مصاحبه
با ملالي جويا
آرزويم
اينست كه تا آخر عمر افشاگر خاينان و منادی آزادی و دموكراسی باشم
کميته دفاع از
ملالي جويا
ايران امروز:
اين مصاحبه توسط «کميته دفاع از ملالي جويا» در ماه ژانويه 2004 ازطريق کتبي با
ملالي جويا انجام شده و در اختيار ايران امروز قرار گرفته است که متن کامل آن در
زير به نظر شما مي رسد.
چون تا بحال مصاحبههاي متعددي با شما انجام گرفته، ما ميكوشيم سوالهايي
را مطرح سازيم كه شايد تا حال پرسيده نشدهاند. پس بيمقدمه شروع ميكنيم:
سخنراني تاريخي و تكاندهنده شما در لويه جرگه قانون اساسي چرا آنقدر كوتاه
بود؟
جويا: من حرفهاي زيادي براي گفتن داشتم، ولي چون همانطوريكه شاهد بوديد
رئيس مجلس به كسي بيشتر از ٣ دقيقه وقت نميداد و من متوجه شدم كه اگر
از اين سه دقيقه هم استفاده نتوانم شايد هرگز فرصت دست ندهد. بناءً با
خواهشهاي پيهم از آقاي مجددي خواستم به من وقت بدهد. هيجان داشتم كه
در آن سه دقيقه كدام بخش از حرفهايم را بگويم و بالاخره فكر كردم بهتر
است ويرانگران و تاراجگران و مزدوران بيگانه را در قفس خود شان و در برابر
خود شان همان چيزي كه هستند يعني جنايتكار ياد كنم كه خواست مردم است.
من بدون آنكه از جنايتكاران معيني نام ببرم آنان خود يكي يكي برخاستند و
به فحاشي و سخنراني عليه من پرداختند. اگر فرصت ميداشتم به خيانتها و
خونريزيها و بيعفتيهاي جنگسالاران در سرتاسر افغانستان ويران شدهام
اشاره مينمودم كه بعد هم اگر هر بلايي سرم ميآمد مهم نبود.
آيا شما از حمله و هتاكي سياف، چكري، عبدالحفيظ منصور و همدستان شان ترسيده
بوديد؟
جويا: قلباً اميدوارم كه حمل به گزافهگويي و خودستايي نشود بايد بگويم كه
نه به هيچ وجه نترسيدم بلكه برعكس ميديدم كه آنان با حمله بر من
شخصيت خود را در معرض نمايش دنيا قرار ميدهند و خود بر حرف من صحه ميگذارند.
پيش از انتخاب و مخصوصاً پس از اينكه ديدم همشهريان غمديده و شرافتمندم به
يك فرزند كم سن و سال شان اعتماد كرده او را به لويه جرگه ميفرستند،
ديگر سراسر وجودم را فقط اين تعهد فرا گرفته بود كه حتي اگر به قيمت ريختن
خونم هم شده، زبان هر چند نارساي مردم وطنم باشم در غير آن وجودم در
كابل به معني سياحت و چند روزي پلوخوري و گوش دادن به پرگوييهاي بيارزش
خواهد بود و بس. از وقتي كه قبول كردم نماينده شوم ترس در من كشته شده
بود و ميدانستم كه اين جنايتكاران اولين بار خواهند شنيد كه كسي آنان را
با سرشت اصلي شان محكوم ميكند پس بدون ترديد مثل برادر شان گلبدين
حكمتيار اگر همانجا مرا ترور نكنند لااقل تيزاب پاشي خواهند كرد كه البته به
علت حضور ايساف اين كار را نتوانستند.
من در صحبت با مردمم در فراه گفتهام كه خوب بود خون در لويه جرگه ميريخت
تا مردم دنيا به ماهيت واقعي اينان كه كمتر از طالبان و القاعده ضد اين
آب و خاك و پليد و تروريست نيستند پي برند.
ولي زشتتر و كثيفتر از برخورد خصمانه اقليتي از زنان به من، حمله وحشيانه
و ديوانهوار عدهاي از زنان لويه جرگه به نماينده منتخب هموطنان شريف
هندو و سيك ما اناركلي بود كه در اثر آن اين خواهر وطندوست و جسور هندويم
مجروح شد. آن زنان با اين عمل شان داغ ننگي ديگر بر پيشاني خود و مخدومان
مرد خود حك كردند و در مقابل اناركلي را نه تنها محبوبالقلوب هموطنان اقليت
ديني بلكه تمام مردم افغانستان ساختند.
من خواندهام كه مبارزان قهرمان مثلاً ايران در زير شكنجههاي مرگآور و در
وقت اعدام توسط رژيم ايران از حقيقت دفاع ميكنند و به مردم وفادار ميمانند
و سازش نميكنند. در مقايسه با آنان وظيفهاي كه من انجام دادم و نترسيدن
من در زير خيمهاي تحت مراقبت نيروهاي ايساف، هيچ است.
شما هم اكنون تحت محافظت خاص به سر ميبريد. آيا اين مانعي بر سر پيشبرد
كارهاي روزمره و ديد و واديد تان با مردم نيست؟
جويا: طبعاً نميتوانم مثل سابق وسيعاً به كارهايم برسم. از آن مهمتر رنج
ميبرم از اينكه از من محافظت ميشود ولي آن هزاران زن و مرد ديگر در همين
منطقه كوچك خودم و سرتاسر افغانستان را كي محافظت ميكند؟ اكثر مردم ما در
وحشت و بيم دايمي از دست درازي به جان و عصمت و مال شان توسط جنگسالاران
جنايتكار به سر ميبرند. تا وقتي حاكميت اين جنگسالاران از بين نرفته است،
من احساس آرامش نخواهم كرد و از توجه خاص به محافظت خودم احساس ناراحتي
و حتي شرمساري ميكنم. بايد بگويم كه ميخواستم با امتنان فراوان از توجه
شخص رئيس جمهور كرزي، علياحمدجلالي و داكترزلميخليلزاد از آنان بخواهم كه
به محافظت از من خاتمه دهند اما به اثر پيشنهاد و اصرار تعداد زيادي از
بزرگان منطقه از اين كار منصرف شدم.
در يك گفت و شنود صداي امريكا، شكريهرعد يادآور شد كه ضمن صحبتي كوتاه به
او گفتهايد كه اگر ميدانستيد حرفهاي تان اينقدر سر و صدا و جنجال به پا ميكند
شايد آنها را بر زبان نميآورديد، منظور تان چه بوده؟
جويا: من قبلا نيز طي مصاحبهاي به اين مسئله برخورد نموده بودم. تا جايي
كه به ياد دارم با شكريه جان رعد هيچگاه صحبت نداشتهام و آن حرفها را
مغاير شأن و غرور خود ميدانم. من ميدانستم كه چند كلمهام بر ضد خاينان
جاني چه بسا به قيمت جانم تمام شود ولي از آن نخواهم گذشت.
شايد اين حرفها را كسي از سر سونيت يا سادگي به من نسبت داده و بعد به
گوش شكريه جان رسانيده باشد.
سخنان دلاورانهي شما در لويه جرگه در سطحي جهاني شگفتي و تحسين آفريد آيا
تمام تبصرهها روي خود و حرفهاي تان را ديدهايد؟
جويا: اگر چه تا بحال نتوانستهام بسياري از آنچه را در باره من گفته و
نوشتهاند شنيده يا بخوانم اما به نظر ميرسد تقريباً تمام آنها مثبت و با
حسن نيت بودهاند. حتي گفتند بيبيسي هم چند مطلب خوب نسبتاً غيرمتعارف
در تاييد حرفهاي من و بر ضد جنايتكاران انتشار داد. من شايد با موضع سياسي
و گذشته برخي از آناني كه به ستايش از من نوشتهاند موافق نباشم ولي با
اينهم چون حرف شان در تاييد من در درجه اول نشان دهنده مخالفت شان با
جنايتكاران جنگسالار است، از آنان كمال تشكر را دارم. دوستاني براي من
شعرهايي سروده اند. من به بلاغت و زيبايي آنهمه نويسندگان و شاعران نميتوانم
چيزي بنويسم جز اينكه از صميم قلب از آنان تشكر نمايم و دلم ميخواهد از
همهي آنان متواضعانه تمنا كنم كه ديگر ميتوانند زياد به ياد من نباشند و
در عوض با تمام توان خويش و شجاعانه عليه باندهاي جنايتكاري بنويسند و
بگويند كه مايه اصلي اينهمه مصيبت و نگونبختي و سرشكستگي ما به حساب ميروند.
چندي پيش هموطن شاعري به من گفت كه مجموعه بعدي اشعارش را به من
تقديم ميكند. من گفتم اگر اشعارش سياسي و بر ضد جنايتكاران و براي طلوع
خورشيد آزادي و دموكراسي بر افغانستان اند بهتر است آن را به دختران گمنام
و نامرادي تقديم كند كه به خاطر گريز از چنگ درندهخوياني كه خود را «جهادي»
ميناميدند، دست به خودكشي زدهاند. خاك وطن ما هنوز نمناك از خون هزاران
هزار قرباني جنايتپيشگاني است كه خود را تيكهدار اسلام ميدانند. ولي
متاسفانه شاعران و نويسندگان ما گويي دنياي ديگري دارند يا اينكه مصمم اند
هيچگاه تا آن حد شهامت نكنند كه قلم و قريحه شان را بر تصوير كردن اين
قربانيان و پستي و خونآشامي دينسالاران فاشيست تمركز دهند.
همان روزهاي اول پس از سخنراني شما، يك به اصطلاح مقام امنيتي گفت كه
جان شما از طرف طالبان و گلبدين تهديد ميشود، در حاليكه دنيا شاهد بود كه
اگر نيروهاي خارجي وجود نميداشت سياف و سر تروريستهاي جمعيت اسلامي مثل
صديقچكري، حفيظمنصور و غيره در لويه جرگه از حمله قاتلانه بر شما ابا نميورزيدند.
اينرا چگونه تعبير ميكنيد؟
جويا: منهم با عدهاي از زنان نماينده اين اعلام را از راديو شنيديم كه
همه خنديديم. البته تاريخ تروريزم و جنايتپيشگي طالبان و مخصوصاً گلبدين
حكمتيار سفيدتر از تاريخ آناني كه شما نام برديد نيست. اما در حال حاضر آن
خاينان سوراخ ميپالند و به اصطلاح در جان خود اند ولي اين برادران شان
در كابل و اكثر ولايات صاحب اقتدار. پس اگر من ترور شوم، اين كار كار كساني
خواهد بود كه خاد خبيث و بدنام را در دست دارند و بر اردو فرمان ميرانند و
همانند اسماعيلخان در هرات خود را «امير» خوانده و ياغيگري كرده خود را تابع
مركز نميدانند و داكترعبدالرحمنها را علناً ميكشند، خون صاحبمنصبان معترض و
محصلان بيدفاع را بر زمين ميريزند و با چنگ و دندان مانع انجام خلع سلاح
اند و با هزار و يك رشته با مافياي هروئين بستهاند.
آيا درست است كه چنانچه در يكي از سايتهاي فارسي به نقل از داكترخليلالههاشميان
آمده كه شما به سرورجويا از مبارزان تسليمناپذير ميهن ما نسبتي داريد؟
جويا: من البته مثل هزاران خواهر و برادر آزاديخواهم خود را با افتخار فرزند
سرور جوياي قهرمان و نظاير او ميشمارم اما بالاتر از آن آرزويم اينست كه
تا آخر عمر و در هر جايي و از هر تربيوني افشاگر خاينان به مردم و وطنم و
منادي آزادي و دموكراسي باشم. بهر حال جاي تعجب است كه چگونه
داكترهاشميان بدون هيچ اساس و مدركي مرا منتسب به آن قهرمان دانسته است.
من هيچگونه نسبتي با ايشان ندارم و از جانب ديگر عميقاً معتقدم كه نسبت
داشتن با مبارزان به خون خفته ذرهاي براي فرد اعتبار نخواهد بخشيد و ارزشي
نخواهد داشت مگر اينكه راه آنان را ادامه داد و تسليمناپذير بود.
زني در «پيام زن» نشريه وزارت دفاع فهيم و نيز نمايندهاي انتصابي به
نام مهستا طايع عليه شما ابراز نظر كردهاند، غير از اين دو آيا زنان مخالف
ديگري را هم ميشناسيد؟
جويا: مخالفت آن دو خانم و مانند آنان با من امري كاملاً طبيعي است زيرا
آنان به خدمتگاري به جنگسالاران متعهد اند. اساساً بايد پذيرفت كه
جنايتكاران دينسالار كشور ما خواهي نخواهي عدهاي زنان را هم مورد استفاده
قرار ميدهند. مگر خاد مخوف و مطرود كم زن بدنام را در استخدام داشت و دارد؟
ولي زشتتر و كثيفتر از برخورد خصمانه اقليتي از زنان به من، حمله وحشيانه
و ديوانهوار عدهاي از زنان لويه جرگه به نماينده منتخب هموطنان شريف
هندو و سيك ما اناركلي بود كه در اثر آن اين خواهر وطندوست و جسور هندويم
مجروح شد. آن زنان با اين عمل شان داغ ننگي ديگر بر پيشاني خود و مخدومان
مرد خود حك كردند و در مقابل اناركلي را نه تنها محبوبالقلوب هموطنان اقليت
ديني بلكه تمام مردم افغانستان ساختند. من به نوبه خود به وجود خواهري
آگاه و دلير مثل اناركلي در لويه جرگه ميباليدم.
انتخاب اناركلي نمايانگر رشد و آگاهي بينظير همميهنان هندو و سيك ما ميباشد.
به همين وسيله ميخواهم روي اناركلي را بوسيده و در برابر شهامت و صراحتش
سلام نمايم و به تمام برادران و خواهران هند و سيك به خاطر انتخاب يكچنين
سيمايي درخشان تبريك بگويم. من شخصاً نيز همدرديام را با وي ابراز نمودم
و از وي دعوت نمودم تا به زادگاهم در فراه بيايد تا او را به مثابه يك زن
نترس و مبارز به مردمي كه مرا منحيث نماينده انتخاب كردند معرفي كنم و در
حد توان در آنجا از وي تجليل صورت گيرد.
راديوهاي مختلف و منجمله بيبيسي از استقبال هزاران نفر از مردم فراه حين
بازگشت شما از كابل خبر دادند. شما در آن موقع چه احساسي داشتيد؟
جويا: درست است من در عمرم يكچنين تجمع بزرگي از مردم فراه را نديده
بودم. راستش در آن لحظه بغض گلويم را گرفته بود و نتوانستم از ريختن اشكم
جلوگيري كنم. من ديدم كه با به زبان راندن چهار كلمه حرف دل ستمكشيدگان
از دست جنايتكاران، چگونه اين مردم بلاديده به وجد آمده و با استقبال از
يك فرزند كوچك و گمنام و بيادعاي شان در واقع ميخواهند به دشمن اعلام
دارند كه حرفهاي ملالي حرفهاي آنان و حرفهاي اكثريت مردم افغانستان
است و او نه به يك گروه بلكه به هزاران هزار نفر تعلق دارد. ديدن آن
تعداد وسيع مردم و سپس آمدن صدها تن از آنان براي ديدار با من، مرا بطوري
بيسابقه و بيش از هر زمان ديگر به خدمت براي مردم تا سرحد ريختن خونم
استواري بخشيده است. همچنان در آن لحظه اين نكته برايم مسلم شد كه اگر
آدم بتواند از حمايت تودههاي وسيع مردم رنجديده برخوردار شود، بر هر نيروي
اهريمني ميتوان غلبه كرد چه رسد به مشتي جنايتكار منفور حاكم در كشور.
درمورد رابطه شما با «جمعيت انقلابي زنان افغانستان» (راوا) بسيار گفتند و
نوشتند بخصوص خاد فوري اعلام داشت كه شما مربوط «راوا» هستيد. چرا خاد
اينگونه شتابزده شما را متعلق به «راوا» قلمداد كرد؟
جويا: پاسخ روشن شد. «راوا» سازماني پرافتخار زنان است كه هيچگاه از افشاي
پيگير نوكران اشغالگران روسي و تبهكاران بنيادگرا به اشكال مختلف از پا نهايستاده
است. و به همين علت هميشه مواجه با تهديد و تعقيب دشمنان افغانستان و
مخصوصاً «ائتلاف شمال» و طالبان و باند گلبدين بوده است. پس كاملاً طبيعي
است كه به مجردي كه يك زن به جنايتكاران، جنايتكاران بگويد از سوي خاد
برچسب «راوايي» بودن ميخورد تا تهديد و ترور خود عليه او را توجيه كند. اما
آنان نميدانند كه چهره خونآشام شان را تنها «راوا» نميشناسد بلكه اين
چهره ديگر نزد تمام مردم افغانستان از خورد و بزرگ و از زن و مرد برملا شده
است و دور نخواهد بود زماني كه صداهاي به مراتب رساتر و پرخروشتر از صداي
من عليه آنان در مجامع گوناگون در داخل و خارج كشور بالا خواهد شد. معلوم
نيست در آن هنگام خاد همه را بازهم منسوب به «راوا» خواهد دانست؟ از طرف
ديگر از يك دقيقه صحبت ناچيز من هزاران هموطن و دهها نشريه داخلي و خارجي
به پشتيباني برخاستند، آيا از نظر خاد جنايتپيشه، همهي اينها «راوايي» اند؟
اگر افشاي خاينان ملي در افغانستان تنها كار «راوا» باشد در آنصورت مردم
افغانستان از يكسر «راوايي» اند!
بهر صورت بياندازه خوشحالم كه خاد احمق مرا مربوط آدمكشان جانور صفت
طالبان، القاعده و گلبدين اعلام نكرد!
غير از همهي آنچه گفتيد پيام خاصي داريد كه از طريق سايت ما بخواهيد به
گوش مردم و دنيا برسانيد؟
جويا: نميخواهم پرحرفي كنم فقط با تعظيم مقابل زنان و مردان آزاديخواه
آزار و عذاب كشيده و تمام تشكلها و مطبوعات باشهامت، صلحطلب و دموكراسي
خواه آرزو ميكنم اين شعر بزرگ را به عنوان نداي قلب من در برابر گروههاي
تروريست و خاين بپذيرند كه:
من اگر برخيزم
تو اگر برخيزي
همه بر ميخيزند
و از مردم دنيا ميخواهم بدانند كه تا زمانيكه وجود منحوس هم مسلكان فكري
القاعده و طالبي يعني «ائتلاف شمال» و ساير جنگسالاران در كشور ما از بين
نرفته است، ما آزاد نيستيم. ما را از ياد نبرند.
---------------------
توضيح و تصحيح: خانم ملالی جويا عضو جمعيت انقلابي زنان افغانستان « راوا» نيست و
خبر عضويت ايشان در راوا به نقل از يکي از مسئولان حوزه امنيتي افغانستان در خبرها
و مقالات ايران امروز مربوط به خانم ملالی جويا آمده بود که بدين وسيله تصحيح می
شود.(ایران امروز)