مالكان پنهان جهان و باورهای شگفت‌آور

·  تشكلات سری و فراموشخانه‌ها بر جهان حكم می‌رانند و مانع از آگاهی مردمان می‌شوند؛ چرا كه آگاهی، همان چيزی است كه نمی‌گذارد انسان‌ها به بلايا و بيماری‌هايی چون سرطان، ايدز، سارس و جنگ‌های ويرانگری كه روح را می‌آزارد، تن در دهند
 
 
نوشته: باسم رحال
ترجمه: سعيد آقاعليخاتی
منبع: الوسط
مندرج در نشريه «تابان» - چاپ قزوين
 
تشكلات سری و فراموشخانه‌ها بر جهان حكم می‌رانند و مانع از آگاهی مردمان می‌شوند؛ چرا كه آگاهی، همان چيزی است كه نمی‌گذارد انسان‌ها به بلايا و بيماری‌هايی چون سرطان، ايدز، سارس و جنگ‌های ويرانگری كه روح را می‌آزارد، تن در دهند. اين، آگاهی است كه نمی‌گذارد كودكان با تصاوير «والت ديسنی» - كه تسهيل كننده اهداف توطئه‌آميز است- مات و مبهوت شوند. تشكلات سری مزبور تمام جهان را با شيوه‌های مزدورانه‌ای كه در آن فيزيكدان‌ها، وكلا، پزشكان، سهامداران بورس، دانشمندان و كارشناسان علوم رايانه‌ای همه و همه به نحوی به كار گرفته می‌شوند، سركار گذاشته‌اند تا آنها را از حقايق پنهان فراموشخانه و توطئه‌هايی كه در «شورای سری روابط خارجی» - مأمن سرمايه‌داران، بانكداران و اقتصاددانان-، «مؤسسه سلطنتی بريتانيا»، «مؤسسه فراموشخانه دبی ديرصهيون»، «حشاشين»، «فريسيان معبد مقدس»، خاندان راكفلر، روچيلد، مورگان و محافل فراماسونری برنامه‌ريزی می‌شود سردرنياورند. موضوعات فوق همان چيزهايی است كه نويسنده آمريكايی «جيم مارس» در كتابش با عنوان «تاريخ فراموشخانه‌ای هيأت سه‌گانه، فراماسونری و معتقدان به اهرام بزرگ» بدان پرداخته است و در آن به افشای مغزهای متفكر و مسلط بر دنيا می‌پردازد كه مخفيانه زمام امور را در دست دارند، جنگ‌ها را شعله‌ور می‌كنند، به بازارهای سهام جهت می‌دهند، نرخ ارز را بالا و پايين می‌برند و بر رسانه‌ها و اخبار روزانه‌شان تسلط تام دارند. بنابر آنچه «مارس» در كتابش آورده است، اين مغزها كه از هوش مصنوعی و نه صرفاً طبيعی نيز بهره‌مندند در واقع گروگان‌های شورای روابط خارجی، سازمان اطلاعات مركزی
CIA ، سازمان اطلاعات آلمان و واتيكان هستند.
از نظر مارس غيرممكن است كه در ايالات متحده، مؤسسات دولتی و نهادهای قدرتمند به پيگيری جدی يك مسأله مرتبط با كانون‌های فراماسونری بپردازند چرا كه زنجيره‌ای از روابط شخصی و تفاهمات نانوشته‌ی مؤسسات سری كه در پشت پرده فرامين و دستورات قرار گرفته‌اند مانع از هر اقدامی می‌شود. از جمله فرآورده‌های انجمن‌های سری كه در سكوت كامل در حال شكل‌گيری است، می‌توان به پروژه‌ی ايجاد نظم نوين جهانی در هزاره سوم را يادآور شد آثار اين پروژه را هم اكنون نيز در گوشه گوشه‌ی زندگی آمريكايی می‌توان مشاهده كرد، نويسندگان، تلويزيون، سازمان
CIA ، بشقاب پرنده‌ها!، شناورهای عظيم الجثه آمريكايی، ترور مقامات بلندپايه آمريكايی چون «جان.اف.كندی» جملگی جلوه‌گاه اين پديده‌اند. در اين ميان و برای نمونه، به ترور كندی می‌توان اشاره كرد. رمزآلود بودن يا مرگ او تا آنجا ادامه يافت كه دو سؤال «وبستر هوبال» - دوست صميمی كلينتون و همراه هميشگی وی در بازی گلف و معاون مدعی العموم در وزارت دادگستری- در مورد مرگ كندی باعث نگرانی كلينتون شده بود. او از رييس جمهور پرسيده بود: چه كسی كندی را كشت؟ آيا بشقاب پرنده‌ها مقصر بودند؟! مارس در كتابش از ساده‌لوحی كلينتون كه به دنبال جواب و كسب اطلاع از چگونگی مرگ كندی بوده است اظهار شگفتی می‌كند و او را نسبت به قدرت نيروهای پشت پرده‌ای كه دامنه نفوذشان تا رياست جمهوری و حتی رييس CIA گسترده شده است، بی اطلاع می‌داند. او در كتابش عنوان می‌كند كه اين نيروها قادرند حتی رؤسای جمهور و سازمان‌های اطلاعاتی را به اشتباه انداخته و يا وادار به تمكين از فرامين ظالمانه خود كنند، پرده‌ای بر چشمانشان انداخته و منافع آمريكا و مردمش را كه دلار و نه دموكراسی، آزادی، عدل و مساوات بر آنها حكومت می‌كند را به نفع خود به كار گيرند. او می‌گويد: «ايالات متحده تسخير شده است، رييس جمهور و مردمش نيز به اسارت گرفته شده‌اند، به اسارت نيروهای پرده نشينی كه ثروت و قدرت را در اختيار داشته و مرتكب صدها مورد كشتار و جنايتی شده‌اند كه به مصلحت ايالات متحده نبوده است، امری كه «گری آنس» نيز بدان معتقد است. آنجا كه می‌گويد: «ما تصادفی يا از روی حماقت و نادانی دست به كار نمی‌زنيم، چون در انتخاب و درك مصلحت ما اشتباهی رخ نمی‌دهد و معنی اين حرف آن است كه برنامه‌ريزان توطئه از ما می‌خواهند كه در اجرای طرحی كه برای ما پيش بينی كرده‌اند، هوشمندانه عمل كنيم.»
تصميم‌های پشت پرده در واقع برنامه‌ريزی‌های نخبگان دور از توده است و آمريكايی‌هايی كه دموكراسی را به جهان صادر می‌كنند از اين حقيقت غافلند كه خود، گرفتار يك نظام خودكامه و پنهان هستند. نظام خودكامه‌ای كه جمعيتی از مردان كوكائين، هرج و مرج طلب و پرده نشين آن را مد ايالات متحده آن را مطابق قانون «مجين» -كانون نخبگان به پيش می‌برند.
طی پژوهشی كه در سال 1983 از سوی «شورای پيشگيری فدرال» انتشار يافت مشخص شده بود كه 2 درصد از خانواده‌های آمريكايی، مالك 4 درصد از ثروت ملی و منابع مالی‌اند. بر سيطره‌ مالی می‌بايستی عامل بی سوادی و عدم تخصص طبقه تحت ستم را نيز افزود، امری كه «مورتيمر زاكرمن» رييس هيأت تحريريه مجله «اخبار و گزارش‌های جهان آمريكايی» بدان اشاره كرده است: «ما را به يك جامعه دوقطبی تبديل كرده‌اند، قطب نخبه و قطب متوسط كه فاقد مهارت‌های اجتماعی و فنی است و به حاشيه رانده شده است. قطب نخبه و حاكم نيز شامل «جمعيت سلطنتی بريتانيا»، «شورای روابط خارجی»، «سازمان‌هايی با نشان جمجمه و استخوان»، «فريسيان مالت» و «حلقه‌های داخلی فراماسونری» هستند كه ذخيره‌های ارزی را احتكار كرده‌اند و بر قيمت‌ها تسلط تام دارند، اين عده همان‌هايی هستند كه انرژی، دارو، تسليحات، مصنوعات و فن‌آوری مدرن را در انحصار خود دارند.
در سال 1856 «بنيامين ديزرائيلی» نخست وزير انگلستان در برابر مجلس عوام اين كشور گفت: «انكار بی‌فايده و مخفی‌كاری غير ممكن است بايد بپذيريم كه ايتاليا، فرانسه و آلمان در چنبره‌ی شبكه‌ای سازمان‌های سری است كه حكومت قانون را برنمی‌تابند و برای استيلا بر ثروت و توليدات كشور تا آنجا كه بتوانند به دنبال بيرون كردن مردم از سرزمين آبا و اجدادی‌شان هستند.»
در سال 1922 «جان.اف. هايلان» فرماندار نيويورك گفته بود: «خطر حقيقی برای ايالت ما حكومت مخفيانه‌ای است كه چون اختاپوس دستان لزجش را بر ايالت و ملت ما انداخته است، بر سر اين اختاپوس منافع نفتی مجموعه راكفلر استاندارز، وايلدبل، كلارك كلينورد، والتر اسميت و ماكسويل تيلور نشسته است».
آنطور كه می‌گويند اين، «زبگينيو برژنيسكی» بود كه به مجموعه «ديويد راكفلر» سمت «هيأت سه‌گانه» را داد. برژنيسكی قبل از اينكه مشاور امنيت ملی كاخ سفيد شود، رييس بخش مطالعات روسيه در دانشگاه كلمبيا (نيويورك) بود. زمانی كه در جولای 1973 هيأت سه‌گانه به رياست ديويد راكفلر تأسيس شد وی اعلام كرد كه هدفش از اين اقدام، تحكيم همكاری‌ها ميان اروپای غربی، ژاپن و آمريكای شمالی است يعنی سه نقطه جغرافيايی كه برژنيسكی در لقب «هيأت سه‌گانه» بدان توجه داشت، اين هيأت كه مراكز اصلی آن در نيويورك، پاريس و توكيو بود در حقيقت به دنبال ايجاد قدرت اقتصادی مسلط بر تمام جهان بود و برای اين منظور نفوذ در سياست حكومت‌های اروپای غربی، ژاپن و آمريكای شمالی را سر لوحه‌ی اقدامات خود قرار داده بود تا به واسطه‌ی اين امر بتواند رهبری جهان را به دست گيرد.
پرونده‌های متعددی وجود دارد كه هر يك از باورهای شگفت اين تشكلات سری كه علی‌رغم ظاهر مدرن خود اعتقادات باستانی و ماورايی را يدك می‌كشند، پرده برمی‌دارد و هر كدام از اين پرونده‌ها آكنده از ماجراهای مرموز و پيچيده است. در سال 1947 وقتی «جيمز فورستال» وزير دفاع وقت آمريكا به روزولت هشدار داد كه بين اعضاء دولت توطئه‌ای در جريان است و امتيازاتی به نفع شوروی در حال شكل‌گيری است. روزولت با اينكه از چند و چون اين سازمان‌ها و تشكلات زيرزمينی باخبر بود اما از اينكه آنها را به واكنش وادارد می‌ترسيد در نتيجه از هر اقدامی عليه آنان اجتناب كرد. فورستال به عنوان يكی از اعضاء اصلی اين انجمن‌های سری از بسياری اسرار باخبر بود. وی در انجمن مسؤول «پروژه بشقاب پرنده‌ها» بود! در سال 1949 وقتی «ترومن» رييس جمهور وقت ايالات متحده از او خواست قبل از افشا شدن اسرار مجموعه‌اش استعفا دهد وی در 2 مارس همان سال استعفا داد. دو ماه بعد ترومن از او خواست برای انجام معاينات معمول پزشكی، سری به بيمارستان دريايی «تبهسيدا» بزند، فورستال به اين بيمارستان رفت اما بازگشت وی به طول انجاميد تماس‌های مكرر پزشك خانواده و برادر فورستال برای اطلاع از سرنوشت وی بی‌نتيجه ماند و پزشكان اعلام كردند كه هيچ كس حق ملاقات حضوری يا تماس تلفنی با او را ندارد مدتی بعد جسد فورستال در حالی كه طنابی به گردن داشت در زيرزمين بيمارستان پيدا شد و پزشكان ضمن عذرخواهی، علت مرگ را خودكشی اعلام كردند.
فورستال با مرگ خود اسرار مربوط به اشياء پرنده را برای هميشه دفن كرد و با اين كار مشخص نشد كه حقيقت ماجرای مشاهده بشقاب پرنده‌ها بر بالای كاخ سفيد كه طی آن حتی يكی از كارمندان، ربوده و بعدها اعلام شد كه به فضا رفته چه بوده است؟!
وقتی جنگ دوم جهانی پايان يافت «شورای روابط خارجی» تصميم گرفت به آرمان به دست گرفتن زمام امور جهان بعد عملی دهد بنابراين سازمان ملل متحد در اكتبر 1945 تأسيس شد و «دوايت آيزنهاور» رييس جمهور وقت ايالات متحده «جان فاستر دالاس» را به سمت وزير امور خارجه منصوب كرد اين در حالی بود كه دالاس مشاور شورای روابط خارجی بود، دايره‌المعارف «بريتانيای جديد» در مورد او می‌نويسد: «از آن حيث كه دالاس و اعضاء شورای روابط خارجی، بازيگران اصلی و پشت پرده تأسيس سازمان ملل بودند اين عجيب نيست كه اين سازمان بر بانك توسعه و پيشرفت بين‌المللی موسوم به بانك جهانی، صندوق توسعه‌ی جهانی، سازمان بين‌المللی كار، سازمان تغذيه و زراعت (فائو) و سازمان توسعه و حمايت از اطفال ملل متحد نظارت دارد».
اگر بخواهيم نمونه‌ای از تأثيرات افكار شگفت‌آور و پيچيده جمعيت‌های سری بر افراد مؤثر بر سياست و تحولات جهانی را بيان كنيم بايد بگوييم كه ماجرای بعدی‌مان مربوط می‌شود به هنرمندی كه همواره در كتابخانه‌ها و در ميان كتب قديمی، وقت خود را صرف فراگيری باورهای پيچيده و آموزه‌های ضد يهود می‌كرد. اين شخص كسی جز «آدولف هيتلر» نبود. وی بعدها با ارايه‌ی تفكر برتری نژاد آريايی و علاقه به مرام شيطان پرستی زير پرچم صليب شكسته كه سمبلی از خدای خورشيد (نماد لوسيفر يا شيطان) بود كار خود را آغاز كرد.
هيتلر به شدت تحت تأثير عقايد يك تشكل سری بود و دو تن از اعضاء اين سازمان به نام‌های «ايكارت» و «هاوسهورف» به هيتلر باوراندند كه می‌تواند با تسخير نيروهای غيبی و موجودات ماورايی به درك بنيادين حيات و انسان نايل شود. به گفته‌ی آنها اين معرفت در اختيار موجودات غيربشری بود كه هر از چند گاهی به زمين می‌آمدند، آنها با تغييرات ژنتيكی به وجود آمده و به موجودات «هجينی» معروف شده بودند اين موجودات به ادعای اين دو تن نيمی آدم و نيم ديگر فضايی بودند و وظيفه‌ داشتند تا از خون‌های خالص حمايت كنند. هيتلر در كتاب «نبردمن» در مورد اين خون‌های خالص می‌نويسد: «قبايل آريايی بايستی ديگر نژادها را به انقياد خود درآورند و فاتحان آريايی نبايستی اجازه دهند كه ميان آنها و ملل به اسارت درآمده اختلاط نژادی صورت گيرد»
ايدئولوژی نازيسم در بريتانيا با اقبال روبرو شد و تشكلات فراماسونر، بانكداران قدرتمند خصوصاً بانك‌های متعلق به خاندان روچيلد در انگلستان كه عمدتاً يهودی بودند بيش از ديگران از آن جانبداری كردند. زمانی كه كار نازی‌های نژاد پرست با لگدمال كردن مبادی انسانی، برادری و آزادی بالا گرفت، فراماسونرها با شعار «سرچشمه نظم در بی‌نظمی است» فعاليت خود را شدت بخشيدند. طبق آموزه‌های ايشان بايستی جهان را به انقياد نظم نوينی درآورد كه اين نظم به نظام «لوسيفر» يا شيطان مشهور بود، به دنبال اين مسأله تفكری كه مولود دوران سياه قرون وسطی و جنگ‌های صليبی بود دوباره سربرآورد و به نزاعی علنی ميان فراماسونرها و كليسا تبديل شد، در اين ميان فراماسونرها خود را ادامه «فريسيان هيكل» (معبد) معرفی كردند –تفكری تاريخی كه به دنبال محو كامل مسيحيت و بازسازی دوباره آن براساس باورهای باستانی است- اين امر باعث شد «پاپ كلمنت دوازدهم» در آوريل 1738 اين اقدام را نوعی عمل كفرآميز تلقی كرده‌ و تهديد كند كه از نظر كليسا هر كس بدان بپيوندد مرتد شده است. از جمله نويسندگان فراماسونری كه از اباجيگری مرام خويس دفاع می‌كرد می‌توان به «مانلی بی‌هول» اشاره كرد كه می‌گويد: «فراماسونر سرور تمامی عقايد و مرام‌های موجود در جهان است زيرا فراماسونری صرفاً يك عقيده يا دين نيست بلكه قرائتی جهانی از علوم غيبی و ماورايی است، فراماسونری دانشگاهی جهانی برای تعليم فنون آزادی و علم الارواح برای كسانی است كه تاكنون چيزی در اين باره نشنيده‌اند!»
«ويلمشورست» به گفته‌های «مانلی بی‌هول» چنين می‌افزايد كه: «مسيحيت در نيات و مبادی با فراماسونری تطابق دارد اما در روش‌ عملی ناهماهنگ است يكی از صليب می‌گويد و ديگری از شيطان و اين مسأله است كه اين دو مرام را از هم جدا می‌كند، مسيحيت به دنبال خداوند خير است اما فراماسونری به دنبال خدای شر و اين دوگانگی همان چيزی است كه زرتشتيان فارس در قالب «اهورا و اهريمن»، مصری‌ها در قالب «اوزيرس و تاينون»، بودايی‌ها در قالب «ين و يانگ» و در نهايت فراماسونرها در قالب «كاشی‌های سفيد و سياه» كه معمولاً بر زمين محافل و سالن‌های مخفی فراماسونری فرش شده است بدان معتقدند».
ريشه افكار و عقايد شگفت‌آور فراماسونری كه سعی در مدرن و اجرايی كردن آن دارند ريشه در باستان دارد كه امروز پشتوانه مالی صاحبان سرمايه را كه به دنبال اهداف سياسی، اقتصادی خود در قالب ترويج اين باورهای خرافی هستند را نيز به همراه دارد. نگاهی به تاريخ نشان می‌دهد، سازمان‌های سری كه در پی ايجاد نظم نوين جهانی‌اند با الهام گرفتن از عقايد پيچيده انجمن‌ها و مرام‌های زيرزمينی كه ريشه در تاريخ مصر و فرهنگ‌های باستانی چون فارس، بابل و كهن‌ترين تمدن بشری يعنی سومر دارد تلاش خود را مصروف تباهی و ويرانی بنيان‌های حكومت‌ها و معتقدات ملت‌ها كرده‌اند.
در دوران سياه وسطی و به دنبال فروپاشی امپراطوری روم از آنجايی كه كليسا بر پادشاهان و قلمروشان و نيز زندگی شهروندان عادی به ضرب تهديد، برچسب ارتداد، تفتيش عقايد و قباله‌های توبه مسلط بود، به تبع آن مسيحيت نيز سلطه‌ای فراگير داشت، كما اينكه جنگ‌های صليبی بهانه مناسبی را به دست كليساها داده بود تا با بازگشت به اصولگرايی دست به اشغال سرزمين‌های مقدس بزنند همين سرزمين‌های مقدس بودند كه آتش جنگ ميان انجمن‌های سری، واتيكان و كليسای سوم كه هر يك از برچسب نفاق، بددينی و كفر، هراس داشتند را برافروخت.
اين جنگ‌ها تمامی نداشتند زيرا در واقع مولود دسيسه و طمع ورزی‌هايی بودند كه چندی بعد تبديل به قصه‌ها و حكاياتی می‌شد كه به مذاق تخيل، نويسندگان و پرده‌های سينما و تلويزيون خوش می‌آمد. برای نمونه می‌توان به مسايلی چون؛ آلام مسيح، خون مقدس، موميايی‌ها، فرعون و ديرصهيون، اشاره كرد كه هنوز هم با حمايت محافل فراماسونری و آنگونه كه به اهداف آنها كمك می‌كند در حالتی جعلی هنوز هم به عنوان مواد اوليه تهيه كنندگان هاليوود مورد استفاده قرار می‌گيرد.
پرونده‌سازی جاعلان حقيقت كه در محافل سری فراماسونری مستقرند تا بدانجا رسيد كه معرفی مسيح و مريم مجدليه به عنوان كسانی كه در جنوب فرانسه! زندگی می‌كردند و مريم با قدح مقدسش به «رينيه لوشاتو» در منطقه «لانگ دوك» فرانسه مسافرت می‌كرده بارها و بارها و به مدد كتاب‌ها، فيلم‌ها و مجلات مورد حمايت فراماسونری مورد تأكيد و تلقين عموم قرار گرفته است.
سازمان سری ديرصهيون از جمله تشكل‌های پيچيده‌ای است كه با محافل اروپايی فراماسونری همپيمان شد چرا كه با از بين رفتن مرزهای ميان سياست، دين، رذايل اخلاقی مثل جاسوسی، جرم‌های سازماندهی شده و انحرافات اخلاقی در تفكر يهوديان صهيونيست مانعی برای همسويی با احزاب دموكراتيك اروپا، طبقه پادشاهان و اشراف، سازمان فريسيان مالت و سازمان
CIA وجود نداشت.
سؤالی كه در اينجا مطرح می‌شود آن است كه چگونه در دوران معاصر كنونی انجمن‌های پرنفوذ فراماسونری می‌توانند با سر هم كردن داستان‌ها و پروبال دادن به تخيلات باستانی مبنای تئوريك مجهولی را برای اقدامات سياسی خود به وجود آورند؟ در پاسخ بايد گفت آنچه باعث اين مسأله و نيز چالش فكری ميان اين سازمان‌ها با نهادهای مذهبی چون واتيكان شده است در واقع به مجهول بودن پيشينه تاريخی بشر برمی‌گردد چرا كه ميان انسان اوليه و باستان با انسان مدرن امروز گسستی تاريخی وجود دارد. دليل اين گسست نيز آن است كه به طرز مشكوك و نامعلومی بسياری از معارف باستانی از بين رفته و به دست ما نرسيده است مثلاً در تاريخ آمده است كه در معبد «تباح» در «ممفيس» مصر كتابخانه عظيمی وجود داشته، در «برگاموس» واقع در آسيای صغير نيز كتابخانه‌ای با حداقل دويست هزار جلد –كه نمی‌توان قيمتی بر آن نهاد- وجود داشته است همين طور كتابخانه «قرطاج» با پانصد هزار جلد كتاب كه اين مورد اخير توسط روميان از بين رفته است. در تاريخ آمده است كه ژوليوس سزار با حمله به مصر كتابخانه اسكندريه را به كل از بين برد مسأله‌ای كه «آندرو توماس» نويسنده استراليايی در مورد آن گفته است «اگر كتابخانه اسكندريه تاكنون باقی می‌ماند تاريخ علم دگرگون می‌شد و دستاوردهای بشر امروز چيزی فراتر از وضعيت كنونی بود».
و يا مثلاً در مورد «اهرام مصر» و «ابوالهول» كه نماد بسياری از اين انجمن‌های سری است و در مورد آن فيلم‌ها و داستان‌های فراوانی هم ساخته شده است علم كلاسيك معتقد است كه اهرام و ابوالهول 4500 سال قدمت دارند حال آنكه دكتر «روبرت اسكاچ» از دانشگاه بوستون معتقد است اين بناها حداقل 7000 سال قدمت دارند، «ادگار كيس» در سال 1934 اعلام كرد كه مصريان باستان اهرام و ابوالهول را ساختند تا به عنوان سالنی برای ثبت معرفت و دانش آن دوران به نسل‌های بعد انتقال يابد. وی افزوده است: «بسياری معتقدند حجم عظيمی از اين معارف در سالن مخفی كه احتمالاً زير چنگال‌های ابوالهول واقع شده انبار شده است اما تاكنون اكتشافات جدی برای دستيابی به آن صورت نگرفته است».
اگر بپذيريم كه مصريان بخش عمده‌ای از دانش خود را از «بابليان» و «سومری‌ها» گرفته‌اند؛ بنابراين ريشه بسياری از اسرار جهان را در سومر (عراق) بايستی دنبال كرد. مشخص نيست كه اين قوم دقيقاً از كجا آمده‌اند اما می‌دانيم كه از جانب قبايل سامی غرب و شمال، مورد تهاجم قرار گرفتند تا اينكه صمورابی آمد و متحدشان كرد و از قوانين سومری‌های اوليه اولين قانون به وسيله صمورابی با عنوان قانون «اوور-نامو» صادر شد.
براساس گفته‌های «جيم مارس» در كتابی كه در مورد فراماسونری نوشته است: «500 هزار لوح گلی به جامانده از سومريان باعث شده است كه اطلاع نسبتاً دقيق‌تری از آنها نسبت به ساير اقوام باستانی داشته باشيم به حدی كه پرفسور «ساموئل كرامه» در اين باره گفته است: «تاريخ از سومر آغاز شده است» سومريان اولين كسانی بودند كه نوشتن، مدارس، علوم پزشكی، تاريخ نگاری، تشكيل هيأت قانونگذاری، سيستم ماليات، را اختراع و پايه‌گذاری كردند و برای اولين بار درباره منشأ هستی، علم نجوم، نظريه ارايه دادند آنها همچنين برای اولين بار به ضرب سكه‌هايی موسوم به «شيكل» پرداختند.
علم نجوم سومريان پيشرفت زيادی داشت آنها با چگونگی محاسبه محيط اجسام هندسی آشنا بودند، دايره البروج، حركت ماه و خورشيد را می‌شناختند و اين امر باعث شد كه تقويم را به وجود آورند امری كه باعث تأسی ساميان، مصری‌ها و يونانيان از اين شيوه آنها شد. آنها سيستم نشانه‌گذاری زمانی به 60 دقيقه در ساعت، 60 ثانيه در دقيقه و 12 ماه در يك سال را بر مبنای تعداد خدايان 12 گانه خود ايجاد كردند.
آنچه مدنظر فراماسونرها قرار گرفته اين قسمت از اعتقاد سومريان است كه معتقد بودند؛ دانش آنها از سوی خدايانی كه از آسمان به زمين آمدند بدانها رسيده است و هرگاه كه بخواهند نيز می‌توانند به جايی كه از آنجا آمده‌اند برگردند، استيچن (مورخ) با تأكيد بر اين امر می‌گويد: «در زمان‌های بسيار دور موجوداتی از فضا به زمين آمدند و اولين تمدن‌ها را بنا كردند» بنا به اعتقاد فراماسونرها، سومريان حماسه‌ای در آفرينش به وجود آورده‌اند و اسناد به دست آمده نشان می‌دهد كه موجودات فضايی وقتی به زمين آمدند اولين بار در اقيانوس‌ها مستقر شدند بنابر متن‌های سومری اين موجودات كه با اشياء پرنده بر آب‌های خليج (فارس) فرود آمدند وقتی به سطح آب نزديك شدند طوفان شديدی برخاست. به گفته اين موجودات: ابتدائاً باتلاق‌های سواحل شمالی خليج را خشكانيديم و سپس خانه‌هايمان را بر مكان مناسبی بنا كرديم و از آن به بعد تلاش خود را برای هدف اصلی‌مان يعنی طلا آغاز كرديم».
استيچن معتقد است كه اين موجودات به دنبال فلزات معدنی خصوصاً طلا برای استفاده در سياره خود بوده‌اند تا جو سياره‌شان را كه مانند لايه اوزن زمين توسط «هيدروفلوروكربن» سوراخ شده بود، توسط اين ماده معدنی كه ظاهراً در سياره‌ی آنها وجود نداشته به وسيله مواد شيميايی كه در يك فرآيند علمی می‌توان از طلا به دست آورد بپوشانند نكته عجيب آنكه امروزه برخی دانشمندان معتقدند كه دوده ناشی از ذوب طلا طی فرايند پيچيده شيميايی قادر به رفع آسيب‌ديدگی‌های لايه اوزن است. دكتر «آرتور ديويد هورن» استاد زيست شناسی دانشگاه كاليفرنيا به دنبال انتشار مطالبی از اين دست در مجلات علمی و دانشگاهی در سال 1990 با مهمل خواندن اين مطالب و رد ريشه فضايی انسان از سمت خود استعفا داد.
بعد از تولد اولين كودك آزمايشگاهی در سال 1978 استيچن اعلام كرد كه اين تولد مصنوعی نشانگر آن است كه سومريان درست می‌گفتند و دستكاری ژنتيك موجودات فضايی باعث خلق بشريت شده است. وی می‌گويد: «تلاش سومری‌های باستان برای گنجاندن علوم در قالب سمبل‌هايی چون «چوگان هرلس» در واقع بيانگر دستيابی آنان به علم شبيه‌سازی است كه پزشكان تا امروز دستيابی بدان را جزو آرزوهای دست نيافتنی خود می‌پنداشتند».
«گاردمز» و «آلفورد» از ديگر مورخينی هستند كه استيچن را تأييد كرده و معتقدند كه سومری‌ها علاوه بر موارد فوق، قرص‌های شيميايی و آنزيم‌هايی را توليد كرده‌ بودند كه باعث افزايش عمر می‌شد آنها به اين قرص‌ها «آتش ستاره» می‌گفتند اين قرص‌ها حاوی مواد شيميايی ضد پيری و ضعف آنزيم‌های «ميلاتونين» و «سيروتونين» موجود در خون قاعدگی بودند.
اخيراً نيز دانشمندان سازمان فضايی آمريكا «ناسا» و منجمله «موريس شاتولين» كه نقش عمده‌ای در بهينه سازی سفينه «آپولو» داشته است گفته‌اند كه: «سازه اهرام خبيره در مصر به منظور انعكاس اشعه‌های رادار يا ليزر، طراحی شده‌اند زيرا سنگ‌های صيقلی اهرام كه اكنون اثری از آنها نيست بازتاباننده‌های خوبی برای اين اشعه‌ها بوده‌اند اين ويژگی را «قلعه بعلبك» در لبنان كه به اعتقاد فراماسونرها پايگاه سفينه‌های فضايی بوده نيز داراست.



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت