CIA طراح حمله به برجهاىنيويورك؟

اريك هوفشميد(Eric Hofschmid)

برگردان: شهلا شرف

 

 اين مقاله ترجمه اى است از خلاصه ى كتاب "زمانى براى طرح سئوالات دردآور". "اريك هوفشميد"، نويسنده ى كتاب، در اثرش به افشاگرى دلايل گفته نشده ى فاجعه ى ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و سياستهاى جارى حكومت وقت ايالات متحده مى پردازد.

 

بوش دست اندركار حمله به "مركز تجارت جهان"؟

تاريخ تكرار مى شود. به ياد مى آوريد مقدمات تدارك جنگ اول خليج فارس را؟ اين جنگ در تاريخ ۱۷ ژانويه ى ۱۹۹۱ با عمليات "طوفان صحرا" شروع شد.

بين سالهاى ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ صدام بارها در جنگى خونين عليه ايران، دشمن درجه يك ايالات متحده، از بمبهاى "ب" و "س" استفاده كرد. بمبهايى كه دولت ايالات متحده به عراق فروخته بود. با همان بمبها در ۱۶ ماه مه ۱۹۸۸ شهر كردنشين حلبچه در شمال عراق توسط صدام بمباران شد. نتيجه ى اين بمباران ۵۰۰۰ كشته تنها در همين يك روز بود. دولت ايالات متحده كه هم زمان با فروش بمبهاى شيميايى به عراق، بن لادن و ميلوسويچ را حمايت مى كرد، هيچ اعتراضى به اين عمل وحشيانه ى صدام نكرد.

صدام حسين تحت حمايت ايالات متحده ماند و تنها پس از حمله ى عراق به كويت در آغاز آگوست ۱۹۹۰ بود كه ناگهان صدام از جانب ايالات متحده به مظهر شر بدل گشت و پرزيدنت بوش پدر خواستار مداخله ى نظامى ايالات متحده در بحران كويت شد. اما منافع اقتصادى ميلياردى نفت براى بوش در اين نزاع چنان آشكار بود كه افكار عمومى زير بار نرفت. در تاريخ ۱۱ سپتامبر ۱۹۹۰ براى اولين بار بوش در سخنانش در مقابل جمع كثيرى سخن از "نظم نوين جهانى" راند.

وقتى كه در ۱۰ اكتبر ۱۹۹۰ يك دختر ۱۵ ساله ى كويتى در مقابل كمسيون حقوق بشر كنگره ى امريكا ظاهر گشت، آمادگى جنگى شهروندان امريكايى ناگهان شعله ور گشت. اين دختر كه "نيره" Nayirah نام داشت، گزارش مى داد كه وقتى كه درمانگاهى در كويت به خدمت افتخارى مشغول بود، با چشمان خود شاهد بوده كه چگونه سربازان عراقى نوزادان را از گهواره ها برمى داشتند و بر زمين پرت مى كردند.

پرزيدنت بوش اين قصه را بارها تكرار كرد و از مرگ ۳۱۲ كودك سخن گفت كه ظاهرن به اين شيوه به قتل رسيده بودند. سازمان حقوق بشر هم به اين مورد در گزارش خود در ۱۹ دسامبر ۱۹۹۰ اشاره كرد.

كمى بعد كاشف به عمل آمد كه اين دختر تحت نام قلابى در مقابل كنگره به دروغ پردازى واداشته شده بود. نيره دختر سفير كويت در امريكا از آب در آمد! سازمان حقوق بشر هم در آوريل ۱۹۹۱ داستان وحشتناك گهواره ها را تكذيب كرد.

اين اظهارات دروغهاى برملا شده ى قدرتهاى امريكا يى است به منظور شعله ور كردن آتش جنگى كه براى آنان اهميت زيادى دارد و با همكارى سى ان ان CNN. به همين دليل كمتر كسى فهميد كه چه حمام خونى ارتش ايالت متحده در عراق به راه انداخت: 000.250 نفر جان خود را در حملات ايالات متحده به عراق از دست دادند كه از اين تعداد ۱۵۰.۰۰۰ نفر افراد غيرنظامى اعم از زنان و كودكان بودند. چنين بود كه غيرنظاميان فرارى به طور دسته جمعى از هوا گلوله باران و يا توسط بمب تكه تكه شدند.

يكى از وزراى سابق ايالت متحده به نام "رمزى كلارك" Ramsey Clark در كتابش با نام "طوفان صحرا" مى نويسد: "حمله به عراق از آغاز تا پايان يك جنايت جنگى بود. جنايتى جنگى كه از هزاران عمل جنايى كوچك تشكيل شده بود". كلارك از بوش در ۱۹ زمينه به دادگاه شكايت برد. شكايت او اما به جايى نرسيد و عمومن در رسانه هاى جمعى از آن سخنى به ميان نيامد.

بازيگران اصلى جنگ خليج فارس بوش پدر به همراه پدربزرگ "پرسكات بوش" Prescott Bush سهامدار بزرگ كنسرنهاى نفتى، بوش پسر و "ريچارد چينى" Richard Cheney وزير دفاع آن زمان و نايب رييس جمهورى فعلى بودند.

حال به تمام دنيا قول صلح، به بهانه ى فريب كارانه اى براى جنگ، قول مبارزه با تقلب اقتصادى و كنترل شهروندان به بهانه ى مقابله با تروريسم داده مى شود در حالى كه هيچ هدفى غير از سركوب افكار انتقادگر در پس اين بازى لانه نكرده است.

 

۱- تروريستهايى كه مايلند ناشناس بمانند اما ردپاى آشكارى بر جا مى نهند:

زمانى كه يك گروه تروريستى سوء قصدى انجام مى دهد، هميشه نام گروه خود را اعلام مى دارد، تقاضاهاى خود را اعلام مى كند و به تبليغ نظرات خود مى پردازد. اين شيوه در تروريستهاى ار-آ-اف RAF، پارتيزانها، خودكشهاى فلسطينى و غيره مشاهده مى شود. اسامه بن لادن هم نبايد غير اين عمل مى كرد. تنها سازمانهاى امنيتى هستند كه در هر گونه عمل غير قانونى نام خود را اعلام نمى كنند و در صورتى كه قتلى و يا ترورى را سازماندهى كنند، افراد را جلو مى فرستند و يك شخص را علم مى كنند. پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ كسى مسئوليت حملات را به عهده نگرفت و چنين به نظر مى رسيد كه عاملان نمى خواهند شناخته شوند. و آيا با وجود اين چنان سهل انگار بوده اند كه خودرويى حامل يك جلد قرآن و راهنماى پرواز به زبان عربى در مقابل فرودگاه بوستون بر جاى نهادند، با وجود اينكه مى دانستند كه هيچگاه باز نخواهند گشت تا دوباره ماشين حامل قرآن را سوار شوند؟ چنين كارى را تنها كسى مى كند كه بخواهد عمدن ردپاى گمراه كننده و غلط بر جا نهد.

 

۲- آمادگى جنگى مرموز و سريع:

تنها ساعتى پس از حملات پرزيدنت بوش پسر اعلام كرد كه عاملان تروريستهاى مسلمان بوده اند. ايالات متحده نه تنها به تروريستها بلكه به كشورهايى كه به آنها پناه مى دهند هم اعلام جنگ كرد. در اين برهه از زمان كمترين دليلى بر له يا عليه مسلمانان وجود نداشت و با وجود اين بوش به سرعت تير كمانش را به آن سر دنيا نشانه گرفت.

 

۳- دلايل سئوال برانگيز (۱):

دلايل اما انگار از آسمان نازل شدند: گفته شد كه در فرودگاه بوستون خودروى يكى از تروريستها پيدا شد. دو چمدان نيز پيدا شدند كه تصادفن كنترل نشده و به هواپيما منتقل نشده بودند و تصادفن درست همين دو چمدان هم به تروريستها تعلق داشتند. غنايم بدست آمده: قرآن، راهنماى پرواز به عربى، يك وداع نامه و آخرين پندها به همقطاران تروريست. اين داستان بسيار باورنكردنى است. يك مسلمان تندرو هيچگاه قرآنش را در گوشه اى از چمدانش فراموش نمى كند، چمدانى كه به انبار هواپيما منتقل مى شود. اين خلبانهاى حرفه اى به راهنماى هدايت بويينگ در آخرين لحظات نيازى نداشتند و ضمنن نيازى به اندرزگويى هاى كليشه اى آنگونه كه در نامه ى موردنظر نوشته شده: "اسلحه هايتان را تميز كنيد، شمشيرهايتان را تيز كنيد و با لبخندى بر لب به استقبال مرگ برويد" هم نداشتند.

 

۴- دلايل سئوال برانگيز (۲):

در تاريخ ۱۳ سپتامبر رسانه هاى عمومى اعلام كردند كه در برجهاى دو قلو گذرنامه اى پيدا شده كه متعلق به يكى از تروريستها است. چطور ممكن است كه يك گذرنامه ى كاغذى از يكى ازهواپيماها به بيرون پرت شده باشد بدون اينكه در شعله هاى آن خاكستر شود؛ از هواپيماهاى منفجر شده اى كه گويا شدت گرماى ناشى از انفجارشان حتى پولاد را هم آب مى كرد؟

 

۵- فيلمبردارى:

سى ان ان دفاترى در برجهاى دو قلو داشت. به اين مسئله اما در هيچيك از گزارشهاى بى وقفه ى سى ان ان CNN اشاره نشد و ظاهرن هم هيچيك از كاركنان سى ان ان در اين حادثه جان خود را از دست ندادند. گزارشگران سى ان ان تحت مديريت والتر ايزاكسون Walter Issacson چنان سريع در محل حادثه بودند كه توانستند برخورد دومين هواپيما را زنده گزارش كنند. بعدها فيلمى نشان داده شد كه گويا تصادفن توسط فردى آماتور گرفته شده بود. گفته شد كه فرد مورد نظر با شنيدن صداى هواپيماى اول شروع به فيلم بردارى كرده بود. او اما لنز دوربينش را در مسير حركت هواپيما قرار نداد بلكه بر برج شمالى مركز تجارتى متمركز كرد به طوريكه هواپيما در مقابل لنز دوربين در ساختمان فرو رفت. كدام آماتورى با شنيدن صداى يك هواپيما عكس العمل نشان مى دهد و در چنان حدس دقيقى درست برج شمالى را فيلمبردارى مى كند؟

 

۶- پرزيدنت بوش اولين حمله را پيش از سال ۹ ديد:

در سايت خانه ى سفيد دو مصاحبه با بوش درج شده كه در آنها در باره ى احساسش در زمانى كه از واقعه مطلع شده سئوال مى شود. در ۴ سپتامبر ۲۰۰۱ بوش پسر پاسخ داد:

"خارج از كلاس درس بودم، منتظر بودم داخل شوم كه ديدم هواپيمائى با يكى از برجها برخورد كرد، تلويزيون روشن بود. بسيار آشفته شدم، اما به خودم گفتم، چه خلبان ديوانه اى. با خود فكر كردم اين تنها مى تواند يك حادثه ى وحشتناك باشد".www.whitehouse.gov/news/۲۰۰۱/۱۲/۲۰۰۱۱۲۰۴-۱۷.html

همين سخنان را دوباره در ۵ ژانويه ى ۲۰۰۲ تكرار مى كند.www.whitehouse.gov/news/۲۰۰۱/۱۲/۲۰۰۲۰۱۰۵-۳html

تصور كنيد: رييس جمهور ايالات متحده مى بيند كه يك هواپيما با سنبل ايالات متحده اصابت مى كند. اما با خيال راحت طبق برنامه ى از پيش تعيين شده وارد كلاس درس مى شود و شرح چگونگى شيوه ى جديد روخوانى را گوش مى كند. با خود فكر مى كند كه عامل اين حادثه يك خلبان ناشى است. اين نتيجه گيرى بوش بسيار عجيب است چرا كه پرواز بر فراز نيويورك مطلقن ممنوع مى باشد و به همين دليل امكان اينكه خلبانى از سر ناشى گرى به برجى بخورد امكان ندارد. توضيح و ادعاى بوش بسيار غير واقعى است.

فاصله ى زمانى بين دو حمله ۱۸ دقيقه بود. بوش منتظر بود تا وارد كلاس درس شود، جايى كه قرار بود نمايشى از شيوه ى جديد روخوانى ببيند.

پيش از اينكه وارد كلاس شود حمله ى اول صورت مى گيرد. چند وقت از زمانى سپرى شد كه بوش پشت در كلاس منتظر بود تا وقتى كه توضيح معلم كلاس به پايان مى رسد يا تا زمانى كه همراهان پرزيدنت به او خبر حمله ى دوم را مى دهند؟ بين ۱۰ تا ۱۵ دقيقه مى توانست بوده باشد كه ترتيب بسيار فشرده اى از برنامه ى رييس جمهور را مى طلبد. اين بدان معنا است كه آنچه بوش بر صفحه ى تلويزيون ديد ۳ تا ۸ دقيقه پس از اولين حمله بود. اما در اين دقايق هنوز هيچ برنامه ى تلويزيونى صحنه هايى از حمله ى اول را نشان نمى داد. پس بوش چه ديده بود؟

در سايت www.apfn.org تفسيرى درج شده: "اگر از اين زاويه حركت كنيم كه سازمان امنيتى اين ترورها را ارگانيزه كرده باشد، به احتمال زياد سازمانى نيست جز CIA و از طرفى اين امكان بسيار قوى است كه عوامل پشت پرده اى مى خواستند كه بوش اين اطلاعات را پيش از موقع را داشته باشد. اطلاعاتى كه بوش را هم شريك جرم آنان كند؟ آيا بوش در ليموزينش پخش مستقيم حادثه را بر صقحه ى تلويزيون ديده بود؟"

فراموش نكنيد كه زمانى بوش پدر رييس سازمان CIA بود.

بوش وارد كلاس درس مى شود و پس از سپرى شدن زمان مشخصى مأمور اعزامى اش "آندره كارد" Andrew Card سر مى رسد و به او اطلاع مى دهد كه هواپيماى دومى هم به برج جنوبى اصابت كرده. بوش به شكل غير مترقبه اى آرام مى ماند. حتى به داستانى كه عده اى از كودكان روخوانى مى كنند گوش فرا مى دهد. اما نيم ساعت بعد در رسانه اى عمومى سخن از جنگ و تلافى به ميان مى آورد.

 

۷- اقدامى وراى امكان يك هماهنگى در خارج از مرزها:

ربودن ۴ هواپيما در كمتر از يك ساعت ميزان عظيمى از هماهنگى و پيچيدگى را مى طلبد كه كمتر گروه تروريستى از خارج از عهده ى به عمل در آوردن آن بر مى آيد. براى يك چنين احتمالى لازم بود كه همه ى سيستم هاى امنيتى فريب داده شوند. يعنى CIA، FBI، Mossad و ديگر سازمانهاى امنيتى نبايد از اين اقدام بويى مى بردند، چيزى كه عملن غير ممكن است. نظارت ماهواره اى، كنترل خطوط تلفن و اينترنت چنين احتمالى را غير ممكن مى كند مخصوصن وقتى كه سر دوم اين هماهنگى يك كشور عربى يا افغانستان باشد.

 

۸- خالى بودن غير عادى هواپيماها:

 

پرواز AA ۰۷۷ : ۲۸۹ صندلى، ۶۴ مسافر (سه چهارم خالى)

پرواز AA ۰۱۱ : ۳۵۱ صندلى، ۹۲ مسافر (تقريبن سه چهارم خالى)

پرواز UA ۱۷۵ : ۳۵۱ صندلى، ۶۵ مسافر (چهارم پنجم خالى)

پرواز UA ۰۹۳ : ۲۸۹ صندلى، ۴۵ مسافر (چهار پنجم خالى)

 

آياهميشه  آمريكن ايرلاين (AA) و يونايتد ايرلاين (UA) با چنين تعداد كمى از مسافر پرواز مى كنند؟ اگر چنين بود كه مدتها پيش بايد اين شركتها اعلام ورشكستگى مى كردند! براى جلوگيرى از همين ورشكستگى پروازهاى همه ى شركتهاى هوايى در صورتى كه تنها نيمى از بليطهاى يك پرواز را به فروش رسانده باشند يا لغو مى شوند و يا پروازهاى شركتهاى مختلف به منظور پرهيز از لغو پروازها در يكديگر ادغام مى شوند تا مسافرين هميشگى شان را از دست ندهند. علاوه بر اين، اين پروازها همه پروازهاى طولانى (از ساحل شرقى به كاليفرنيا) بودند كه چنين هواپيماهاى خالى اى براى شركت هواپيمايى بسيار خسارت بار است. و به همين دليل هيچگاه پيش نمى آيد كه هواپيماها تا ۷۵% و ۸۰% خالى باشند! اما در اين مورد بخصوص چهار هواپيما تقريبأ خالى بودند! (www.eirna.com) (به طور متوسط تنها ۲۱% از صندلى هاى اين هواپيماها اشغال بود،-DeGand )

براى به انجام رساندن اين انفجارها نياز به هواپيماهاى بويينگ با مخازن بنزين بسيار بزرگ بود(۴۵۰۰۰ ليتر كروزين در هر هواپيما). از طرفى بايد بخش بزرگى از هواپيماها خالى مى بود، نه به خاطر انساندوستى، بلكه براى پرهيز از احتمال چيره شدن هواپيما ربايان توسط مسافران، چرا كه شانس مغلوب شدن هواپيما ربايان به ۲۸۹ يا ۳۵۱ مسافر خيلى بيشتر از ۸۰ مسافر است. اين يك خطر قطعى بود كه اتفاقن در پرواز UA ۰۹۳ در حالى كه چار پنجم هواپيما خالى بود اتفاق افتاد. در اين هواپيما مسافرين با هواپيما ربايان درگير شدند كه نهايتن به سقوط پيش از موعد هواپيما منجر شد.

كدام گروه تروريستى چنان قدرتى دارد كه مانع از فروش بليطهاى هواپيماهاى بويينگ با تانكهاى عظيم و در مسافتهاى طولانى پر فروش شود؟ كم فروشى كه مى تواند به ورشكستگى شركتهاى هوايى بينجامد.

 

۹- نام تروريستهاى تحت تعقيب در ليست مسافرين:

چند روز پس از حملات تعدادى نام اعلام شد كه در ليست اسامى مسافرين بودند و به عنوان تروريست شناسائى شدند. نامهاى "اتا" Atta، "آلومارى" Alomari و ...، تروريستهاى تحت تعقيب FBI، جزو اين تعداد بودند. اين به اين معنا است كه همه ى تروريستها بليطهاى خود را با نام واقعى خريدارى كرده بودند. تعدادى از اين نامها در ليست افراد تحت تعقيب اف بى آى بود. اما هيچكس متوجه نشده بود كه افرادى خطرناك كه ضمنن تحت تعقيب هستند وارد اين هواپيماها شده اند!

 

۱۰- فروريزى غير منتظره ى برجهاى دو قلو:

الف- روايت رسمى علت فروپاشى برجها در خود را سنگينى طبقات ويران شده و طبقات بالاتر آنها اعلام كرد. استناد به اين توضيح اين سئوال را در ذهن برمى انگيزد كه اگر سنگينى ويرانه ها باعث فروريزى برجها شد، چرا برجها درست تا آخرين آجر به غبار تبديل گرديدند.

ب- گفته شد كه انفجار باكهاى سرشار از كروزين هواپيماها ستونهاى فولادى برجها را ذوب كرد. لازم به ذكر است كه نقطه ى ذوب نوع فولادى كه در ساختمان برجها به كار رفته بود بيش از ۱۳۰۰ درجه ى سلسيوس است. كروزين نوعى هيدروكربن است و هيدروكربنها هنگام سوختن تا ۸۰۰ درجه ى سلسيوس حرارت ايجاد مى كنند و آنهم تنها در شرايط ايده آل. اين شرايط ايده آل را اما فولاد و يا آزبست نمى توانند ايجاد كنند.

حتى مأمورين آتش نشانى هم طبق تجربه مى دانستند كه خطرى تهديدشان نمى كند و به همين دليل نيز وارد برجها شدند. ثابت شده است كه اولين گروه تحت سرپرستى "اوريو پالما" Orio Palmer و "رونالد بوكا" Rolad Bucca تا طبقه ى ۷۸ بالا رفته بودند يعنى تا طبقه ى ويران شده. دقايقى بعد برج فرو ريخت! تنها ماهها بعد به خانواده هاى مأمورين اجازه داده شد صداى ضبط شده عزيزانشان را هنگام مخابره ى آخرين گزارشاتشان بشنوند؛ البته به اين شرط كه با هيچ فرد ثالثى راجع به موضوع نوارها صحبتى نشود.

اريك هوفشميد به بررسى تمامى اين دلايل مى پردازد.

 

۱۱- شاهدان خبر از چندين انفجار مى دهند:

تعدادى از كسانى كه جان سالم به در برده اند در مصاحبات پخش مستقيم و مستقل از يكديگر خبر از چندين انفجار مى دهند. "استيو اوانگز" Steve Evans يكى از آ نان است كه مى گويد: "صداى انفجارى شنيدم. اول تصور نمى كردم كه اين صدا از يك انفجار است، اما ستونهاى برج شروع به لرزيدن كردند. بعد وقتى كه من و عده اى ديگر خارج شده بوديم صداى دومين انفجار آمد و متعاقبش چندين انفجار ديگر... ميزان خرابيهاى ناشى از انفجارات ما را به شدت تكان داد."

يك تاجر سياه پوست كه سر تا پا آلوده به غبار از محل حادثه فرار كرده بود، در مصاحبه ى مستقيم با شبكه ى تلويزيونى ۱TV-DR گفت: "ما در طبقه ى پنجم بوديم كه شدت انفجار مهيبى ما را بر روى زمين پرت كرد."

شبكه ى آلمانى SAT ۱ هم مصاحباتى مستقيم با مردمى كه از ويرانه ها خارج مى شدند انجام داد. يكى از آنان "توم كانابان" Tom Canaban بود كه در مقابل دوربين توسط دو مأمور  وادار به سكوت شد و آنان او را از دوربين دور كردند.

تعداد زيادى از مأمورين آتش نشانى هم صداى اين انفجارات را شنيدند. "لوئى كاچيئولو" Louie Cacchiolo در "مجله ى مردم" People Magazine تعريف كرد: "من و ۲۴ نفر از مأمورين زير دستم با آسانسور به طبقه ى ۲۴ رفتيم تا كسانى را كه در دفاتر واقع در اين طبقه كار مى كردند به محلهاى امن منتقل كنيم. همزمان با آخرين بارى كه ما با آسانسور به پايين مى رفتيم صداى انفجار يك بمب برخاست." در حقيقت برجها كاملأ فرو ريختند و به آوار و غبار تبديل شدند. متخصصين مواد منفجره مى گويند كه اينگونگى فروريختن برجها به محاسبات و طرز عمل بسيار دقيقى نيازمند بود. "فان رومرو" Van Romero يك متخصص شناخته شده و معاون "انستيتو تكنولوژى معدن" در نيو مكزيكو درست پس از فروريختن برجها تنها با ديدن چگونگى فروريختن برجها تا آخرين ستون و پى، استفاده ى مواد منفجره در ويرانى برجها را بسيار محتمل دانست.

 

۱۲- سر به نيستى مدارك:

اگر ويرانى بنيادى برجها نه توسط هواپيماها بلكه از طريق كارگزارى مواد منفجره در پى ساختمانها صورت گرفته باشد، پس بايد آثار اين مواد منفجره در ويرانه هاى ساختمانها قابل يافتن باشد و دقيقأ اين بررسى و تحقيق صورت نيافت. برعكس: قبل از اينكه كميسيون تحقيق به مطالعه ى ويرانه ها بپردازد، ويرانه ها سريعأ به واسطه ى دستوراتى به محلهاى ديگرى منتقل شدند. "ويليام آ. مانينگ" Manning .A William، سردبير مجله ى "آتش"، ارگان سازمان آتش نشانى، آشكارا اين عمل را از بين بردن مدارك ناميد. در ۶ مارس ۲۰۰۲ كميسيون علمى پارلمان گزارش داد كه مطالعات به دليل ناپديد شدن چندين قطعه ى بسيار مهم فولادى ساختمان متوقف شدند. اين قطعات حتى پيش از رسيدن پژوهشگران به محل وقوع حادثه از محل برده شده بودند.

براى سر به نيستى سريع باقيمانده هاى فولادى تنها يك شركت دخيل بود و آنهم "مديريت فلز" از "نوارك" Newark بود. تنها ۵۰.۰۰۰ تن فولاد مچاله شده تحت عنوان فلز اسقاطى به شانگهاى فروخته شد. با خدمات سريعى كه اين شركت ارائه داد توانست تقريبأ ۳ ميليون دلار كاسبى كند.

 

۱۳- معاملات مشكوك با علم بر بروز حادثه اى قريب الوقوع:

در ۲۶ جولاى ۲۰۰۲ شخصى به نام "لرى زيلواشتن" Lerry Silverstein هر دو برج مركز تجارت جهانى را اجاره كرد. اين معامله با پادرميانى شريك استراليايى-اسراييلى او "فرانك لوى" Frank Lowy با شروط بسيار مناسب جوش خورد. لوى يكى از دوستان "لويس ايزنبرگ" Lewis Eisenberg، رييس سازمان بنادر در نيويورك، است. اين همان سازمانى است كه مالك مركز تجارت جهانى بود. همزمان سوداگر املاك لرى زيلواشتين مجموعه ى مركز تجارت جهانى را به مبلغ ۵۵.۳ ميليارد دلار بيمه كرد. ميزان بيمه رسمن توسط سخنگوى شركت معاملات املاك او يعنى "هارولد روبنشتين Harold Rubenstein اعلام شد. ميزان اين بيمه به همراه مقدار زيادى سودهاى اضافى ناشى از فروش فولادهاى اسقاطى مركز تجارت جهانى و غيره به جيب آقاى زيلواشتين رفت. تنها ۴۸ روز پس از بسته شدن اين قرارداد با ايزنبرگ از آسمان خراشها چيزى باقى نماند جز تلى از آهن و فولاد و خاك.

 

۱۴- درماندگى باورنكردنى سيستم امنيتى پنتاگون:

درست ساعت هشت و چهل و پنج دقيقه هواپيماى اول در برج جنوبى فرو رفت و نه و سى دقيقه هواپيماى دوم در برج شمالى. رأس ساعت نه و سى دقيقه دقيقه بوش از "حمله به امريكا" سخن مى راند. با وجود اين درست ساعت نه و چهل و هفت دقيقه، يك ساعت پس از اولين حمله، يك هواپيما در ساختمان پنتاگون، امن ترين ساختمان دنيا كه مجهز به راكتهاى ضد هواپيما و سيستمهاى مجهز هشدار دهنده است، فرو مى رود. حمله به پنتاگون غير منتظره نبود. هواپيما يك ساعت بود كه بر روى خط هوايى خود پرواز نمى كرد و در كل كشور، مخصوصأ نيروهاى امنيتى، حداقل از ساعت نه و سه دقيقه آژير خطر كشيده شده بود.

"‍تيرى ميسان" Thierry Meyssan در كتاب خود به نام "صحنه سازى يك ترور" (انتشارات editio defacto, Kassel) عكسهايى از محل تصادم هواپيما در پنتگون منتشر كرد. او عكسهايى از ابعاد بويينگى كه گفته شد به پنتاگون حمله كرده را به ابعاد عكسهايى كه از ساختمان پنتاگون به جهان عرضه شد در آورد و تناسب اندازه هاى هواپيما و ويرانى ها را مقايسه كرد. عرض هواپيما سه برابر سوراخى بود كه در ساختمان پنتاگون ايجاد شده بود! از طرفى اينكه آيا اصلأ باقيمانده هاى هواپيمايى پيدا شده يا خير جاى سئوال است. آيا اصلن هواپيمايى به پنتاگون حمله كرد؟ يا اينكه در آنجا هم بمبها ويرانگر بودند؟ اين مى تواند گواهى اين واقعيت باشد كه هيچكس هواپيما را نديد. پس هواپيماى مورد نظر چه شد؟

 

۱۵- گفتگوهاى پنهانى بوش و بلر بر روى نوار:

در تاريخ ۸ اكتبر ۲۰۰۲ روزنامه ى بزرگ و معتبر انگليسى "تلگراف لندن" اطلاعاتى را منتشر كرد كه حاكى از اين بود كه IRA نوارهايى از گفتگوهاى تلفنى و سرى بوش و بلر در اختيار دارد. گويا بوش در اين گفتگوها انگيزه هاى پنهانش در رابطه با جنگ عراق و پيش آگاهى اش از حملات ۱۱ سپتامبر را  فاش مى كند.

عنوان مقاله ى تلگراف لندن در اينترنت اين است: نسخه ى گفتگوهاى بوش و بلر در دست جاسوسان IRA   (Bush-Blaier transcript `by IRA spies´). نويسنده ى اين مقاله گزارشگر ايرلند "توماس هاردينگ" Thomas Harding است.

او مى نويسد: "مدارك سرى اى كه جاسوسان ايرلندى به دست آورده اند نسخه اى است از گفتگوهاى تلفنى بوش و بلر. اين خبر ديروز از جانب منابع امنيتى تأييد شد. اين گزارش كه اعضاى اين گروه دسترسى به اطلاعات سرى ى پيدا كرده اند، احتمالأ موجى از خشم در امريكا جارى مى كند. "ديويد تريمبله"David Trimble نخست وزير ايرلند شمالى و رييس "اتحاديه ى اولستا" Ulster Unionists مى گويد كه اين جاسوسى جمهورى خواهان ده بار برتر از ماجراى واترگيت است."

بوش در اين گفتگوها به موانع شروع جنگ در عراق اشاره مى كند. تمام تحقيقات سرى از جانب سازمانهاى امنيت دال بر اين بود كه عراق از نظر نظامى كسى را تهديد نمى كند. در همين رابطه بوش و بلر به بحث راجع به مسئله ى نفت پرداخته بودند. بوش تأكيد مى كرد كه منابع نفتى عربستان سعودى خيلى كمتر از منابع عراق است، كه عراق براى امپراطورى نفتى خانواده ى بوش بسيار مهم شده است چرا كه ۱۱ ميليادر دلار از شركت تكزاكو TEXACO در مقابل دادگاه برده است. به همين دليل مى تواند شركت بوش PENNZOIL اراضى سابق شركت تكزاكو در عراق را از آن خود كند.

دومين دليلى كه بوش در اين گفتگوها براى جنگ با عراق ارائه مى دهد وحشت او از اين است كه صدام بعنوان شاهد بر ضد بوش پدر در رابطه با تحريك عراق و طراحى جنگ براى حمله به ايران شهادت بدهد. آن زمان بر ضد ايران بمبهاى زيادى از جمله بمبهاى شيميائى استفاده شد؛ بخشهاى عمده اى از تركيبات اين بمبها از كارخانه امريكايى LaFarge خريدارى شده بود. در آن زمان بوش پدر از عمده ترين صاحبان اين كارخانه و مدير آن هيلارى كلينتون بود! لطفن در اين رابطه به سايت www.gulfwarvets.com مراجعه كنيد. همچنين مى توانيد كتاب  "Spinder's Web secret history of how the White House illegaly armed Iraq"از آلن فريدمان Alan Friedman روزنامه نگار مجله ى  "Financial Times of London" را مطالعه كنيد.اين كتاب توسط انتشارات Bantam Books در سال ۱۹۹۳ چاپ شد.

در اين گفتگوها ترس از اخاذى موساد در صورت اطلاع اين سازمان از آگاهى قبلى CIA از حادثه ى ۱۱ سپتامبر هم مطرح مى شود.

گسترش وسيعتر اين اطلاعات فورن بواسطه ى يك نامه ى اضطرارى دولتى از بالا به ممانعت انجاميد. ادعا شد كه اگر در اين زمينه اطلاعات ديگرى پخش شد تنها مبتنى بر شايعات است.

اگر يك نامه ى اضطرارى صادر شده از طرف دولت انگلستان، از جانب روزنامه يا مجله اى جدى گرفته نشود و مورد توجه قرار نگيرد، پليس اين اجازه را دارد كه تمامى كامپيوترها و دستگاههاى چاپ، حتى خودروها و وسايل دفترى مشكوك روزنامه يا مجله ى مورد نظر را مصادر كند.

با وجود اين نتوانستند به طور كامل مانع پخش اين اخبار بشوند. براى خواندن اين اطلاعات به سايتwww.skolnicksreport.com  "The overthrow of the Amerian Republic" Part ۱۸ by Sherman H. Skolnick ۱۰/۸/۲,  رجوع كنيد.

 

۱۶- چه كسانى بيش از همه از حادثه ى ۱۱ سپتامبر سود بردند؟

تروريستها اصولن نوع و زمان ترور را دقيقن برنامه ريزى مى كنند. تابستان ۲۰۰۱ در دنيا جو انتقادى شديدى بر ضد دولت اسراييل و ايالات متحده بوجود آمده بود. اين مخالفت در كنگره ى مبارزه با راسيسم در افريقاى جنوبى به اوج خود رسيد. در اين كنفرانس ايالات متحده و اسراييل محكوم به مواضع راسيستى شدند. در اختتاميه ى دوربان Durban صورت جلسه شد كه: "برده دارى يك عمل جنايتكارانه بر ضد بشريت است". اين نتيجه گيرى پشتوانه اى بود براى تقاضاى غرامت توسط بسيارى از كشورهاى جهان سوم كه ساليان سال به بردگى وادار شدند. اين تقاضا با توجه به پرداخت خسارت به يهوديان مقيم امريكا به جهت تحت تعقيب قرار گرفتن در زمان جنگ جهانى دوم كه ضمنن با موفقيت انجام شد خيلى بجا بود.

نمايندگان ايالات متحده و اسراييل به نشانه ى اعتراض جلسه را به بهانه ى تمايلات ضد يهودى آن ترك كردند. رسانه هاى عمومى كه متوجه ى سياست قدرت طلبانه ى ايالات متحده شد، دست به اعتراض زد. شهرت امريكا و اسراييل تا نقطه ى صفر سقوط كرد و پيروزى بسيار مشكوك بوش پسر در انتخابات رياست جمهورى به هزل گرفته شد. اين لحظه از زمان احمقانه ترين وقت  براى يك حمله ى تروريستى بود. آنچه كه ايالات متحده و نيروهاى حافظ منافع اسراييل در اين فاز به فوريت نيازمند بودند يك سوء قصد از جانب اسلاميون بود؛ سوء قصدى كه به ايالات متحده نقش قربانى را اعطاء مى كرد و ورق را به نفع امريكا برمى گرداند.

و دقيقن همين اتفاق هم در ۱۱ سپتامبر با نتيجه ى مورد نظر افتاد: امريكا و تمامى كشورهاى دنياى غرب براى مبارزه با تروريسم متحد شدند. اين نتيجه به راحتى قابل پيش بينى بود مخصوصن وقتى كه قرار است تروريستها اسلامى باشند. آيا اين منطقى است كه مخالفين ايالات متحده زمان سوء قصدشان را وقتى تنظيم كنند كه انتقاد به امريكا از هميشه بيشتر بلند شده باشد و حاصل همه ى تلاشها براى محكوميت ايالات متحده را به واسطه ى يك حمله ى تروريستى ديوانه وار به باد دهد و به دشمنان بهترين بهانه را براى مقابله به مثل بدهد؟ (www.larouchepub.com)

و جاى تعجب نيست اگر گفته شود: "حالا دنيا بايد جنگ جهانى ديگرى بر ضد دشمنان اسراييل پس از وقايع نيويورك و واشنگتن به راه اندازد"، نقل قول از نخست وزير سابق اسراييل اهود باراك Ehud Barak در "لوموند" به تاريخ ۱۳. ۰۹. ۲۰۰۱.

 

۱۷- فيلم اعتراف بن لادن:

در دسامبر ۲۰۰۱ ناگهان يك فيلم ويدئويى "تصادفن" توسط سربازان امريكايى در جلال آباد پيدا شد. در ميان خرابه ها، خاك و سنگهاى اين شهر ويران شده سربازان امريكايى اين نوار را پيدا مى كنند. آيا همه ى نوارهاى ويدئويى كه در شهرهاى افغانستان موجود بود به محض تسخير آن شهرها توسط نيروهاى امريكايى تماشا شد؟ آيا محتواى اين نوار خاص با خط ديگرى غير از خط افغانى بر روى آن نوشته شده بود كه توجه سربازان را چنين جلب كرده بود؟ آيا برچسب محتواى نوار به انگليسى نوشته شده بود؟ يا اينكه اين نوار قصه ى عجيب و غريبى دارد؟

در هر صورت اين نوار درست در زمان دلخواه پيدا شد كه شوق به آغاز يك جنگ در افكار عمومى به سردى گراييده بود و وظيفه ى اين فيلم شعله ور كردن مجدد اين حس جنگ طلبى بود. فيلم خيلى تاريك بود و صداها به طرز تعجب آورى بسيار بد ضبط شده بودند. جملات مهم تنها وقتى بيان مى شوند كه صورت بن لادن در تاريكى قرار دارد. آشنايان بن لادن مى گويند كه اين نه صداى او و نه طرز حرف زدنى است كه در بن لادن سراغ دارند. ديگر نظاره گران شكاك مى گويند كه اصلن معلوم نيست اين عمامه به سر پر ريش و پشم در اين نورپردازى بسيار بد واقعن بن لادن است يا نه.

پذيرش اينكه بن لادن، كه دست اندر كار بودنش در حملات را يكبار تكذيب كرد، در مقابل دوربين به حملات تروريستى اش فخر بفروشد و اينكه اعضاى آماده پرواز القاعده درست همين فيلم ويديوئى را فراموش كنند و همراه نبرند، خيلى دور از عقل به نظر مىرسد! آنچه كه بن لادن در مقابل دوربين مى گويد، درست همان چيزهايى است كه سرداران جنگى امريكايى نياز دارند تا فرضياتشان را تاييد شده اعلام دارند. اما آنچه كه بن لادن در مقابل دوربين مى گويد عملن غيرممكن است: چرا كه سوء قصد ها از جانب او و محمود اتا در افغانستان و عربستان بايد طراحى شده مى بود؛ عاملان سوء قصد ها گويا تا زمانى كوتاه پيش از عمليات نمى دانستند قضيه چيست! ( اما با وجود اين قادر بودند چهار هواپيماى مسافربرى را با دقيق ترين وجه به سوى برجهاى دوقلو و پنتاگون هدايت كنند بدون آمادگى قبلى و بدون شناخت از محوطه ى ساختمانها!!!)

 

۱۸- نقش مواد مخدر:

از زمانى كه ايالات متحده و بخصوص CIA براى مقابله با اشغال نظامى افغانستان توسط روسها در سال ۱۹۷۹ شروع به حمايت پارتيزانهاى اسلامى كرد، اين سرزمين به يكى از بزرگترين صادر كنندگان افيون بدل گشت. همكارى رژيم طالبان پس از روى كار آمدن هر روز با امريكا كمتر و كمترمى شد و بزودى همه ى امور را خود به دست گرفت.

آنان مجسمه هاى تاريخى بودا را ويران كردند و در فوريه ۲۰۰۱ مجموعه ى محصول ترياك را (سهم امريكا!!!) به آتش كشيدند. اين حادثه در رسانه هاى عمومى هم منعكس شد و در ۱۷ مى ۲۰۰۱ كولين پاول، مشاور دولت، مجبور شد طالبان را براى مبارزه شان با مواد مخدر تحسين كند. او قول يك جايزه ى ۴۳ ميليون دلارى به طالبان داد! حتى تا مى ۲۰۰۱ ايالات متحده به طور رسمى رژيم طالبان را حمايت مى كرد كه البته تنها با حمايت آنان توانسته بود قدرت را از آن خود كند.

مايكال س. روپرت Michael C. Ruppert افسر سابق پليس لس آنجلس در سايت www.copvcia.com گزارشى را در همين رابطه منتشر كرد: افغانستان تا اندكى قبل ۷۵% ترياك دنيا را صادر مى كرد. كشاورزان ۳۰۰ دلار بابت هر كيلو دريافت مى كنند در حاليكه وارد كنندگان بابت در كيلو ۰۰۰.۱۰ دلار امريكايى مى پردازند. كدام محصول ديگر كشاورزى چنين سودى مى تواند داشته باشد؟ سود خالص سالانه بيش از يك بيليارد دلار است.

ارتش متحد شمالى افغانستان قول داد كه در صورت به دست گرفتن قدرت دوباره كاشت ترياك را رسمى اعلام كند. چه كسى امروزه باور مى كند كه هزاران تن مواد مخدرى كه سالانه جا به جا مى شوند، توسط عده اى قاچاقچى كوچك و بى اهميت در پاشنه كفشها قاچاق شوند؟ نه، براى جا به جايى اين مقدار مخزن بار هواپيماها لبريز مى شود و مأمورين اطلاعات هم همانگونه كه هيچ بويى از سوء قصد ۱۱ سپتامبر نبردند از اين قاچاقهاى كلان هم نمى برند.

 

۱۹- نقش نفت:

خيلى وقت است كه اين واقعيت كه منطقه ى پيرامون درياى خزر (در گرجستان، چچن) ذخاير عظيم نفت كشف شده اند بر همگان روشن است. شركتهاى نفتى امريكايى در نظر دارند يك خط لوله از طريق افغانستان و پاكستان از شمال به سوى درياى عرب بكشند. در حال حاضر هر دو كشور حكومتهايى دارند كه راضى به همكارى با شركتهاى امريكايى هستند. شركتى كه قرار است ساخت اين خط لوله را به عهده بگيرد و برآورد كارشناسى را هم تنظيم كرده، شركت هاليبورتون Halliburton است. لازم به يادآورى است كه آخرين مدير عامل اين شركت معاون رييس جمهور در كابينه ى بوش پسر است و كسى نيست جز ديك چى نى؛ كسى كه در زمان حكومت بوش پدر وزير دفاع بود و در جنگ نفت كه به تزوير "جنگ خليج فارس" ناميده شد، علايق ايالات متحده را تعقيب مى كرد.

 

۲۰- حمله ى امريكا به افغانستان خيلى پيشتر طراحى شده بود:

نياز نائيك Naik Niaz يكى از معاونين سابق وزير امور خارجه ى پاكستان در مقابل بى بى سى اظهار كرد كه او اواسط جولاى از يكى از كارمندان عاليرتبه ى امريكايى از وقوع يك حمله در اواسط اكتبر تا پيش از شروع فصل سرما مطلع شد. (von George Arney ,۲۰۰۱ .۰۹ .۱۸BBC News, )

 

۲۱- انتخاب زمان سوء قصد:

۱۱ سپتامبر چندين بار زمان وقوع حوادث مهم بود:

در ۱۱. ۰۹. ۱۹۷۸ قرارداد كمپ ديويد امضا شد. در ۱۱. ۰۹. ۱۹۹۰، زمان كوتاهى پس از اشغال كويت توسط عراق، پرزيدنت بوش پدر براى اولين بار در يك سخنرانى به طور رسمى خواستار يك نظم نوين جهانى شد. دقيقن ۱۱ سال بعد در همين روز ۱۱. ۰۹. ۲۰۰۱ سوء قصدها انجام شدند كه قرار بود پس از وقوع آنها دنيا تحت نظم نوينى اداره شود. اين حادثه ۲۳ سال بعد از ماجراى كمپ ديويد اتفاق افتاد؛ عدد ۲۳ ما را به ياد رمان ويلسون تحت عنوان "پيوند سرى" "Illuminatus" مى اندازد كه در آن عدد ۲۳ بعنوان عدد كليدى قدرتهاى پنهان شاخص مى شد.

 

۲۲- مركز تجارت جهان به طرز بى سابقه اى خالى بود:

در مركز تجارت جهان معمولن ۰۰۰.۵۰ نفر و گاهى بيشتر حضور داشتند. اگر تروريستهاى بنياد گرا چنين ضربه پرزحمتى را به قصد نابود كرده كاپيتاليستهاى ملعون، امپرياليستها و يهودى ها طراحى كرده بودند، زمان حمله شان را براى ۹ صبح انتخاب نمى كردند، زمانى كه برجها تقريبن خالى اند و مخصوصن اينكه رؤسا و مدير عاملان هنوز حضور ندارند. در ابتدا صحبت از دهها هزار كشته بود؛ اما به زودى اعداد اصلاح شدند. ماهها بعد تعداد قربانيان باز هم كمتر اعلام شد: در ۸/۹. ۰۱. ۲۰۰۲ رقم به ۲۸۹۳ به انضمام ۱۵۷ مسافر و خدمه ى هواپيماها و دقيقن ۳۰۰ مأمور آتش نشانى كاهش يافت. نتيجه ۱۲۰۰ قربانى در هر برج. با وجود اينكه مرگ همين تعداد هم فاجعه اى انسانى است با وجود اين مى شود تابو شكنى كرد و پرسيد: پس باقى جمعيتى كه هميشه در برجها حضور داشتند چه شدند؟ سئوال باز تابو تر اين است: درست پس از حملات اعلام شد كه مركز تجارت جهان براى دنياى عرب، مدينه ى قدرت اقتصادى يهودى و صهيونيستى است و به همين دليل هدف منطقى اصلى يك حمله. اما چه تعداد از رؤسا و معاونين اين گروه جزو قربانيان حملات بودند؟ اوايل نوامبر ۲۰۰۲ گزارشى در دنياى خبر پخش شد مبنى بر اينكه حداقل دو نفر از كسانى كه اسمشان جزو ليست قربانيان است زنده اند؛ نامهاى اين دو تينا سپيسا و پتا مونتليو Tina Spicer / Peter Montoulieu است.

 

۲۳- سودهاى كلان در بازار سهام:

در ۱۷ سپتامبر شبكه ى تلويزيونى CBS در يك برنامه ى ۶۰ دقيقه اى گزارش داد كه اشخاص صاحب نفوذى از ميان حكومت و از وابستگان به CIA زمان كوتاهى پيش از حادثه ى ۱۱ سپتامبر سهامى كه از شركتهاى هواپيمايى داشتند، فروخته اند. رسمن گفته شد كه سر نخ اين سوددهى در سهام دنبال خواهد شد؛ اما اتفاقى نيفتاد و موضوع هم ديگر در رسانه هاى عمومى دنبال نشد.

عده اى از محققين مستقل كشف كردند كه يكى از مهره هاى اصلى اين آبروريزى در بازار سهام مردى به نام آ. كرونگارد Krongard  .A رييس هيئت مديره ى CIA است.http://www.globalresearch.ca/articles / www.tetrahedron.org

 

۲۴- تبليغ براى نظم جديد جهانى:

از دهه ى سى زينت بخش اسكناسهاى يك دلارى نقش يك هرم با "چشمى خدايى" است و زير هرم هم تيتر "نظم نوين جهانى" "Novus Ordo Seclorum"  قابل رؤيت است. از روز ۱۱. ۰۹. ۱۹۹۰ ، روز نطق تاريخى پرزيدنت بوش پدر، اين اصطلاح براى همه آشنا است.

حكومت ايالات متحده كه رييس جمهور حاضر را صلح دوست جلوه مى دهد، بسيار جنگ طلب است. از زمان منتفى اعلام شدن قانون پرزيدنت مونروهه Monroe (عدم دخالت نظامى در بيرون از حوزه ى ايالات متحده / ۲. ۱۲. ۱۸۲۳) در جنگ جهانى اول توسط پرزيدنت ويلسون Wilson، دولت امريكا تعداد زيادى جنگ به راه انداخت و حتى با جلادى كه ضمنن كمونيست هم بود، استالين، توافق كرد. در كنگره ى قدرتهاى برنده همه ى "دوستداران صلح" با هم بر سر يك ميز نشسته بودند.

در حاليكه اقتصاد امريكا و نماينده هاى شركتهاى امريكايى پنهانى ويرانه هاى شوروى را، كه عاملى جز قتل عامهاى بيرحمانه ى استالين نداشت، از طريق كمكهاى مالى در آبادى دوباره يارى مى رساندند، در مقابل دنياى بيرون جنگى سرد و همچنين تعداد زيادى جنگهاى واقعى به راه انداختند: در كره (۱۹۵۰-۱۹۵۳)، در گواتمالا (۱۹۵۴/۱۹۶۷-۱۹۶۹)، در اندونزى (۱۹۵۸)، در كوبا (۱۹۵۹-۱۹۶۱)، در كنگو (۱۹۶۵)، در ويتنام (۱۹۶۱- ۱۹۷۵)، در لائوس (۱۹۶۴-۱۹۷۳)، در كامبوج (۱۹۶۹-۱۹۷۰)، در گرانادا (۱۹۸۳)، ايران در مقابل عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸)، در ليبى (۱۹۸۶)، در پاناما (۱۹۸۹)، در السالوادور (دهه ى هشتاد)، در نيكاراگويه (دهه ى هشتاد)، در عراق (از ۱۹۹۱)، در بوسنى (۱۹۹۵)، در سودان (۱۹۹۸)، در سربستان (۱۹۹۹).

...و حالا در افغانستان. به زودى سومالى؟ عراق؟ يمن؟ هدف بعدى كجاست؟

 

۲۵- كلام آخر:

در سوء قصدهاى ۱۱. ۰۹. ۲۰۰۱ هدف حملات بر خلاف آنچه كه هر باره و هر باره تكرار شد، ايالات متحده نبود بلكه سوء قصدى بود به جان دموكراسى و قانون اساسى.

آيا برجهاى دو قلو هدفمند منفجر نشدند و هواپيماها بعنوان عوامل فيزيكى اصلى وقوع حادثه اى كه دنيا را تكان داد، جنايتى آميخته به نبوغى شيطانى در پخش زنده مقابل چشمان همه ى مردم دنيا به كار گرفته نشد تا همه ى اهداف مختلف كوتاه و دراز مدت به يكباره به سرانجام برسند؟

در هر حال بسيارى از رد پاهاى انكار ناپذير نشان بر اين دارند كه: اين عمل شيطانى توسط از ما بهتران طرح ريزى شده بود و توسط همانان نيز به اجرا در آمد؛ از ما بهترانى كه واجد پشتوانه ى مالى هستند، مرتبط با سازمانهاى امنيت دنيا هستند و ارتشى متشكل از سربازان مسخ شده در اختيار دارند. تنها از طريق اين سوء قصدها بايد روابط سياسى و اجتماعى دنياى ما به بهانه ى مبارزه با ترور و براى امنيت ناگهان تغيير داده شوند و تصادفن هم آميخته با سود در قلمرو نفت و موادمخدر!!!

در ايالات متحده بارها و بارها قانون اساسى توسط دولت ضعيف و عملن ناتوان شده و به بهانه ى امنيت و وضع قوانين مبارزه با تروريسم حقوق بشر پايمال مى شود. جهانى گرى و كنترل بى مرز به اجرا در مى آيند. (كارتهاى شناسايى با اثر انگشت، كارتهاى مختلف بانكى با مشخصات ضبط شده ى صاحب كارت بر آنها، نظارت بى قيد و شرط، ساقط كردن پول نقد و غيره)

آنچه كه در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ اتفاق افتاد آخر خط نبود، بلكه آغاز حوادث و دروغهاى عجيب و غير قابل تصور بعدى است كه احتمالن ديگر به سادگى قابل شناسايى نيستند.

اگر هنوز هم از حوادث ۱۱ سپتامبر متأثريد، به احترام ۳۰۰۰ قربانى غير نظامى نيويورك، واشنگتن و پنسيلوانيا ۲ دقيقه سكوت كنيد. اگر بخواهيم نسبتها را رعايت كنيم، شايسته است به احترام ۰۰۰.۱۳۰ غير نظامى عراقى كه توسط كماندوهاى پرزيدنت بوش پدر به قتل رسيدند،۱۳ دقيقه سكوت كنيم. سپس به ياد آوريم كه چگونه نيروهاى امريكايى پس از غلبه بر عراقيها در خيابانها رقصيدند و خواندند، جشن گرفتند و كف زدند. 

حالا وقت آن است كه ۲۰ دقيقه براى ۰۰۰.۲۰۰ قربانى غير نظامى ايرانى سكوت كنيم كه در دهه ى هشتاد توسط عراقى ها با سلاحها و پولهاى اهدايى امريكايى كشته شدند؛ البته پيش از آنكه امريكا تغيير جهت دهد و دوستان عراقيش را به ديده ى دشمن بنگرد.

۱۵ دقيقه سكوت شايسته ى ۰۰۰.۱۵۰ روس و افغانى است كه توسط طالبان به قتل رسيدند، طالبانى كه كارآمدى اش را در جنگ مديون حمايتهاى CIA است.

براى شادى روح ۰۰۰.۱۰۰ قربانى هيروشيما و ناكازاكى در جنگ جهانى دوم ۱۰ دقيقه سكوت كنيد.

اگر زمان دقايق سكوتمان را جمع بزنيم مجموعن ۱ ساعت مى شود. ۲ دقيقه براى امريكاييان واشنگتن، نيويورك و پنسيلوانيا و ۵۸ دقيقه براى ديگر قربانيان در سراسر دنيا. اگر اين نسبت هنوز هم به نظرتان ناعادلانه مى رسد ۱ دقيقه ى ديگر هم براى قربانيان ويتنام اضافه كنيد و يا براى قتل عام پاناما در سال ۱۹۸۹ كه در آن روستاهاى فقير نشين با اهالى بيگناهشان توسط سربازان امريكايى مورد حمله قرار گرفتند و نتيجه كشته شدن هزاران نفر و بى خانمان شدند۰۰۰.۲۰ نفر بود.

... و يا ميليونها كودك كه در عراق و كوبا به دليل سوء تغذيه كه ناشى از تحريمهاى اقتصادى امريكا است مى ميرند و يا صدها هزار نفر كه در شيلى، آرژانتين، اوروگوئه، بوليوى، گواتمالا، السالوادور در گير و دار جنگهاى داخلى، كه با وامهاى امريكايى هزينه مى شوند، كشته شدند.

و حالا مى توانيم مجدد راجع به موضوع تروريسم به بحث بنشينيم!!!!!!!!!!!!!!!



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت