرف شش ماه گذشته صدها عشرتكده كشف و نزديك به بيست
و پنج هزار نفر در رابطه با فحشاء دستگير شده اند".
نگاهي به
تجارت درحال شكوفائي فحشاء در خيابانهاي تهران، نشان ميدهد كه اين ارقام در واقع
حرف چنداني براي گفتن ندارند. تضاد ميان ايدئولوژي رسمي و واقعيت، به ندرت ميتواند
بزرگتر از اين باشد. دائما مواردي كشف ميشوند كه در آن كارمندان و و حتي بالاترين
مقامات قضائي با فحشاء و دلالي محبت سروكار دارند.
به جاي آن
كه "پاكي اخلاقي" با حرمتهاي محافظه كارانه، برتري جامعه ايراني را
نسبت به جوامع فاسد غربي ثابت كند، تمام فرمهاي مناسبات آزاد جنسي و فحشاء در اين
كشور يافته ميشوند.
از فقر،
طلاق و بي خانماني، اغلب به عنوان زمينه رسمي روسپيگري ياد ميشود. به موجب
اطلاعات سازمان بهزيستي اجتماعي، يك ميليون و هفتصد هزار زن در خيابانها زندگي ميكنند.
اين شش
درصد جمعيت زنان كشور است. پيش از هر چيز، زنان جوان، به اين دليل كه در خانواده
مورد آزار و سوء استفاده جنسي قرار ميگيرند يا مجبور به ازدواج ناخواسته ميشوند،
از خانوادههاي خود ميگريزند. آنها از خانوادههاي خود طرد ميشوند و راهي نمييابند
جز آن كه، براي يك وعده غذا يا يك شب گرم، تن به روسپيگري بدهند.
اما شكلهاي
ديگري از روسپيگري هم وجود دارد. از دختران تلفني مثل بنفشه گرفته كه در واقع نه
به خاطر گرسنگي، بلكه به خاطر برخورداري از يك زندگي بهتر به تن فروشي ميپردازند،
تا زنان جوان لايههاي مرفه تر، كه با مشتريهاي ثروتمند رابطه برقرار ميكنند تا
از زندگي لوكس تري برخوردار شوند.
بنفشه ميگويد:
"خيليها اين كار را به خاطر تفريح ميكنند بدون آن كه دنبال پول
باشند." كديور نماينده مجلس ضمن تاييد اين موضوع ميگويد: "دو نوع
روسپگري وجود دارد. اولين گروه، اين كار را واقعا به خاطر نياز اقتصادي ميكند.
زنان اين گروه، مجبورند به وسيله روسپيگري شكم خود و فرزندانشان را پركنند. گروه
دوم، درگير مشكل اقتصادي نيست، بلكه از يك مساله اخلاقي رنج ميبرد".
به تازگي،
فراكسيون زنان مجلس، كه كديور نيز عضو آن است، تلاشهائي را براي بررسي وضعيت زنان
گروه نخست آغاز كرده است. كديور، كه هميشه پوشش سراسر سياه راهبگي بر تن دارد، در
حالي كه ماموران انتظامي او را همراهي ميكردند، در يكي از هتلهاي تهران با گروهي
از اين زنان به گفت و گو نشست. او ميگويد: "تلاش ميشود امكاناتي دولتي
فراهم شود تا اين زنان با استفاده از آن بتوانند دست از روسپيگري بردارند".
اما، تا
زماني كه آمار بيكاري اينقدر بالا است و درآمد خياباني چنين خوب است، اين تلاشها
نهايتا به جائي نخواهند رسيد. مسئولان درمانده شده اند. ماموران انتظامي هر چند
يكبار وارد صحنه ميشوند، اما نميتوانند جلوي گسترش روسپيگري را بگيرند. تابستان
سال گذشته، طرح ايجاد خانههاي عفاف سر و صداي زيادي برانگيخت. اين طرح پيش بيني
ميكرد كه روسپيان، در آينده، تحت نظارت دولت و دعاي يك ملا كار كنند. هرچند
واقعيت امر تغييري نمييافت، اما ميخواستند گناه آن را با يك پوشش مذهبي از بين
ببرند. وسيله رسيدن به اين هدف صيغه است.
يعني
ازدواج براي مدتي محدود. صيغه، در اصل، راهي بوده است براي آن كه زائران بتوانند
در سفر طولاني دور از خانه، نيازهاي تني خود را برطرف كنند. به اين ترتيب، ازدواجهائي
كه احتمالا تنها يك ساعت به طول ميانجامند، مورد تاييد مذهبي قرار ميگيرند.
بعضيها
تصور ميكردند كه روسپيگري را ميتوان از طريق ازدواج موقت در خانههاي عفاف تحت
سرپرستي دولت كنترل كرد. آيت الله بجنوردي (رئيس قوه قضائيه) ميگفت: "همه
اين زنان خياباني براي ما يك مساله اند. ايجاد خانههاي عفاف ميتواند اين مساله
را موقتا حل كند".
اما، بيش
از همه، زنان به اين طرح اعتراض كردند. آنها معتقد بودند كه به اين طريق پايههاي
اخلاقي ازدواج و خانواده نابود ميشود. كديور ميگويد: "برخورد با مساله
روسپيگري با استفاده از يك قاعده مذهبي كار پوچي است".
روسپيگري براي تفريح
زنان
جواني كه بدون نياز مالي تن به روسپيگري ميدهند، مساله اي مهم تر از روسپيگري
ناشي از فقر را در جمهوري اسلاميايجاد كرده اند. اينجا، يك بازگشت بنيادي از ارزشهاي
اسلامي به چشم ميخورد. به ويژه در ميان جوانان كه تقريبا دو سوم جمعيت ايران را
تشكيل ميدهند.
استاد
علوم اجتماعي يكي از دانشگاههاي تهران، از پديده كاملا تازه اي به نام
"روسپيگري غير حرفه اي" حرف ميزند. او ميكويد: "زنان جوان
خانوادههاي طبقه مرفه، توي خيابانها ميچرخند و به خاطر يك ساعت رابطه جنسي يا
يك آخر هفته مشترك، سوار ماشينها ميشوند. اينجا مرز ميان روسپيگري و يك زندگي
آزاد جنسي خصوصي به هم ميآميزد. در جامعه سنتي ايران، رابطه بدون ازدواج ميان دو
جنس، اغلب روسپيگري شناخته ميشود".
ندا، دختر
نازك اندامي است كه تازه به بيست سالگي پا نهاده است. كودك - زني با موهاي رنگ شده
طلائي. او، كه شغل خوبي در يك شركت دارد، تعطيلات آخر هفتهاش را با گروهي از
دوستانش ميگذراند. با دوتا از آنها رابطه نزديكتري دارد. يكي از آنها را
"برادر" مينامد.
برادر، به
او هديه ميدهد، برايش لباس يا جواهر ميخرد، او را به سفر و اسكي ميبرد، الكل
تهيه ميكند، ترتيب پارتيها را ميدهد و آپارتمان لوكس خود را در اختيارش مينهد.
ندا ميگويد: "چرا نبايد وقتي با اين جوانها ميخوابم چيزي بگيرم؟ من، آنها
را خوشبخت ميكنم و آنها مرا. اين يك معامله است!"
ندا، از
اين كه به قول خودش آزاد است مغرور به نظر ميرسد. مهم ترين مساله اين است كه
تعهدي وجود نداشته باشد. او ميگويد: "تعهد، از مد افتاده است." او، به
لحاظ اقتصادي مستقل است و خودش را از تنگناهاي اجتماعي و قالبهاي اخلاقي خانواده
آزاد كرده است. پدر و مادرش نميدانند آخر هفتههايش را چگونه سپري ميكند. آنها
تصور ميكنند كه او با دوستان دخترش به سفر رفته است. او، "مردان" اش
را، در پارتيها يا از طريق دوستانش پيدا ميكند. بعضي وقتها هم با آنها در
خيابان آشنا ميشود. گهگاه، مشكلاتي با ماموران امر به معروف پيدا ميكند، اما اين
مشكلات هم اغلب با رشوه حل ميشوند. ندا، از اين كه معيارهاي اسلامي را زير پا مينهد،
ناراحت نيست. او ميگويد: "ما حال ميكنيم. كجاي اين كار بد است؟"
از ارزشهاي
محافظه كارانه اسلامي تا جامعه تفريحي: هم حكومت و هم نسل پيرتر، اگر چشمهايشان
را نبندند، نوميدانه ناظر چرخش ارزشها در ميان نسل جوان هستند. كديور ارزيابي ميكند:
"در سالهاي گذشته ارزشهاي مذهبي رنگ باخته اند". او از "تضاد
شديد" ميان اين زنان جوان و قانون حرف ميزند و ميگويد: "تنها نيروهاي
انتظامي ميتوانند با زنان مقابله كنند. اين دستورالعملهاي خشك سيستم مذهبي است
كه ارزشهاي سنتي را نزد جوانان چنين ريشه اي از اعتبار انداخته است".
بعضيها،
آزادي مناسبات جنسي را، پيش از هر چيز، ناشي از يك دليل ميدانند: اعتراض به قواعد
سنتي عام رژيم.
استاد
علوم اجتماعي ميگويد: "محدوديتهاي قانوني و اسلامي كه حكومت اعمال ميكند،
پس از فقر، دومين دليل گرايش زنان جوان به روسپيگري است".
بنفشه ميگويد:
"در ايران، فشار دائمي هست. رابطه جنسي تنها آزادي است كه آدم ميتواند داشته
باشد".