نگا هی به اسطوره ی جنبش دانشجويی ۱۹۶٨ اروپا

جلال رستمي

جنبش های اجتماعی مختلف در جهان،  با وجود اختلافاتی که در مکان و زمان و شرايط پيدايی و بوقوع پيوستنشان وجود دارد، گاها دارای نکات و اشکال مشترکی در زمينه طرح مطالبات و راه کارهای تاکتيکی خود هستند.  به همين دليل بررسی اين جنبش های هم جنس  و از يک خانواده برای استفاده از تجارب تاريخی آنها لازم و ضروری بنظر می رسد.  

                                                                                      

jalal.rostami@t-online.de 

 

بعنوان مقدّمه

جنبش های اجتماعی ريشه در مسائل ومشکلات اجتماعی دارند، که باعث پيدايی آنها در  يک جامعه می شوند . اختلاف ها وتضادها ودر نهايت بحرانهای اجتماعي، از عوامل اصلی ايجاد نا رضايتی ها، نا آرامی ها و جنبش های اجتماعی هستند. اين نا رضايتی ها و نا آرامی ها زما نی می توانند خود را بطور واضح وآشکار نشان دهند که يک ا لگو برای جهت گيری داشته باشند واهداف وسازمان دهی مشخص برای آن ها در نظر گرفته شود.

بهمين خاطر برای يک سازماندهی موفق بايد ماهيت وساختار يک حرکت اجتماعی را شناخت. واين زمانی قابل تحقق است که، حداقل گروه های درگيردر يک حرکت يا جنبش اجتماعی دارای يک هويت وساختار مشخص وشناخته شده گردند، ويک سيستم سازماندهي  خود آگاه وبا اعتماد به نفس بوجود آورند . توجه به اين ساختار وهويت شناخته شده است که می تواند رهبری و هدايت کنندگان اين جنبش ها را ياری دهد تا شناخت دقيق تری از سطح مطالبات ونحوه ی طرح آنها داشته باشند.

جنبش های اجتماعی مختلف در جهان  با وجود اختلافی که در مکان وزمان وشرايط پيدايی وبوقوع پيوستن اشان وجود دارد، گاها دارای نکات و اشکا ل مشترکی در طرح مطالبات و راه کارهای تاکتيکی خود هستند. به همين دليل بررسی اين جنبش های هم جنس  واز يک خانواده  برای استفاده از تجارب تاريخی آنها لازم وضروری بنظر می رسد.  اما نبايد گذاشت اين بررسی ها به عر صه ی مشابه سازی و يا الگو برداری کشانده شود. چون از مطالعه ی رويدادها وحوادث و جنبش های اجتماعی که اتفاق افتاده اند می توان درسها ی زيادی آموخت اما هيچگاه آنها را نمی توان الگو برداری ويا عيناً تکرار کرد . يکی از اين جنبشهای مهّمِ تاريخ معا صر در پنجاه ساله ی اخير، جنبش دانشجويی عظيمی بود که در آلمان ودر مجمو ع دراروپای غربی وآمريکا اتفاق افتاد وبنام جنبش دانشجويی سال ۶٨ مشهور ودر تاريخ ثبت گرديد.

ما برای شناخت اين جنبش وبررسی زمينه های پيدايی وعواملی که بر روند تحول آن تاثير گذاشته اند به ياداشت هايی که ولفگانگ کراوس هار Wolfgang Kraushaar  * به ترتيب زمانی وتاريخی جمع آوری کرده است با عنوان " ياد داشت های سال شمار جنبش های دانشجويی ١۹۵۵ -١۹۷۰"( ١) بعنوان منبع اصلی مراجعه می کنيم .هدف اين  مراجعه همانطو ر که گفته شد برای معرفی تاريخی اين جنبش صورت می گيرد چون دقيقاً اين مراجعه از يک طرف نشان می دهد که جنبش دانشجويی ما در چه زمان فوق العاده متفاوتی با گذشته بسرمی برد،  و از طرف ديگرنشان می دهد که در آن زمان چه شرايط و حوادث وتحولاتی در عرصه ی جهانی بر جنبش دانشجويی تاثير گذار بوده ، و امروزچه شرايط وحوادث و پارامترهای جديدی وارد معادلات مبارزه سياسی اين جنبش ها گرديده اند. بهر حال بررسی ومطالعه ی زمينه  شکل گيري، فراز وفرود جنبش های اجتماعي، می تواند زمينه ساز تفکرّی گردد که نگرش وبرخورد  خود را به مسائل سياسي- اجتماعی با فاکتها و تجارب عيني- تاريخی غنی می سازد و به رويا و آرمان ها ی دور از دسترس وغير واقعی متوّ سل نمی گردد، و هميشه در صدد راه يابی به اشکال وابتکارات هر روز جديدتری از مبارزه است،که متناسب باشرايط، برای تحقق خواسته های صنفی - سياسی واجتماعی خود از آنها استفاده نمايد. گروه ها ودسته جات سياسی که تفاوت اين زمان و وارد شدن پارا متر ها ی جديد،  بخصوص در جنبش دانشجويی ومردمی ما را در نيابند، نمی توانند رابطه ی فعّال وزنده ای با اين جنبش ها برقرار سازند. بخشی از اين پارامتر ها اين است که اين جنبش ها به هر شکلی ، دارای آرمان های ايدئولوژيک و شعارهای دور از ذهن با واقعيات جامعه ی ما نيستند، ودر نهايت استقرار يک جامعه آرمانی دردستور کارآنها قرار ندارد و فا قد حضور يک شخصيت کاريسما  Charisma   هم می باشند.اينها را بايد از نکا ت مثبت اين جنبش ها دانست.

گرايش وسيعی درحال حاضر در جامعه ی ما حکومت مذهبی نمی خواهد و طا لب يک جمهوری سکولار وآزادی های دمکراتيک می باشد. رّد ونشان اين مطالبا ت را  بطور واضح وآشکار، در مضمون شعار های مطرح شده می توان ديد. درنتيجه طرح کردن" نداشتن آلترناتيو" در حرکات اعتراضی دانشجويی ومردمی ايران  با توجه به مضمون اين شعارها  وسراسری شدن آنها در بين اکثر دانشجويان دانشگا ها، و همچنين مردم،  به نظر درست نمی رسد. مطرح شدن اين بحث نزد برخی در حال حاضر، شايد بيشترناشی از عدم ارتبا ط  زنده وفعّال با اين جنبش ها  باشد .  برای برقراری ارتبا ط زنده وفعّال  با اين جنبش ها کافی است  سطح شعارهای آرماخواهانه وايدئولوژيکِ دور از واقعيت های سياسی - اجتماعی را، به سطح همين مطالبا ت واقعاً  جاری در مبارزات اخيرنزديک سا خت و از طرح هرگونه شعاری که فرا تر ازسطح رشد جنبش و مطالبات  آن می باشد خوداری نمود، و بيشتر در جهت متحقق شدن اين شعا رها به پيدا کردن  غالب ها واشکا ل نوين سازمان يابی کمک کرد، که از طريق آنها بتوان هر روز بدون پرداختن هزينه ی زياد اقشار وگروه های وسيعی را به صف مبارزه فرا خوانده وسازمان داد. بنظر می رسد مبارزه ی تاکتيکی فعلی يعنی تلاش برای عقب راندن گروه های فاشيستی سرکوبگرو افشای شفاف و مستقيم ِ با نام ونشان آنها، و ايزوله سا ختن اشان  درتمامی عرصه های اجتماعي، وتلاش برای آزادي  زندانيان سياسی ودستگير شدگان اخير در دستور کار جنبش دانشجويی ومردم قرار دارد. ا ين تلاشها در شرايط فعلی می تواند اقشار وسيعی را حول شعارهای مشخص در اين رابطه ، بسيج سازد.

 ارتقاء جنبش دانشجويی در دور اخيرو پيوند آن باجنبش مردم با عث شده است که، سطح مبارزه اجتماعی برای آزادی ودمکراسی در کشور ما  وارد مرحله ی جديدی گردد. يکی ازنمود های عينی اين ارتقاء را می توان در جدايی آن از اصلاح طلبان حکومتي،  و انتقادهای جدّی و مستقيم از آنان دانست.  مسلماً تحولات آينده ی جنبش مردمی درجامعه ما با وضيعتی جديدی که حکومت جمهوری اسلامی در منطقه دارد، کشمکش های اخير آن دررابطه با تلاش برای توليد سلاحهای اتمي، و سياستهای مخرّب خارجي، و  ادا مه ی سيا ست ها ی سرکوبگرانه  و وحشيانه ی داخلی ، چنان بهم  تنيده شده ،  که تقريباً شرايط همه گونه احتمالی را در فضا ی سياسی ايران امکان پذير ساخته است. ولی چيزی را که از هم اکنون می توان گفت اين است که : مبارزات دانشجويان وساير اقشار مردم می رود که افق های بيشتری را در پيش روی خود باز نمايد.

شرکت وحضورفعاّ ل همه ی نيروهای آزاديخواه  وطرف داران دمکراسی و جمهور ی سکولار با هر شکلی ودر هر جايی می تواند به تداوم مبا رزه ی دانشجويان و مردم تا رسيدن به نتيجه ی نهايی کمک رساند. در شرايط فعلی در ايران هر اعتراضی هر چند کوچک به هر اجحا ف اجتماعی ، سياسي، اقتصادی به هر شکل و وسيله ای کمک به اعتراض ها وجنبش های اجتماعی بزرگتر خواهد بود.

آيا تلاش  هم اکنونی دانشجويان و مردم برای آزادی ودمکراسی و درنهايت بر قراری يک جمهوری سکولار، همچنان مسالمت آميز به پيش خواهد رفت؟ ويا ما با طوفان های اجتماعی روبرو خواهيم شد که اين تلاش ها را به اشکا ل ديگری فرا می روياند، ومعا دلات ديگری را وارد جنبش سياسی -اجتماعی ما می سازد، که ابعاد آنرا از هم اکنون نمی توان  بطور مشخص پيش بينی و تصوير کرد .

ولی با همه ی اينها يک چيز مشخص است " اين حکو مت بر لبه ی پرتگاه سقوط قرار دارد."

 

در آستا نه ی بزرگداشت ۱٨ تير ذکراين نکته ضروری بنظر می رسد که:

هرجنبش اجتماعی در هر مقطعی از حر کتهای خود برای به کار گيری تجارب جديد تر احتياج به نقد و باز بينی حرکتهای گذشته ی خود  دارد. بزرگداشت١٨ تير با يد بتواند از يکطرف با عث انسجام حرکت و همبستگی هر چه گسترده تر دانشجويان و مردم گردد و از طرف ديگر فضايی بوجود آورد که در آن  جنبش دانشجويی برای انسجام هر چه بيشتر به نقد وباز بيني  اين حرکت نيز، بپردازد. 

جنبش اجتماعی گسترده دانشجويی در حقيقت ادامه ی روند دمکراسی خواهی بود که توسط روی کار آمدن حزب فاشيست در آلمان سرکوب شده و در اثر جنگ دوم جهانی دچار وقفه گرديده بود. جنبشی که بعداً به عنوان مثال از برکلی تا برلين از برلين تا پاريس از پاريس تا داکار و از داکار تا فرانکفورت خطوط ارتباطی را بين جنبش های مختلف دانشجويی برقرار ساخت و آن را بعنوان يک اعتراض جهانی globalen Protests  به نمايش گذاشت.

  جنبش دانشجويی در آلمان، فرانسه، ايتاليا، انگليس و آمريکا اساساً ريشه در حرکت چپ نوين داشت. چپی که در مقابل چپ سنتی و نوع استالينی آن بر خاسته و شاهد حوادث پراگ و سر کوب جنبش مردم در بلغارستان توسط استالين و تشنجات جنگ سرد و همچنين مسابقه برای توليد سلاحهای اتمی بود. بی مناسبت نبود که مبارزه بر عليه تسليحات اتمي، خطری که همچنان جوامع بشری را تهديد می کند، يکی از جنبش های محوری اين دهه به حساب می آمد.

 Wolfrum  Edgar  در مقاله خود ("١۹۶٨" در تاريخ سياسی معاصر آلمان) می نويسد: «حتا جوامع دمکراتيک هم صاحب افسانه ها و اسطوره های خاص خودشان هستند. البته زمانی که ما آنها را تحت عنوان افسانه ها و اسطوره هايی بفهميم که فرای گروه های مختلف اجتماعی ايجاد ارتباط می کنند و يک ارزش بدون چون و چرا در حافظه ی جمعی مردم آن جامعه بوجود می آورند.»  او معتقد است سال ۱۹۶٨ از جنس اين گونه افسانه ها و اسطوره ها ست.

 

jalal.rostami@ t-online.de

 

 

سال شمار وقايع جنبش دانشجويی (۱۹۶۷ -  ۱۹۵)

 

بخش اوّل

 بعد از جنگ جهانی دوم، تلاش برای ترميم غرّور صدمه ديده از شکست و اشغال آلمان، توسط نيرو های متفقين، و حفظ چارچوپ زندگی سنتی توسط نسل گذشته و قوانين و سنت های دست و پا گيری که پيش پای نسل جوان گذاشته شده بود، مقاومت و اعتراض بخش وسيعی از جوانان را در مقابل خود برانگيخت. اين نسل، نسلی بود که می خواست دريافت، تعريف و شيوه نگرش خاص خود را به مسائل پيرامونی اش داشته باشد. نسلی بود که ديگر مسئله ی اشغال سرزمين پدری اش توسط امريکا و متفقين بعد از شکست هيتلر، مسئله ذهنی او نبود، و از زاويه استدلال پدران و مادران خود حرکت نمی کرد که: "اگرچه در حال حاضر جامعه ما از آمريکا عقب مانده تر است ولی از نظر فرهنگی خيلی بالاتر از آن می باشد."

مسئله ی او در عرصه اجتماعی موزيک و رقص راک اند رولRock n Roll  و لباس جين Jeans ، الويس پرسلي Presley Elvis، بيل هالی Bill Haley، جيمز دين  Dean  Jeamsمارلوند  براندو   Marlon Brando، جين مانسفيلد  Jane Mansfield، مرلين مانرو  Marilyn Manroe، ميکی ماوس  Micky maus، تارزان Tarsan  و توم ميکس  Tom Mixبود.  در عرصه ی سياسی اين نسل، مطالبات دمکراسی طلبانه  و عدالت  خواهانه ی بشدت راديکال و اين جا و آنجا آنارشيستی داشت. نياز و تمايل  نسل جوان  به اين مطالبات و مبارزه برای تحقق آنها در اواخر دهه ی ۵۰ معيار های زندگی عرفی و اجتماعی را به شدت تغيير داد و هر گونه مقاومتي  از جانب بخش سنتي، قشری و محافظه کار جامعه و همچنين بازماندگان حزب نازی (که هنوز در بخش های مختلف ادارات دولتی حضور داشتند)، در مقابل آن صورت می گرفت، به چالش می طلبيد. اين موضوع نه تنها در آلمان بلکه در سراسر کشورهای اروپای غربي، با شدت و ضعف، با روندی خاص و متناسب با اوضاع اجتماعي- سياسي  هر کشور، وجود داشت. با توجه به اين شرايط  اجتماعی - سياسی بود که  نسل جديد، تمامی عرصه های زندگی سنتی حتی نحو ه ی لباس پوشيدن را به چالش فرا خواند. اين شرايط  اجتماعی - سياسی و جنبش روشنگری که توسط روشنفکران و متفکرين اروپايی پيش برده می شد،  بستری را آماده ساخت، که جنبش ده ساله ی دانشجويی آلمان بر پايه ی آن شکل گرفت. جنبشي که علاوه بر طرح مطالبا ت صنفی و مبارزه با بقايای حزب ناسيونال سوسياليست آلمان وارد مبارزه ی سياسي- اجتماعی گسترده اي برای تحقق آرمانها و مطالبات خود گرديده بود.

جنبش اجتماعی گسترده دانشجويی در حقيقت ادامه ی روند دمکراسی خواهی بود که توسط روی کار آمدن حزب فاشيست در آلمان سرکوب شده و در اثر جنگ دوم جهانی دچار وقفه گرديده بود.  جنبشی که بعداً به عنوان مثال از برکلي  تا برلين از برلين تا پاريس از پاريس تا داکار و از داکار تا فرانکفورت خطوط ارتباطی را بين جنبش های مختلف دانشجويی برقرار ساخت و آن را به عنوان يک اعتراض جهانی globalen Protests به نمايش گذاشت. البته برخی از اين اعتراض ها با خاتمه ی جنگ ويتنام  رو به آرامش نهاد.

 

 جنبش دانشجويی در آلمان، فرانسه، ايتاليا، انگليس و آمريکا اساساً ريشه در حرکت چپ نوين داشت. چپی که در مقابل چپ سنتی و نوع استالينی آن برخاسته و شاهد حوادث پراگ و سرکوب جنبش مردم در بلغارستان توسط استالين و تشنجات جنگ سرد و همچنين مسابقه برای توليد سلاحهای اتمي  بود. بی مناسبت نبود که مبارزه بر عليه تسليحات اتمي، خطری که همچنان جوامع بشری را تهديد می کند، يکی از جنبش های محوری اين دهه به حساب می آمد.

 

جنبش چپ نوين: در امريکا و انگلستان  New Left در آلمان Neuen Linken  در فرانسه Nouvelle Gauche و در ايتاليا Nouva Sinistra توانست بر جنبش های جوانان و دانش آموزان و دانشجويان تاثير جدّی بگذارد و آنها را حول ارگان های متعدد خود سازمان دهد  و يک شبکه ی ارتباطی وسيع  بين آنها ايجاد نمايد. آنها اهم تلاش خود را برای بازسازی جدّی و همه جانبه در ساختارهای تئوريک سوسياليسم و کمونيسم، و متحول ساختن تاکتيک، استراتژی و نحوه ی سازمان دهی آن، قرار داده بودند و می خواستند بر مبنای اين تغير و تکيه بر جنبش عدالت خواهی که ريشه در سنت چپ قديمی داشت، جامعه خود را دگر گون سازند.

 

 برای اينکه بتوانيم يک تصوير کلی هر چند محدود، ولی مستند و تاريخی از مجموعه اين حرکتها و جنبش دانشجويی در آن سالها داشته باشيم، بهتر است که به يادداشت های سال شمار اين دوره بپردازيم.  

برای پرداختن به يادداشتهای سال شمار جنبش دانشجويی که اوج و مرکز آن در آلمان، اروپای غربی و امريکا بود  مبنا را همان تقسيم بندی زمانی و گستردگی مکاني، که کراوس هار  Kraushaar براي  آنها در نظر گرفته است قرار می دهيم. او معتقد است: «اگر ما صرفاً سال شمار حرکت دانشجويان را  فقط به آلمان و اروپای غربی و آمريکا محدود سازيم، ديگر نمی توانيم در چهره جنبش های آن سالها "چهره ی همبستگی بين اللملی دانشجويي" Internationlismus der Studenten" را رديابی نمائيم و از آن طريق  چهره ی ديگری از ساختار اين حرکت تاريخی نشان دهيم.» به همين منظور اين سال شمار خودش را نه تنها به وقوع وقايع در محدوده ی اروپا و آمريکا محدود نساخته بلکه به آن دسته از رويدادها و حرکتهايی نيز می پردازد که، زمينه ساز، تاثير گذار و يا آغازگر جنبش های دانشجويی در آن سالها بوده اند. اين سال شمار همچنان تنها محدود به سالهای شکل گيری اين جريان تاريخی نمی ماند بلکه تمامی پروسه ی رشد، فراز و فرود اين جنبش اجتماعی را در بر جسته ترين حوادث تاريخی اش در بر می گيرد. بر اين مبنا  اين جنبش ها  به لحاظ اهميت رويداد ها و حوادث مهّم و روند تحولات آ ن  به سه زمان بندی مشخص تقسيم شده است:

قسمت اول ۱۹۵۵-۱۹۶۷

قسمت دوم ١۹۶۷-۱۹۶٨

قسمت سوم ١۹۶٨- ۱۹۷۰ 

 

 کرآوس هار Kraushaar در مقدمه ی اين سال شمار ( Chronologie وقايع تاريخي) می نويسد:

«درمجموع به سال شمارها  و با اين سال شمار، بخصوص بايد با احتياط برخورد کرد. زيرا آنها توسط يک نفر انتخاب و جمع آوری شده، در حالی که اين گونه کارها مشخصاً می بايستی توسط يک انستيتوی تحقيقاتی انجام بگيرد. بهمين خاطر فقط بايد به آن بعنوان يک تلاش نگاه کرد و نه چيز ديگري.» و درادامه اين بحث می افزايد: «به دليل ساختار تنگ سال شمار ِ وقايع تاريخي، بعضی از مقاطع آن ممکن است با يک خلاء  يا يک فاصله روبرو شود، که برای از بين بردن آن  می توان از تحليل ها و تفسير های مختلف استفاده کرد تا از طريق آنها بتوان روشنايی بيشتری بر تاريکی ها و فاکتها انداخت.» ولی با اين همه او معتقد است که: «سال شمار های تاريخي، قبرستان اطلاعات نيستند که بتوان تجارب درون آنها را با سنگ قبری پوشاند» و ادامه می دهد: «اگر چه اين اطلاعات را نمی توان  بطور کامل، حقيقی و واقعي" Objektiv " دانست. (چون آنها به شيوه ی گزينشی انتخاب شده اند)، ولی اين مانع از آن  نمی شود که توسط آنها، پديده ها و روند تاريخی حوادث را نتوان تحليل و دنبال کرد. بنا براين، اين سال شمار را نبايد تنها به يک تقويم تاريخی تقليل داده و از آنها اين برداشت را نمود.»

 

جنبش دانش آموزان و دانشجويان آلمان که در سال های ۱۹۶۷ و ۱۹۶۸  به اوج خودش رسيد، توانست اين جامعه را بطور جّدی تغيير دهد هر چند  جامعه ی آرمانی و مدينه ی فاضله Utopien  اين جنبش  با واقعيات اجتماعی موجود در آلمان، نتوانست صورت تحقق به خود بگيرد،  ولی توانست عليرغم اينکه ما آن را موّفق يا غيرموّفق بدانيم، امروز بعنوان يک مبحث جدی علمی - انتقادي  در بحثهای تاريخ معاصر اين کشور و بعنوان يک  اسطوره Mythos،  حضوری فعال و زنده داشته باشد.      

Wolfrum  Edgar  در مقاله خود ( "١۹۶٨" در تاريخ معاصر تاريخ سياسی آلمان) می نو يسد: «حتا جوامع دمکراتيک هم صاحب افسانه ها و اسطوره هاي خاص خودشان هستند البته زمانی که ما آنها را تحت عنوان افسانه ها و اسطوره هايی بفهميم که فرای گروه های مختلف اجتماعی ارتباط ايجاد می کنند و يک ارزش بدون چون و چرا در حافظه ی جمعی مردم آن جامعه بوجود می آورند.»۲ و معتقد است سال ١۹۶٨ از جنس اين گونه افسانه ها و اسطوره ها ست.

 

سا ل شمار وقايع

۱۹۵۵

۱۲.۱o.

 

به دعوت "گالری شش" Galery Six  واقع در Embarcadero -Platz  در سانفرانسيسکو، آلن گينس برگ Allen Ginsbrg   و گری سندر Gary sender و جک کروواک Jack Kerouac شب ادبی برگزار می کنند.

شعر ۱۱۲ مصرعی آلن گينس برگ بنام "شيون" Howl  و رمان کروواک "در بين راه" On the road    را می توان بعنوان آغاز ادبيات  "Beat -Generation"  به حساب آورد. يکی از دوستان کروواک در مقاله ای که در سال ۱۹۵۲ منتشر ساخته بود سربازانی را که از جنگ جهانی دوم برگشته بودند بعنوان « the beaten generation » " نسل شکست خورده " نام می برد

 

تفسير: آلن گينس برگ (۱۹۷۷- ۱۹۲۶) شاعر و جک کروواک (۱۹۶۹- ۱۹۲۲) نويسنده و گری سندر (- ۱۹۳۰ ) شاعر از برجستگان مانيفست ادبي" Beat -Generation"  هستند اين جنبش ادبی و هنری عکس العمل نسل جوان بعد از جنگ جهانی دوم بود که در موسيقی پر سروصدا و مدرن جاز و با داستان و شعر خود سعی داشت به تحليل آنها "جهان بد وسياه" را مورد نقد قرار داده و با آن به مبارزه بپردازد.

 

"تنها انسان واقعی برای من انسانهای ديوانه هستند، ديوانه ی زندگی کردن، ديوانه ی حرف زدن، ديوانه ي از دست زندگی خلاص شدن، و همزمان براي  همه چيز حرص زدن..." 

(ترجمه ي  تکه ی کوتاهی از کتاب "در بين راه" کروواک)

 

"من ديدم که چگونه بهترين روشنفکران نسل من

 از جنون نابود می شوند و

 چگونه لاغر و مردني،

 عصبی و لخت، قبل از طلوع خورشيد

  افتان و خيزان

 در محله ی سياه پوستان به دنبال سرنگي، برای فرو نشاندن عصبيت خود می گرددند....

(ترجمه ی بند کوتاهی از شعر بلند "شيون"  گينس برگ)

 

 

 

۱۹۵۷

۲۸.۷.

در Arroscia ׳Cosio d  (شهری در ايتاليا) توسط تعداد زيادی از گروه های روشنفکران و نقاشان و هنرمندان، "بين الملل موقعيت گرايان" Situationistische Internationale  پايه گذاری می شود که مرکز آن در پاريس و بخش های آن در ايتاليا، آلمان غربي، هلند، بلژيک، و کشور های اسکانديناوی قرار دارد.

تفسير: Situationistische Internationale در واقع تشکل طرفداران سورئاليسم بود با تمايلات آنارشيستی خيلی قوی در آن و ارگانی با همين نام داشت.  اولين شماره ی آن درسال ۱۹۵۸ با مقاله هايی در باره ی اعتراض و خشم (نگا هی به وضيعت جوانان)، آزادی و چه چيزی برای خواندن و با سينما بر عليه سينما و.... منتشر  شد.

 

۱۹۵۸

۱۵.۴.

در برلين ۵۰۰۰ دانشجو و جوانان سوسياليست با يک راه پيمايی بدون شعار و آرام بر عليه برنامه اتمی ارتش آلمان (غربي) دست به راهپيمايی می زنند. در ۱۷.۴. نيز با هدف همين اعتراض،   ۱۰۰۰۰۰ نفر در هامبورگ که شامل کارگران و کارکنان کارخانه های بزرگ و اتحاديه های آنان است از گوشه و کنار هامبورگ به طرف محل تجمع تظاهرات در مرکز شهر به حرکت در می آيند.

 

۲۵.۶.

قطعنامه پايانی نشست نمايندگان دانشجويان دانشگاه آزاد برلين داير بر يک همه پرسی از دانشجويان در باره برنامه ی اتمی ارتش با فشار شورای قديمی مرکزی دانشگاه روبرو شده و در ۴.۷. دانشجويان مجبور می شوند اين همه پرسی را به حالت تعليق در آورند.

ادامه دارد

 

 

 

*- Wogfgang Kraushaar  دکترای فلسفه متولد 1948 تحصيلات خود را در رشته های علوم سياسی وفلسفه و زبانشناسی آلمانی در دانشگاه فرانکفورت به پايان رسانده و از سال 1987 همکار موسسه ی تحقيقات اجتماعی هامبورگ درقسمت سياست و جامعه درآلمان قبل وبعد از يکی شدن آن با DDR می باشد.

۱-Notizen zu einer Chronologie der Studentenbewegung   



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت