نويسنده
Cédric GOUVERNEUR
روزنامه نگار
برگردان
رضا علي اكبرپور
شورش گرسنگان در هيماليا
قلب محله روكوم در غرب فقيرنشين كشور نپال،
قلمرو
مائوئيستهاي وابسته
به گروه چريكي كمونيستي است. در اين كوهستانها كه از مابقي جهان جدا افتاده و با اين حال جمعيت
متراكمي دارند، فقر گسترده اي حاكم است. كودكان اسكلت نما كه عده اي از آنان به دليل سوء تغذيه شكم برآمده اي
دارند، لباسهاي مندرسي
به تن دارند. در اين جا نه جريان برق وجود دارد ونه آب لوله كشي، نه جاده اي ديده ميشود و نه پزشكي، حداقل تا
فاصله دو روز راهپيمايي. يك بيمار دو راه بيشتر ندارد: يا به تنهايي خود را مداوا كند و يا بميرد.
اولين اردوگاه بازآموزي براي نپالي مائوئيست
در انتهاي درهاي
پنهان است، در مزرعه يك نفر «سرمايه دار» كه از آنجا بيرون رانده شده است. رفيق ساگالماتا كه هنوز هجده
سالش تمام نشده توضيح ميدهد: «اين رباخوار، يكي از خانواده هاي كشاورز را استثمار كرده بود، آنان مجبور بودند
براي باز پرداخت بدهي هاي
خود تن به كار بدون حقوق بدهند. ما او را از اين جا رانديم.» سپس او مرد جواني را با انگشت نشان ميدهد و
ميگويد: «او برادرزاده آن سرمايه دار است. او گناهي ندارد پس ميتواند در اينجا بماند. فقط عاملين جنايت عليه خلق بايد
از اينجا بروند.»
ساگالماتا به
شاليزارهاي روي تپه هاي اطراف اشاره ميكند و ميافزايد: «اين زمينها اكنون به حزب تعلق دارند و تمامي
مردم منطقه از آن بهره ميبرند. ما حتي يك آسياب ساخته ايم». مائوئيستها تعبير گسترده تري از واژه «سرمايه
دار» دارند: مساحت زمينهاي
مصادره شده از چند هكتار فراتر نميرود.اين چند جريب در اينجا معادل وفور و فراواني است.
چريكهاي جوان و كودكان مدتي را در محوطه اين
مزرعه كه به
اردوگاه بازآموزي تغيير يافته ميگذرانند. ساگالماتا با لحني كليشه اي توضيح ميدهد: «روزها، زندانيان در
مزارع كار ميكنند و شبها به كمك ماركسيسم، لنينيسم، مائوئيسم رفتار در جامعه نوين را ياد ميگيرند. آنان توسط
دادگاهي متشكل از مبارزان و
حداقل يك نفر كه حقوق ميداند تحت محاكمه قرار گرفته اند.»
اغلب زندانيان در مرخصي به سر ميبرد و در
حال ديدار از خانواده
هايشان هستند. فقط يكي از زنان زنداني در آنجا باقي ماند كه او نيز از ترس ترجيح ميدهد چيزي نگويد. چريك
جوان در ادامه ميگويد: «برخي ها به هنگام مرخصي فرار ميكنند؛ اما ما نميتوانيم همانند زندانهاي مرتجعين، افراد را
به طور دائمي در اينجا نگهداريم.
ما در اينجا قاتل، دزد، شوهران خشن و افراد الكلي داريم.»
مائوئيستها مصرف الكل را در قلمرو دولت گون
خود ممنوع كرده
اند زيرا بر خشونتهاي خانوادگي ميافزايد. ساگالماتا ادامه ميدهد: «در اينجا جواناني نيز كه قبل از ازدواج
روابط جنسي داشته باشند، حتي مبارزان و جنگجويان، زنداني ميشوند.» مكافات اين «جنايت»، «٥ تا ٨ ماه زندان» است:
در حالي كه يك سوم شورشيان
را زنان تشكيل ميدهند و شايعاتي درباره ابتذال اخلاقي زنان و مردان شورشي بر سر زبانهاست، آنان سعي ميكنند
وجه هاي ملامت ناپذير از خود به نمايش بگذارند. آيا قمار بازها كه بضاعت اندك خانواده را به باد ميدهند، به
حبس محكوم ميشوند ساگالماتا
با لبخندي ترسناك ميگويد: «نه ما فقط آنها را وادار ميكنيم كه كارتهاي بازي را ببلعند.» او شال خود را
باز ميكند و نوشته اي را بر حاشيه آن ميخواند: «زنده باد ماركسيسم، لنينيسم، مائوئيسم و
پراچانديسم».پراچاندا، به معني «قدرتمند»، اسم
مستعار آقاي بوشپا داهال، رهبر حزب كمونيست مائوئيستي نپال (N-CPN) است.
شورشيان «جنگ خلقي» خود را فوريه ١٩٩٦ آغاز
كردند و اولين
حملات را در منطقه رولپا (٣٠٠ كيلومتري كاتماندو) با هدف سرنگوني حكومت سلطنت مشروطه(١) انجام دادند. حدود هشت
هزار نفر از هنگام آغاز شورش كشته شده اند؛ به گفته سازمان غير دولتي نپالي اينسك (Insec) يك سوم قربانيان به دست مائوئيستها و دو سوم آنان به وسيله نيروهاي
امنيتي كشته شدهاند. (٢) كميته بين المللي صليب سرخ در كاتماندو تأكيد دارد: «خشونت مائوئيستها حالتي گزينشي دارد و
عليه اهداف مشخصي انجام
ميگيرد.»
كنترل چريكهاي مائوئيست بر مردم از يك سو
ناشي از اجبارهاي
خشونت بار و از سوي ديگر به دليل حمايت واقعي مردمي است، زيرا تدابير مائوئيستها موجبات خرسندي
گروههاي شكننده جمعيت را فراهم ميآورد، اين گروهها عبارتند از: زنان كه از ممنوعيت الكل و قمار و نيز از برابري
حق جانشيني و پايان ازدواج
هاي اجباري خوشحالند، اقليتهاي قومي يعني ٣٥ درصد جمعيت كشور كه وعده خودمختاري از سوي انقلابيون را
دريافت كرده اند؛ و سرانجام طبقات پائين اجتماع. بدين ترتيب طبقه پست كه نجس انگاشته ميشد، اكنون آزادانه سخن
ميگويد و رضايت خود را بيان
مينمايد بيآنكه مائوئيستي در اطراف او باشد: «آنان تحقير عليه ما را ممنوع كرده اند.»
نظام کاستي كه در سال ١٩٦٣ رسماً الغا شد
همچنان در اين
كشور هندو مذهب تداوم داشته است. در مناطق روستايي، عملاً، نجسها (دالتيها ٢١ درصد جمعيت) نميتوانند به معبد
بروند، از چاه آب بكشند، محصولات خود را بفروشند و غذاي ديگران را لمس كنند. گاهي، برخي از آنها به بهانه
«جادوگري» توسط تمامي اعضاي روستا
تحت شكنجه قرار ميگيرند. «اگر يك برهمن با ما بدرفتاري كند، مائوئيستها او را به دست تنبيه ميسپارند.» دالتيها
لبخند به لب دارند. «آنان [مائوئيستها] از برابري ميان انسانها سخن ميگويند. ما حال ديگر ميتوانيم به معبد
برويم. آنان كلاسهاي سوادآموزي
رايگان براي كودكان و بزرگسالان برگزار ميكند.» در اين كلاسها چه ميآموزند؟ «خواندن، نوشتتن و
حساب كردن براي آن كه تجار اموال مردم را بالا نكشند. همچنين تاريخ سياسي و سوسياليسم و غيره تدريس ميشود.»
ياداو، كشاورز پيري كه با او در كلبه
فقيرانه ملاقات كرديم،
با لحن تمسخرآميزي ميگويد: «مردم خواهان يك تغيير سياسي هستند و مائوئيستها از اين امر بهرهبرداري ميكنند.
آنان مانند زالو مردم را ميمكند». او در ادامه ميگويد: «مائوئيستها و دولت همانند دو قطعه سنگي هستند كه
يكديگر را ميزنند و مردم را
ميان هم له ميكنند. درست است كه مائوئيستها چاه حفر كرده و راهها را سنگفرش كرده اند. آنان در مزارع به كشاورزان
كمك ميكنند و آموزگاران را در صورت خودداري از تدريس مورد تنبيه قرار ميدهند. آنان رباخواران را از منطقه
ميرانند، اما ديگر از خشونتهاي
آنان خسته شده ايم. ما ميترسيم، ما صلح ميخواهيم».(٣) روستائيان در اطراف او به تأييد گفته هايش ميپردازند
و گويا زبانها شروع به سخن گفتن ميكنند. يك آموزگار ميگويد: «من بايد ماليات انقلابي بپردازم. آنان
محتواي دروس را تغيير دادهاند
و ميگويند كه دين ترياك توده هاست.» و چنين گفته اي براي اين روستائيان كه زندگي روزمره شان آميخته به مذهب
هندوئيسم است معنايي ندارد. زماني كه عده اي از جوانان شورشي با چاقوهاي سنتي كوخري (Kukhri) در كمر، ناگهان ظاهر ميشوند، همه حاضرين زبان فرو ميبندند.
اوجگيري يك جنبش توده چريكي كمونيستي متعصب
در سال ٢٠٠٣ ميتواند
برخيها را مبهوت كند، اما چنين افرادي بايد لحظه اي درباره وضعيت اجتماعي نپال تأمل كنند. در اين
كشور محروم از منابع طبيعي، هفتاد و يك درصد ساكنان در فقر مطلق به سر ميبرند؛ هشتاد درصد جمعيت از طريق كشاورزي
به زندگي (و بقاي) خود ادامه
ميدهند. لوران شازه، كارشناس بانك آسيايي توسعه در كاتماندو، توضيح ميدهد: «رشد كشاورزي كه ٢/٢ درصد در سال
است، كافي نيست. كشاورزان اغلب فقط يك سوم يك هكتار را در اختيار دارند و اين يعني يك سوم آنچه براي تأمين
معاش لازم است.»
نابرابريهاي
اجتماعي بسيار گسترده است: ٥/٤٦ درصد درآمدها در انحصار ١٠ درصد جمعيت است. در مقابل، صدها هزار نفر،
از جمله كودكان، در طول رودخانه ها به شكستن سنگ ميپردازند و سنگهاي ريز را به نيم دلار در روز ميفروشند.
كار كودكان عموميت يافته است: سازمان غير
دولتي
CWIN در نپال، ١٢٧
هزار كودك استثمار شده را سرشماري كرده كه اغلب ٤ دلار در ماه درآمد دارند. سازمان مذكور تصريح
ميكند: «٩٠ درصد موارد از چشم آمارگيران پنهان مانده است». (٤) به جز تحصيلات ابتدايي، آموزش همانند مراقبتهاي
پزشكي نيازمند پرداخت پول است:
كالاهاي لوكس براي اكثريت مردم قابل دسترس نيست. در نتيجه: از هر سه نپالي دو نفر بيسوادند و هر دو ساعت يك زن
به هنگام زايمان ميميرد. بيش از ٢٥ درصد بودجه دولتي را مهاجرين و ٥٠ درصد آن را كمكهاي بين المللي تأمين
ميكنند. (٥) فساد رواج فراواني
دارد: يك منبع موثق ارزيابي ميكند كه: «فقط ٣ درصد كمكها به مقصد ميرسد. مابقي اختلاس ميشود. نخبگان چنان
براساس کاست هاي سلسله مراتبي و به طرز غامضي مي انديشند كه قادر به پرداختن به ضعيف ترها نيستند.»
بي توجهي و نخوت اين حكومت، مردم كوچه و
بازار را منقلب
ميكند. به عنوان مثال، آخرين شكل از «سرواژ» همين اواخر يعني ژوئيه ٢٠٠٠ الغا شد: ٢٢٦ هزار كامياها و خانواده
آنها كه در واقع كشاورزان نيمه برده بودند، در آن زمان «آزاد» شدند. اما به دليل همراهي هاي لازم براي تأمين
اجتماعي آنان، از آن زمان
بدون پناه و بدون منبع درآمد بوده اند و به فراموشي سپرده شده اند. در بودجه اي كه در ژوئيه ٢٠٠٣ به تصوير
رسيد، پيشبيني شده كه فقط نيم دلار در سال به آنها اعطا شود! دموكراسي پارلماني كه حاصل جنگي سرسختانه بود در
سال ١٩٩٠ برقرار شد، اين نظام
هرچند امكان آزادي بيان را فراهم آورده است اما نفوذ صاحب منصبان محلي را فداي رفتارهاي نسبتاً فئودالي كرده
است. رفتارهايي مانند فساد، تبعيض مبتني بر تفكرات کاستي و قومي، رباخواري، خودسري، چهارده دولت در طول سيزده سال
پياپي آمده اند و رفته
اند. از اكتبر سال ٢٠٠٢ پادشاه گيانندرا پارلمان را دور زده و دولتي را طبق سلايق خود رهبري ميكند. سياست
شناسان نپالي نوشته اند: «نخبگان محافظه كار، حتي در جناح چپ، قدرت خود را منوط به حفظ ساختارهاي سنتي و روابط
اجتماعي ميدانند. به دليل نبودن
هر نوع كنترل دولتي، انتخابات به عرصه تمرين جمع آوري پول تبديل شده است». (٦)
در مناطق روستايي، حضور دولت فقط به پرداخت
ماليات (كه در
مقابل آن خدماتي انجام نميشود) و آزارهاي پليس فاسد شده، اسكناسهاي منقوش به پادشاه خودكامه و غيرمحبوب خلاصه
ميشود و پادشاه كسي نيست جز گيانندرا كه از هنگام كشتار [خاندان سلطنتي] در ژوئن ٢٠٠١ تاج بر سر نهاده است. (٧)
در گوراهي، شهري كه تحت
كنترل ارتش قرار دارد، روز ٧ ژوئيه ٢٠٠٣ رژهاي كه به مناسبت سالگرد تولد پادشاه سازماندهي شده بود برگزار گرديد:
اين رژه حتي يك تماشاچي هم نداشت.
اين دولت رو به ضعف از سال ١٩٩٢ باتحريك
نهادهاي مالي بين
المللي روند نئوليبرال خصوصي سازي را آغاز كرد كه اين امر موجب نابودي معدود خدمات موجود شد: آب آشاميدني و امنيت
به كالا تبديل شده اند. هرچند طبقه جديدي از مصرف كنندگان ظهور يافته، اما پس از يك دوره كوتاه درخشش
اقتصادي، فساد حاكم موجب فرار
اولين سرمايه گذارها شد.
در چنين شرايطي، اين كه بخشي از مردم براي
تغيير شرايط اجتماعي
خود به خشونت رو آورند، چندان تعجب انگيز نيست. از سال ١٩٩٢، ناظرين با اشاره به ماجراي چريكهاي راه
درخشان اعلام كردند كه در نپال نيز بايد در انتظار وقوع سناريويي باشيم همانند آنچه در پرو اتفاق افتاد.
خانم ريتامانچادا، عضو كنگره حقوق بشر جنوب
آسيا
(SHARF) و روزنامه
نگار مجله انگليسي Frontline ميگويد: «مردم مرفه كاتماندو به ارعاب آفريني مائوئيستها اشاره ميكنند، بي آنكه متوجه باشند
اين گروه چريكي از پايگاه
اجتماعي گسترده اي برخوردار است.» ريمال ماداو كومار، مديريت هفته نامه ليبرال Spot Light ، تصريح ميكند: «[موفقيت] مائوئيستها صددرصد
مديون فساد و ناتواني
دولت است».
هرگاه چريكي مورد پرسش قرار ميگيرد، كلمه اي
مدام بر زبان
او جاري ميشود: «توسعه». شورشيان به پزشك، جاده، چاه، برق، سدآبي و قدرت صادر كردن محصولات كشاورزي نياز
دارند. آنان فقط ميخواهند از فقر بيرون آيند. وقتي با اعضاي حزب كه در مناطق صعب العبور پناه گرفته اند ملاقات
كرديم، ديدم كه از طبقات بالاي
اجتماع هستند. مردان جواني كه از آموزش برخوردار بوده اند، در شهر تحصيل كرده اند و در آنجا ثروتهاي بادآورده
اي ديده اند كه حاصل فساد، خصوصي سازي و جهانگردي بوده اند. بي هيچ آينده اي، آنان مبارزه مسلحانه را زمينه ساز
فرصتي اساسي براي صعود
اجتماعي ميدانند، فرصتي كه عبارتست از حذف طبقه ثروتمندان و گرفتن جاي آنها.
ياداو، كشاورز پير ساكن روكوم، به ياد
ميآورد: «آنان عمليات
خود را با حمله به پليس با استفاده از كورخي (چاقو) و چنگك آغاز كردند. سپس سلاحهاي پليس هاي كشته شده را
برداشتند.» جنگ خلقي هفت سال پيش شروع شد: در حال حاضر ١٠ ميليون از ٢٣ ميليون نفر جمعيت نپال «آزاد» شده اند.
مطبوعات كاتماندو با لحني
تمسخرآميز مينويسند كه در اين جا همانند چين و تايوان «يك كشور و دو نظام» وجود دارد.
شورش جنبه اي كاملاً ملي دارد: هيچ كمكي از
هند يا چين انجام
نميشود. تنها حمايت خارجي، از سوي جنبش انقلابي بين المللي (MRI) صورت ميگيرد كه يك سازمان مائوئيستي مستقر در لندن است و بازماندگان
چريكهاي راه درخشان، چريكهاي
ناكسالي بنگال، و برخي احزاب بنگلادشي، سريلانكايي، ترك و حتي آمريكايي را در خود جاي ميدهد.(٨) اين جنبش
حزب كمونيست نپال را تحريك كرده كه راه انتخاب را كنار بگذارد و شيوه جنگ مسلحانه را پيش بگيرد. به گفته يك
وابسته نظامي غربي در كاتماندو،
اعضاي حزب كمونيست توسط ناكسالي ها در هند و يا توسط چريكهاي راه درخشان در پرو دوره ديده اند. ضمناً،
كهنه سربازان مانوس با جنگ در نپال بسيارند: گورخاس هاي قديمي، مزدوران نخبه ارتش انگلستان و كلاه آبيهاي سابق
نيز پول و تجربيات خود را
در اختيار چريكها قرار داده اند.
شورش با ارعاب آفريني و قتل صاحب منصبان
محلي و تخريب معدود
زيربناهاي دولتي آغاز شد. سپس شورشيان با تأسيس كميته هاي «شهروندان ذينفع» (Samiti) خلاء قدرت را پر كردند. وظيفه
اين كميته ها، سازماندهي معاش اجتماعي و در كنار آن، تحقير و محكوم كردن بود. مخالفين فعال، خبرچينان (يا
كساني كه چنين فرض ميشدند)
و كشاورزاني كه از دادن غذا به شورشيان خودداري ميكردند، تحت تنبيه بدني قرار ميگرفتند و يا كشته ميشوند.
كارمندان، تجار و حتي برخي سازمانهاي غير دولتي هدف اين عمليات بودند.
اعضاي جوانان مائوئيست كه تجسم تلاقي ميان
اعتبار اجتماعي
ناشي از آموزش و تهديدهاي مسلحانه موفقيتهاي انكار ناپذير اجتماعي بودند، به كشاورزان مخاصم و بيسواد
اطمينان ميدادند كه انقلاب آنان عوايدي به همراه خواهد داشت. سوبدوخ راج پياكورال، رئيس اينسك (سازمان غيردولتي
مدافع حقوق بشر) آهي ميكشد و
ميگويد: « مائوئيستها راه حلهاي ساده اي براي مشكلات پيچيده اي ارائه ميدهند. آنان به كشاورزان ميگويند: مالك
به شما نياز دارد اما شما به او احتياجي نداريد. او را بيرون برانيد و اگر بازگشت، او را بكشيد». سرگرد
ان.اس.پونريال مذاكره گر سابق از
سوي دولت، تعداد شورشيان را چنين محاسبه كرده است: «بين ١٠ تا ١٢ هزار جنگجوي سرسخت و حدود ١٥ هزار شبه نظامي
كه در حال جذب شدن به اين نيروها هستند».
هرچند ثبت نام اجباري از نوجوانان رواج
فراواني دارد، اما
كميته بين المللي صلِب سرخ برخي شايعات مبني بر استفاده گسترده از كودك- سربازان را تكذيب كرده است. در
مقابل، ٧٧ هزار مأمور پليس و ٤٥ هزار سرباز قرار دارد كه هيچ انگيزه اي ندارند و فاقد تجهيزات مناسب هستند:
مبارزين صحرانشين كه با محيط
سازگارند و متحرك هستند به سرعت در حال افزودن بر پيروزيهاي خود ميباشند. وابسته نظامي غربي كه قبلاً ذكر
او رفت، معتقد است: «دولت نپال در ابتدا اين تهديد را جدي نگرفت».
يك دپيلمات ميافزايد: «نخبگان از نظر تاريخي
معتقدند كه
نپال فقط به كاتماندو و دره آن محدود ميشود. براي آنان چندان مهم نيست كه كنترل كوهستانهاي عقب مانده از دست
برود». چريك ها با پيروي از استراتژي مائوتسه دونگ كه شامل محاصره شهرها از طريق مناطق روستايي بود، نه تنها به پست
هاي پليس در مناطق روستايي
حمله كرده و دولت را مجبور به كاستن از ميزان حضور خود در مراكز مهم كردند بلكه پادگانهاي نظامي در شهرها
را نيز به محاصره درآوردند. در نوامبر سال ٢٠٠١، در گوراهي، مركز منطقه دانگ، ١٤ سرباز و ٢٣ پليس كشته شدند و
بانكها به سرقت رفتند. يك شاهد
ميگويد: «برخي مبارزين كه كوهنشينان فقير بودند، براي اولين بار در زندگي خود اتومبيل مي ديدند.» اين حمله
شديد منجر به اعلام وضعيت اضطراري شد و شرايط به وجود آمده در اثر حوادث ١١ سپتامبر موجب شد كه دخالت ايالات متحده
و انگلستان به بهانه «جنگ
عليه تروريسم» در اين منطقه پررنگتر شود. سفير آمريكا بنام مايک مالينوفسکي حتي اين شورش گرسنگان را با
القاعده و خمرهاي سرخ مقايسه كرد. يك ديپلمات در تحليلي ميگويد: «ايالات متحده خواهان ثبات در منطقه و ممانعت از
تبديل شدن نپال به يك دولت در
حال اضمحلال
Failed state ميان
چين و هند است.» واشنگتن از آن هنگام تاكنون ٣٥ ميليون يورو كمك نظامي و كمك به توسعه و انگلستان ٥/١٧ ميليون
دلار در اختيار اين كشور
قرار داده است.
در حالي كه در همين زمان هند بر كنترل خود
بر مرز با نپال
افزوده است. ارتش نپال كه تحت آموزش حدود پنجاه مستشار آمريكايي است، خود را به ١٤ هزار اسلحه ١٦-M (كه از سوي واشنگتن اعطا شده) و
دو چرخبال روسي١٧-MIG
(به هزينه لندن) مجهز كرده است. حدود
٥ هزار نفر در سال ٢٠٠٢ كشته شده اند: از يك سو نيروهاي امنيتي اقدام به شكنجه، مثله كردن وكشتار ميكنند و در
مقابل شورشيان با اعمال
خشونتبار به رقابت بر ميآيند. (٩)
در ماه دسامبر، حزب كمونيست مائوئيستي نپال
از سوي وزارت
امور خارجه آمريكا در فهرست سازمانهاي تروريستي قرار گرفت و اين امر ضمن آن كه موجب هراس شورشيان شد، آنان
را نسبت به امضاي توافق آتش بس در ٢٩ ژانويه ٢٠٠٣ مطمئن ساخت. در پي مبادلات دوجانبه ميان آمريكا و نپال، اين
كشور در ماه ژوئيه اعلام
كرد كه ٩٠٠ سرباز به عراق ميفرستد. با اين حال روز ٢٧ اوت مائوئيستها آتش بس را نقض كردند كه دليل آن خودداري
دولت از پذيرش خواسته اساسي آنان يعني تصويب قانون اساسي جديد در كشور بود.
دولت فقط كنترل برشهرها و در روزها نيز
كنترل جاده ها را
در اختيار دارد. حتي در كاتماندو، چريكها به تجار و آژانسهاي جهانگردي پياده پيمايي حمله ميكنند. آنان در
مركز شهر دست به حمله ميزنند: در ماه ژانويه، به محض پايان آتش بس، آنان رئيس پليس را كه يك سرهنگ بود هدف قرار
دادند. حتي دهها نفر به دفتر
حزب كمونيست كه زماني در پايتخت فعال بود «شكايت برده اند». باتوجه به اين كه قوه قضائيه رسمي به تندي و با
هزينه بسيار عمل ميكند، برخيها شيوه هاي راديكال مائوئيستها را به دادگستري ترجيح ميدهند. در كاتماندو نيز
همانند كوهستانها،قدرت آني
شورشيان به تدريج جاي قدرت دولت در حال زوال را ميگيرد.
به هنگام مذاكرات، شورشيان درخواست كردند كه
ارتش در منطقه
اي به شعاع پنج كيلومتر برگرد پادگانها محصور شود. اما خواسته اصلي آنان به سازماندهي انتخابات مجلس مؤسسات
مربوط ميشد. اين خواسته غيرواقع گرايانه بود زيرا رأي دهندگان ساكن مناطق «آزاد شده» از هيچ نوع آزادي بيان
برخوردار نبودند. متعهد شدن
حزب كمونيست نپال به نفع چند حزبي گرايي پديده اي تبليغاتي است: هيچ چيز فعلاً چه در گفتمان چريكها و چه در
رفتارهاي خودكامانه حزب نسبت به مردم، نشاني از آغاز رفتار دموكراتيك ديده نميشود. مقامات كاتماندو ابتدا از پذيرش
خواسته شورشيان خودداري
كردند و بيش از هرچيز خواهان خلع سلاح آنان بودند. حزب كمونيست مائوئيستي نپال از لحاظ سياسي ميتواند با
گرايش به سوي بخش ميانه روي حزب سابق كمونيست كه به تشكلي نئوليبرال تبديل شده، فضايي در جناح چپ براي خود باز
كند.
در طول تابستان تخطي هاي متعددي در قبال آتش
بس صورت گرفت:
تهديدها عليه سازمانهاي غيردولتي آمريكايي، سربازگيري هاي اجباري، اعدام «خبر چين ها»، مبادله آتش ميان ارتش و
شورشيان و حتي تلاش براي قتل نخستوزير سابق. در طول گفتوگوها، در حالي كه ارتش تقويت شده از سوي واشنگتن بر
دولت فشار ميآوردكه امتيازات
كمتري بدهد، شورشيان ضرب الاجل غيرقابل قبولي اعلام ميكردند. حتي قبل از نقض آتش بس، آنان خود را آماده
جنگهاي شديدي كرده بودند. يك منبع پزشكي در آن زمان گفته بود: «آنان اقدام به ذخيرهسازي مورفين جهت تسكين جراحات
ميكنند.» اعضاي كاخ سلطنتي
در انتظار روزهاي بدتري بودند: در اواسط ماه اوت، ٢٧ تن از اعضاي خاندان سلطنتي براي سفر به اروپا
درخواست ويزا كرده بودند.
هر دو طرف مخاصمه مطمئن هستند كه قادر به
منكوب كردن طرف
مقابل هستند. ارتش سلطنتي از يك سو از حمايت آمريكا برخوردار است و از سوي ديگر شاهد انزواي بين المللي
كمونيستهاست. شورشيان نيز معتقدند كه ناكاميهاي آمريكا در عراق و افغانستان هر نوع تهديد مداخله مستقيم پنتاگون در
هيماليا را از سر اين منطقه
دور ميكند. از سوي ديگر، آنان به «خلل ناپذير بودن» استراتژي محاصره شهرها به شدت دلگرم هستند. از نظر
تاكتيكي، دره كاتماندا كاملاً هم غيرقابل تصرف نيست: تصرف دو جاده، فرودگاه و مخزن بنزين، براي تصرف پايتخت و در پي آن
تصرف كامل كشور كافي خواهد
بود.
بيش از ١٠ هزار نفر روز ٢٩ اوت در كاتماندو
تظاهرات كردند
كه تا مائوئيستها و دولت را به از سرگيري مذاكرات ترغيب كنند. اما مخالفت مردم با از سرگيري جنگها، در
واقع دغدغه كوچكي در ميان دلمشغولي هاي بزرگ شورشيان (كه خود را «پيش قراول روشنبين طبقه زحمتكشان» ميدانند) و ارتش
سلطنتي و متحدين اين ارتش
در واشنگتن است.
پي نوشتها:
١- ر.ك: Jean-Luc Racine, “Au
Nepal, les maoistes gagnent du terrain”, Le Monde diplomatique, Juillet ٢٠٠٣. ٢- ر.ك: . www.insec.org.np
٣- در
سال ٢٠٠١، فقط ٤ درصد نپالي ها به يك راه حل نظامي براي پايان مناقشه اميدوار بودند. ر.ك: State of Nepal, Kanak
Dixit & Shasti Rasachandaran, editions Himal book, latotpur, Nepal, ٢٠٠٣
٤- ر.ك: The Himalayan,
Katmandou, ٦ aout ٢٠٠٣
و نيز گفتوگوهاي كارمندان بانك آسيايي توسعه State of Nepal منبع: -٥
State of Nepal منبع – ٦
٧- اول
ژوئن ٢٠٠١، به هنگام صرف شام، ديپندرا، وليعهد نپال اقدام به كشتار خانواده سلطنتي كرده و سپس خودكشي كرد.
مردم كوچه و بازار معتقدند
كه اين اقدام توطئه اي سازمان يافته از سوي گيانندرا، برادر شاه بيرندار، براي تصاحب قدرت بوده است.
٨. ر.ك: Un monde a gagner ، نشريه فرانسه زبان مائوئيستهاي جنبش انقلابي
بينالمللي:
www.awtw.org/french/mri/lindex.htm
٩- گزارش
سال ٢٠٠٣ مؤسسه
Insec در كاتماندو.
١٠- ر.ك به نوشته آقاي Steven C BLAKE استاد دانشگاه محافظه
كار در مؤسسه
Center for Securiry Policy .
منبع: Frontpage, Los Angeles, Juellet ٢٠٠٣ www.frontpagemg.com/articles/readarticle.asp?ID=9090
از ديدگاه نويسنده
اين
مقاله، يك نپال
كمونيست در واقع كره شمالي دوم و حتي يك پايگاه بالقوه براي القاعده خواهد بود.
ازلوموند دپلوماتيک