دولت نوبنياد و بی ثبات افغانستان

 

"موسسه بين المللی مطالعات استراتژيک" لندن، اخيراً بررسيهای استراتژيک سال 2002/3 خود را منتشر کرده است. در باب ششم فصل مربوط به قاره آسيای اين بررسيها، مطالعات مربوط به افغانستان تحت عنوان "دولت نوبنياد و بی ثبات افغانستان" آورده شده است.

طالبان چالشی ناتمام
در اين بررسی آمده که ايالات متحده امريکا و متحدانش در آغاز خود را به تحکيم دولت جديد افغانستان از طريق کمک به ايجاد نهادهای دولتی، تحريک رشد اقتصادی و نابودی رهبری طالبان و شبکه القاعده متعهد کرده بودند، اما تحکيم قدرت دولت جديد در کابل اکنون با چالشهای متعددی رو به رو است.
مؤسسه بين المللی مطالعات استراتژيک بر آن است که در قدم نخست بايد بقايای رژيم طالبان و نيروهای القاعده از تهديد نظم سياسی جديد بازداشته شوند.
به نظر اين مؤسسه، رهبری طالبان پس از سقوط اين رژيم به ولايات شرقی و جنوبی افغانستان و نواحی قبيله ای غرب پاکستان گريختند ولی علی رغم حملات هوايی و عمليات زمينی نيروهای امريکايی با همکاری متحدان افغان خود در اين مناطق، کنترل مناطق مرزی 2900 کيلومتری بين پاکستان و افغانستان، دشوار به نظر می رسد.

اقتدار دولت مرکزی
در اين تحقيقات آمده که دومين چالش، ثبات بخشيدن به دولت مرکزی است. از نظر موسسه بين المللی مطالعات استراتژيک، محمد قسيم فهيم وزير دفاع دولت انتقالی افغانستان مايل است موقعيت جناحی خود را در درون اين دولت تحکيم کند و آنهايی را که به جناح اسلامگرا و عمدتاً تاجيک وی تعلق ندارد، مرعوب سازد. درحالی که براساس توافقات بن، پستها و موقعيتها بايد به طور عادلانه بين گروهها و اقوام مختلف تقسيم می شد.

چالش سوم، بر اساس اين مطالعات اين است که با وجود جنگسالاران محلی که اغلب کشور را تحت کنترل خود دارند، اقتدار دولت مرکزی بايد به ولايات گسترش پيدا کند.

از نظر محققان اين موسسه، تقويت فرماندهان محلی دهه 1990 ميلادی، قسمتی از استراتژی امريکا برای شکست طالبان در سال 2001 ميلادی بود؛ اما پس از پايان جنگ اين فرماندهان به واگذاری قدرت به دولت مرکزی از خود تمايل نشان ندادند.
اگرچه آقای کرزی و مقامات امريکايی سعی کرده اند راه حلی برای مقابله با مشکل جنگسالاران بيابند. گسترش نيروهای بين المللی کمک به امنيت به خارج از کابل به عنوان يک راه حل برای تقويت دولت مرکزی بارها مطرح شده، اما تا کنون هيچ اقدام عملی در اين رابطه صورت نگرفته است.

جلوگيری از يک فاجعه انسانی
در ادامه اين مطالعات، ضرورت جلوگيری از بروز يک فاجعه انسانی در افغانستان و بازسازی اقتصاد اين کشور به عنوان چهارمين چالش موجود مطرح شده و آمده است که اکنون پس از 25 سال جنگ، اقتصاد افغانستان به نابودی کشيده شده و مردم در بسياری از مناطق در شرف قحطی هستند؛ و از سوی ديگر بخاطر عدم بازسازی اقتصادی، توليد مواد مخدر گسترش يافته است.

چالش پنجم از نظر اين موسسه، مداخلات قدرتهای منطقه ای نظير پاکستان، ايران، هند و روسيه است که هر کدام از اينها، روابطی با جناحهای افغان موردنظر خود دارند؛ تا از طريق آنها موقعيت بهتری در درون افغانستان به دست آورند.


در ادامه اين گزارش آمده که اکنون چند سوال کليدی در رابطه با آينده افغانستان بی پاسخ مانده است:
اول اينکه پشتونها تا چه زمانی حاضرند تبعيض و موقعيت درجه دومی خود را که توسط جناح مربوطه به وزير دفاع دولت انتقالی تحميل شده، بدون توسل به مخالفت خصومت آميز بپذيرند.

دوم اينکه حامد کرزی رييس دولت انتقالی افغانستان با توجه به ناتوانی اش در اين رابطه، تا کی در چشم اکثريت افغانهای ميانه رو همچنان مشروعيت خود را حفظ خواهد کرد.

سوم اينکه دولت مرکزی باتوجه به کوتاهی مداومش در مقابله با جنگسالاران، تا چه زمانی از اعتبار برخوردار خواهد بود.
و آخرين موضوع اينکه پاکستان بويژه پس از موفقيت احزاب تندرو مذهبی در آخرين انتخابات اين کشور، تا کی به مداخله در افغانستان ادامه خواهد داد؛ درحالی که روسيه، ايران و هند هم به طور همزمان موقعيتهای خود را در اين کشور تحکيم می کنند.
در پايان اين بررسی چنين آمده که برای حامد کرزی و حاميان خارجی وی مهم است که تا انتخابات سال آينده به مشکلات نابرابری قومی، حکومت مرکزی ضعيف، مسئله جنگسالاران و مداخلات خارجی بپردازند؛ البته اگر قرار است ثبات دراز مدت و پايدار در اين کشور پديد آيد.



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت