نورضيا فرين

 

بهار اميد

 

نوبهار آمد و بر بستر آرام زمين                      گل خوشبوی طبيعت همه جا چهره شگفت

بلبل نغمه سرا باز به گلشن بجهيد                     او به آواز بلندش به همين مژده  بگفت

سربه بالا بزنيد ، تا بکی ای شيفتگان                به همان حالت افسردگی و ياس بخفت

 

بهار شعف انگيز ووزش نسيم ملايم بهار خوشگوار با شگفتن نوچه گلها و پندک ها دارد به طراوت و تازگی مسرت بار طبيعت زيبائی خاصی  را بگسترد و قلوب مملو از اميال را تپش جديدی از زندگی فرحتزا بخشيده و صفحات رنگينی از حيات خوش آيند را رقم بزند و بسانيکه پرستوها ، پيام آور فصل طرايف بوده و عندليبان خوش الحان با چهچه های طنين انداز بهار سرور افزا را نويد ميدهند به همانگونه رجامندی و آرزوها چون شگوفه های خوشگل بهاری در قلوب هزاران هم ميهن مان بويژه زنان ستموديده آن که هميشه از آنها در الفاظ و کلمات و يا قالب اشعار به نيکوئی ياد دهانی شده و آنها را بمثابه مادران مهربان ، همسران دوست داشتنی و يا دختران با احساس ، مبتکران عاطفه ، صلح و صفا، گردانندگان زندگی مرفه فاميل ها، زينت بخش دنيای مادی و معنوی جوامع بشری پنداشته و به لطف آفرينی و محبت انگيزی شان که الهام بخش آرامش و صميميت و دوستی هاست ارج گزاری می شود با عالمی از اميدها بر پرتوافگنی بيشتر خورشيد زندگی و تحقق خواستهای ديرينهء شان در سرزمين محروم از خوشيها چشم دوخته اند برآنند که بهار هستی آفرين با دميدن روح تازه در بدن ايشان به سيماهای برودت زده آنها بشاشت و شادابی خاص داده ، حيات را تجمل بخشيده و سبب جهش و تحرک زندگی دلپذير شان گردد تا باشد بهار روح افزا ، آئينهای غمين ، غبار آلود و پر از ياس  آنها را را مصفا گردانيده به صوب ساحل مسرت بار و سعادتمند رهنمون زندگی شود.

اما چه وقت ؟  اين پرسشيست که آنها خود در حل و پاسخ آن مشکلات فراوانی را در جلو می بينند و افکار شان ازين ناحيه راه برون رفت را تا حال به خطور نيانداخته است. و اما اميدواريها و تفکر انديشمند و خوشبين آنها يک چيز را افاده می دارد که جهان بسوی يک زندگی مرفه و متمدن گامهای سريع خود را بر می دارد و پل های عقب گرائی پيهم تخريب می گردند و ديری نخواهد گذشت که انسانهای پيش گام و تمدن پسند آن مرز و بوم به خصوص زنان با جد و جهد تمام بخاطر رفاه و ترقی به سوی قله های شامخ پيروزی دست خواهند يازيد و آينده تابناک را به ارمغان خواهد آورد. آن هنگام است که آفتاب بهار واقعی بروی آن بخش محروم از نعمات مادی و معنوی تبسم و لبخند نموده و آنها را در آغوش پر مجبت و گرم خويش محفوظ خواهند داشت.

يقين کامل است که رزم و پيکار انديشمندان با درک ، ميهن دوست ، صلح خواه و ترقی پسند خط باستانی ما افغانستان مستحصل اين خواستها بوده و بهاران بهتر و بهتری از زندگی واقعی را در قبال خواهد داشت.

بگذار بهاران واقعی با گلهای زيبای خود هر چه سريعتر و گسترده تر سرزمين ما افغانستان را شگوفان گرداند.

ثريا يکتيانی

 

خاطرات بهار وطنم

ای بهار دلنواز !يادم است که در سال های نه چندان دور در آغوش پر مهر ديار نامدارم هنگاميکه نور طلايی خورشيد ، يخبندان را اهسته آهسته آب می ساخت و بساط مرگ غريبان را بر می چيد با چه شور و شعف زايد الوصفی به استقبال بهاران می رفتم و با چه وجد و اشتياق حديث رستن و روئيدن ، شگفتن سبزه وشقايق ، ارغوان و غنچه های شاد را همراه با کلام گيرا و پرجازبه زندگی در شعر ناب رودکی ، مولانای بلخی ، سعدی شيرازی ، حافظ شيرازی ، عنصری بلخی، انوری ، سنائی غزنوی، خيام ، ناصرخسروبلخی و ديگران خالی از ترس و دلهره در بحری از احساس خورسندی زمزمه ميکردم.

بياد دارم که ميله گل سرخ در آرامگاه مولای متقيان، تجديد پيمان وفای ياران در خواجه صفا، سرور شادی پير و جوان در باغ بالا ، نغمه و بزم طرب در باغ بابر ،  ازدحام ازرده زنان و مردان در تپهء سخی ، طلب مراد دلدادگان بر مزار عاشقان و عارفان همه و همه در ميان اوج خوشحالی هموطنانم چه پر طنطنه بود.

آه که در آن سالها زادگاه محبوبم کابل چه روز های سرشار از دوست داشتن و چه شبهای شور انگيزی داشت.

بگذار از آن لحظه ها و خاطره ها اندک سخن بر زبان آورم.

ای بهار دل انگيز : نميدانم که با کدام واژه دلنشين مقدم خجسته ات را با چه صراحت و صداقت گرامی دارم و با چه کلامی در وصف ميلاد دوباره سبزه ها و شگوفه هازبان بگشايم.

آری ، تنها چيزی که ميتوانم از ته دل و عمق وجدان اذعان نمايم اين خواهد بود که بدون لبخند، بدون افتخار ، در غربت بی وطنی در فقر منشزای زندگی درين گوشه ء از عالم به پيشواز سپيدهء صبحگاهی در استشمام عطر نسيم سحری غريبانه می شتابم.

1***2***3***4***5*** 6***7***8

بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت