پارادکس سعودی ها
رژيم دوگانه
سلطنتی
از روزنامه شرق
هنگامي كه انفجار يك بمب در منطقه
مسكوني رياض در اوايل نوامبر سال ۲۰۰۳، ۱۷ كشته و ۱۲۲ مجروح برجاي گذاشت مقامات
آمريكايي اين حادثه را براي سياست هاي عربستان سعودي مهم ارزيابي كردند.
ريچارد آرميتاژ معاون وزارت خارجه ايالات متحده كه در زمان وقوع حادثه در رياض به
سر مي برد اظهار عقيده كرد: «ما ايمان كامل داريم كه مسير انتخابي وليعهد
عبدالله براي ملت سعودي _ اصلاحات سياسي و اقتصادي _ با اين اقدامات سهمگين
تروريستي متزلزل نخواهد شد.»چنانچه اين باور هنوز پابرجا باشد اصل موضوع كاملاً
اشتباه گرفته شده است. هم اينك اصلاحات عبدالله كم و مختصر شده است ولي تاكيد
و اصرار بر اصلاحات متعاقب يك انفجار مشابه در شش ماه بعد تكرار شد. به رغم آنچه
كه در مطبوعات آمريكا مطرح شد كه اصلاحات عبدالله ديگر وجود ندارد بمب گذاران
و حاميان فكري شان درصدد پايان دادن بر اصرار بر اصلاحات برآمده اند.
براي درك چرايي اين قضيه و يافتن پاسخ به اينكه چرا يكي از متحدان وفادار آمريكا
گرفتار اقدامات كشنده ضدآمريكايي شده است بايد كاوشي در ژرفاي سياست هاي
داخلي عربستان سعودي داشت.موجوديت و ماهيت دولت سعودي در زمره تيول و املاك
خانواده سعودي درآمده است. در ميان چهار يا پنج شاهزاده پرقدرت دو نفر از همه
بارزترند: وليعهد عبدالله و برادر ناتني اش شاهزاده نايف وزير كشور. روابط
في مابين اين دو نفر آشكارا وخيم است. عبدالله در آمريكا جايگاه بالاتري احراز
كرده است. اما در عربستان، نايف كه پليس مخفي را در كنترل خود دارد از موقعيت با
دوام تر برخوردار است. همواره از سال ۱۹۹۵ كه شاه فهد درگذشت پرسش جانشيني در
همه سيستم معلق مانده است و هيچ شاهزاده اي مستمسك كافي براي تصرف تخت
پادشاهي ندارد.عربستان سعودي در گيرودارهاي يك بحران افتاده است. اقتصاد همگام با
رشد جمعيت نيست، وضعيت رفاه روزانه پسرفت دارد و خشم هاي فرقه اي و بومي
رو به گسترش گذاشته است. اين مشكلات با افزايش ناگهاني اعتقاد به فعاليت افراطي
اسلامي تشديد شده است. بسياري بر اين عقيده اند كه سيستم سياسي سعودي قدري بايد
منبسط شود اما يك جنون فرهنگي عميق مانع اتفاق نخبگان بر اصلاحات ويژه
مي شود.
كاركردهاي رژيم سلطنتي سعودي به عنوان يك حد واسط ميان دو جامعه سياسي مجزا قرار
دارد: نخبگان غربگرا كه اروپا و آمريكا را به عنوان مدل هاي توسعه
برگزيده اند و گروهي از وهابيون مذهبي كه بر تفسير خود از عصر طلايي اسلام به
عنوان راهنما اصرار مي ورزند. روحانيون هر طرحي را كه بيانگر عقايدي به جز
افكار وهابيون باشد محكوم به بت پرستي و كفر مي كنند. دو شاهزاده
قدرتمند سعودي دو ديدگاه مخالف در اين منازعه فكري برگزيده اند: عبدالله
تمايل به اصلاح طلبان ليبرال نشان مي دهد و در جست وجوي برقراري
رابطه حسنه با ايالات متحده است. در حالي كه نايف با روحانيوني است كه از مذهبيون
ضدآمريكايي كه در بسياري اهداف با القاعده همسويي دارند، جهت دهي
مي شوند.
دو جناح در خصوص يك مسئله افتراق دارند: آيا دولت بايد قدرت گروه مذهبي را كاهش
دهد. در جناح راست طيف سياسي، روحانيون و نايف موضع خود را بر اصل «توحيد» -
براساس تفسير محمد ابن عبدالوهاب _ قرار داده اند. در باور اينان بسياري از
كساني كه ادعاي يكتاپرستي مي كنند در واقع كافر و مشرك هستند. در نظر اكثر
روحانيون راديكال سعودي اين دشمنان شامل؛ مسيحيان، يهوديان، شيعيان و حتي مسلمانان
سني كمتر مذهبي مي شود. از منظر توحيد (مدعايي) گروه هاي مذكور به يك
دسيسه عظيم براي تخريب اسلام حقيقي شكل داده اند. ايالات متحده «بت قرن»
سردمدار اين توطئه و دسيسه است. آمريكا به مسلمانان سني در افغانستان و عراق
حمله كرد و در هر دو جا با شيعيان انگيزه مشترك پيدا كرد، آمريكا از يهوديان
در مقابل مسلمانان سني فلسطيني حمايت مي كند، آمريكا از منافع شيعيان در عراق
جانبداري مي كند و نهايتاً آمريكا به دولت سعودي فشار مي آورد تا از
برنامه هاي تحصيلي _ فرهنگي وهابيت زدايي نمايد. از ديد اينان، تلويزيون
كابلي و اينترنت تسهيل كننده هجوم بت پرستي است.
توحيد به طور محسوس با جهاد _ يعني مبارزه با بت پرستي _ ارتباط نزديك دارد.
در اذهان روحانيون، لگدكوبي فعاليت سياسي _ فرهنگي كفار در داخل عربستان و حمايت از
جنگ بر عليه آمريكا در افغانستان و عراق دو روي يك سكه هستند.دكترين توحيد، موقعيت
منحصر به فرد سياسي براي روحانيون در عربستان سعودي ايجاد كرد. اينان صرفاً براي
تشخيص و ريشه كن سازي بت پرستي به موازات صيانت از پاكي قلمرو و
پادشاه تعليم داده شده اند. بنابراين، توحيد در نظر آنان نه تنها يك دكترين
مذهبي تعصب آميز است بلكه همچنين يك اصل سياسي نيز قلمداد مي شود كه
اقدامات سركوبگرانه دولت سعودي را نيز حقانيت مي بخشد. پس جاي تعجب نيست كه
نايف رئيس سرويس مخفي امنيتي يكي از پشتيبانان اصلي ايده توحيد به شمار
مي آيد.
نايف در سياست خارجي حمايت از جهاد را تفسير و ترجمه توحيد مي داند و اوست _
نه عبدالله _ كه حمايت مالي از انتفاضه در فلسطين را هدايت مي كند. در بعد
داخلي نايف به طور غيرمستقيم رهبريت «مجمع تقويت تقوا و پرهيز از گناه» يا پليس
مذهبي را در اختيار دارد. پليس مذهبي در مارس ۲۰۰۲ به خاطر استفاده از باتوم براي
بازگرداندن دختران در حال فرار از خوابگاه كه در آتش مي سوخت تحت
شديدترين انتقادها قرار گرفت. دختران به خاطر نداشتن روسري در لحظه فرار توسط پليس
مذهبي به مخاطره افتاده بودند.
اگر مشخصه طيف راست سياسي سعودي را توحيد بدانيم آن گاه براي طيف چپ دكترين تقارب
_ ايجاد رابطه حسنه ميان مسلمانان و غيرمسلمانان _ باقي مي ماند.
گفت وگوي بين الاديان يا تقارب انديشه هم زيستي مسالمت آميز
ميان غيرهمكيشان را ترويج و تقويت مي كند. اين ايده همچنين به دنبال توسعه
جامعه سياسي با قانوني دانستن مشاركت سياسي گروه هايي مانند غيرمسلمان _
شيعيان _ سكولارها _ فمينيست ها و ديگران است كه وهابيت آنها را محروم
مي سازد. در بعد سياست خارجي، ايده تقارب، اهميت دادن به جهاد را كنار
مي گذارد و به سعودي ها اين فرصت را مي دهد تا با مسيحيان آمريكايي
و يهوديان اسرائيلي و حتي شيعيان ايراني مسالمت آميز مراوده داشته باشند. در
يك كلام، تقارب مخالف قبض و انسداد انديشه و فكر توسط توحيد است.
عبدالله عيناً خودش را با تقارب وفق داده است. وي از كم كردن محدوديت در مباحثات
افكار عمومي، تقويت اصلاحات دموكراتيك و كاهش قدرت روحانيون جانبداري كرده است.
عبدالله بين ژانويه و مه ۲۰۰۳ يك گفت وگوي آزاد غيرمتعارف با ليبرال هاي
برجسته سعودي آغاز كرد. اين مذاكرات دو درخواست مجزا و در عين حال حساس را در
برداشت: تنظيم سند اصلاحات ملي كه نقشه راه براي استقرار دموكراسي در عربستان را ارائه
مي دهد و ديگري درخواست شيعيان براي آزادي هاي بيشتر است. اولين درخواست
برپايي انتخابات مستقيم، تاسيس قوه قضائيه مستقل و افزايش نقش اجتماعي زنان را طلب
مي كند.
طبقه مذهبي سعودي با تشيع خصومت
آشكار و نهان دارد. اگر چه شيعيان بين ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعيت را تشكيل مي دهند،
آنها حتي از حق اساسي آزادي مذهبي برخوردار نيستند. مع هذا، وليعهد در يك
حركت غيرمنتظره با رهبران شيعيان ملاقات كرد و درخواست هاي آنان را پذيرفت.
مطبوعات سعودي هيچ گزارشي درباره درخواست شيعيان چاپ نكردند، اما اقدام عبدالله
موجي از ناخشنودي را در ميان طبقات مذهبي سعودي ايجاد كرد.
مطرح شدن «پيشنهاد سعودي» براي صلح اعراب _ اسرائيل در جريان ملاقات عبدالله با
بوش در آمريكا در آوريل ۲۰۰۳ و پذيرش درخواست شيعيان وليعهد را ثابت قدم در زمره
حاميان تقارب در مقابل روحانيون متعصب قرار داد.
•
خطر تكفير
در زماني كه عبدالله براي غرب علائم دوستي مي فرستاد، نايف جهاد را ترغيب مي
كرد (با حمايت ضمني از القاعده). براي مثال در نوامبر ۲۰۰۲، وي هواپيماربايان
سعودي را از حملات تروريستي ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مبرا دانست. در مصاحبه اي كه در
عربستان منتشر شد وي اظهار كرد كه القاعده نمي تواند يك عمليات به اين عظمت
را برنامه ريزي كند. نايف اين عمليات را يك توطئه اسرائيلي دانست و احتجاج
نمود كه اين حملات براي مسلمانان خصومت فراواني به همراه داشت، بنابراين اينها
توسط دشمنان اسلام طرح ريزي شده اند. اين اظهارات نه تنها تئوري «توطئه»
روحانيون را تاييد مي كند بلكه از آن مهم تر يك پيام براي پليس مخفي در
برداشت و آن عدم پيگرد القاعده بود.
موضوع روحاني سعودي علي بن الخدير موضع نايف را مشخص مي كند. الخدير از نزديك
با القاعده همكاري مي كرد وي به عنوان رهبر جريان افراطي تكفيري _ جهادي
شناخته شده بود، كسي كه به سرعت در تكفير ديگران حكم به ارتداد مي داد. پس از
۱۱ سپتامبر الخدير با صدور فتوايي از پيروانش خواست تا به حملات بپيوندند. وي
آمريكا را يكي از بزرگ ترين دشمناني مي دانست كه اسلام تاكنون با آن
روبه رو شده است و از كساني كه اذهان را با كشته شدن بي گناهان در اين
حادثه گمراه مي كنند گله داشت و ليست بلندبالايي از «جنايات»
آمريكايي ها براي توجيه حملات گردآورده بود: كشتار و آوارگي مسلمانان،مساعدت
دشمنان مسلمانان در ضديت با آنان، نشر سكولاريسم، بي حرمتي به ملت ها و
دولت ها و جفا و ستم بر مجاهدين.
عاقبت الخدير توسط سرويس هاي امنيتي نايف دستگير شد اما پس از عمليات
انتحاري مه ۲۰۰۳ در رياض كه منجر به كشته شدن ۴۳ نفر گرديد، در آن زمان خط و
نشان هاي روحانيون افراطي وضعيت سياسي موجود را تهديد مي كرد. تا آن
زمان وي آزاد بود كه فعاليت داشته باشد و احساسات ضد آمريكايي خود را بدون دغدغه
دنبال نمايد. چرا؟ زيرا وي در مسيري گام برمي داشت كه به ارعاب منتقدين طبقه
مذهبي كمك مي كرد براي نايف، پيروي از اصول وهابي براي مهار اصلاح طلبان
سودمند بود.
• القاعده، طبقه مذهبي و رژيم سعودي
متعاقب يازده سپتامبر افكار عمومي در آمريكا به اين نتيجه رسيدند كه اسامه بن
لادن به «دشمن دوردست» ايالات متحده- حمله نمود تا برپايي انقلاب عليه «دشمن
نزديك»- رژيم سعودي- تسهيل شود. اتفاقات بعدي نشان داد كه القاعده از
راه اندازي جنگ با آمريكا به عنوان ابزاري براي مقابله با دشمنان
داخلي اش استفاده برده است. همكاري ضمني نايف و الخدير بيانگر آنست كه دوستي بين
القاعده و خاندان سلطنتي سعودي بسيار پيچيده تر از آنست كه به نظر
مي آيد.
عمده ترين اختلاف القاعده و طبقه مذهبي سعودي در مشخص كردن خانواده سلطنتي به
عنوان دشمن مشترك است كه اين مشكل مي تواند در آينده مرتفع گردد. اگرچه در
رژيم سعودي برخي از دشمنان بن لادن حضور دارند اما ديگران از متحدان وي
هستند. گمان فعالان القاعده اينست كه برنامه هاي آمريكا براي جدايي دين از
سياست بزرگ ترين خطر بالفعل براي طرح هاي القاعده به شمار
مي رود، اما به فراست دريافته اند كه زمان و موقع يك انقلاب فراگير هنوز
نرسيده است. بنابراين هدف كوتاه مدت القاعده سرنگوني رژيم سعودي نيست اما انتقال
توازن قواي داخل عربستان سعودي به سمت طيف راست و مجازات حاميان ايده تقارب دنبال
مي شود.
نحوه برخورد با بمب گذاري هاي انتحاري در رياض در ماه مه سال
گذشته ميلادي نشان داد كه چگونه منافع القاعده و طبقه مذهبي سعودي دچار اصطكاك
مي شود. دو گروه با يكديگر همكاري مي كنند تا يك عمليات تروريستي به يك
كودتاي سياسي ضد آمريكايي ها بدل شود. درست پس از حمله انتحاري، مقامات سعودي
با چاپ اسامي و تصاوير ۱۹ مظنون براي دستگيري آنان از مردم استمداد مي طلبند.
در پاسخ، الخدير و دو روحاني همفكرش با انتشار بيانيه اي ادعا مي كنند
كه متهمان تروريست نبوده اند، در اين بيانيه همچنين ادعا شده است كه مقامات
سعودي به دستورات آمريكا عمل مي كنند و از حملات انتحاري به عنوان پيش درآمدي
براي اعمال محدوديت و آزار مجاهدين بهره برداري مي نمايند.
اغلب گفته مي شود كه سياست هاي آمريكا باعث رشد ضدآمريكايي گرايي
در خاورميانه مي شود. اين واقعيتي است كه بمب گذاري انتحاري مجتمع
آمريكايي در رياض براي تاديب اصلاح طلبان صورت گرفت و حتي پس از آنكه اعلام
شد كه نيرو هاي آمريكا از عربستان خارج مي شوند، بمب گذاري ها
ادامه يافت.
به بيان ديگر، اين سلسله حوادث حامل اين پيام است كه جهاد عليه ايالات متحده
استمرار سياست هاي داخلي القاعده در عربستان است. گروه هاي مذهبي سعودي
و القاعده از گسترش آمريكايي ستيزي براي بي اعتبار ساختن مخالفان و
رقباي داخلي شان بهره مي برند چرا كه رقبا اگر قدري قوي بشوند
مي توانند روحانيون را از صحنه قدرت كنار بگذارند. اگر روحانيون سعودي بر
خطابه هاي آتشين ضدآمريكايي اصرار مي ورزند از بيم آن است كه رقباي
بومي شان در راستاي سياست خارجي آمريكا عمل نمايند.
واشنگتن نمي تواند نسبت به تحولات داخلي عربستان و مواضع گروه ها
و اشخاص در اين كشور بي تفاوت بماند زيرا دير يا زود انزجار داخلي عربستان
مستقيماً با ايالات متحده تصادم پيدا خواهد نمود.
وهابيت بنيادي است كه از يك سيستم كاملاً سياسي برخوردار است، و هر كس كه در وضعيت
موجود داراي سهمي است، مي تواند از آن منتفع گردد مگر آنكه اجباراً از گردونه
خارج بشود. در عربستان سعودي همانند عراق، ايالات متحده چاره اي به جز فشار
براي اجراي اصلاحات دموكراتيك ندارد. اما تلاش بسيار براي ايجاد نظم سياسي
ليبرال تر منازعات تازه را كاهش مي دهد ولي ناگزير احساسات ضدآمريكايي
را منجر خواهد شد
منبع: فارين افرز
القاعده
ماری در آستين سعودی ها
انفجارهايي كه سال گذشته در عربستان
سعودي توسط گروه القاعده به وقوع پيوست پيام تلخي براي خانواده سلطنتي حاكم بر اين
كشور داشت. انفجارهاي ماه مه و نوامبر گوياي آن بود كه سرزمين آل سعود كه
خانه و بستر گروه القاعده محسوب مي شود به هدف اصلي اين گروه تبديل شده است و
از نظر سران اين گروه ايجاد ناامني در عربستان بر فعاليت تروريستي در آمريكا
ارجحيت دارد.عربستان سرزميني است كه بدون ترديد ريشه هاي اقتصادي و انساني
گروه تروريستي القاعده را در خود نهفته دارد اما امروز اين بستر امن القاعده به
هدف اصلي گروه مذكور تبديل شده است.پس از حوادث يازدهم سپتامبر و موضع گيري
واشنگتن در برابر دولت اين كشور، خانواده سلطنتي عربستان را بر آن داشت تا
موضع گيري تندي انجام داده و ادعاهاي آمريكا را تكذيب كند.اما در حال حاضر پس
از گذشت بيش از دو سال از حوادث يازدهم سپتامبر رويكرد دولت سعودي متحول شده است و
اين كشور به نزديكترين متحد ايالات متحده آمريكا در خاورميانه در جنگ عليه تروريسم
تبديل شده است. دولت سعودي در اين جنگ علاوه بر مقابله با اعضاي گروه هاي
تروريستي و شبه نظامي به مقابله با حاميان مالي اين گروه و روحانيون افراطي
پرداخته است. همچنين اين دولت قدم هايي براي اصلاح نظام آموزشي و تبعيضات
جنسي برداشته است.
«خالد المعنا» سردبير نشريه اخبار عربي مي گويد: «در عربستان سه رويكرد نسبت
به اصلاحات وجود دارد. يك گروه معتقدند كه اصلاحات بايد محدود و كنترل شده باشد.
به اعتقاد گروهي ديگر اصلاحات بايد گسترده و همه جانبه باشد. عده اي نيز
معتقدند كه هرگونه اقدام اصلاح طلبانه اي بايد تحت تأثير قوانين و
سنت هاي اسلامي باشد. در حال حاضر هر سه اين گروه ها به مقابله با
يكديگر برآمده اند و درصدد پيشي گرفتن از يكديگرند.»
در عربستان سعودي به هر مكان عمومي كه مي رويد تصاوير ۲۶ تن از عوامل
انفجارهاي ماه نوامبر و مه را مي بينيد. دولت سعودي براي دستگيري هر يك از
اين تروريست ها يك ميليون ريال سعودي يعني در حدود ۲۵۰ هزار دلار جايزه تعيين
كرده است.
دولت سعودي همچنين براي دريافت اطلاعاتي كه منجر به انهدام يك هسته تروريستي شود
۸/۱ ميليون دلار جايزه تعيين كرده است. در واقع تعيين چنين جوايزي نمايشگر عزم جدي
دولت سعودي براي مبارزه با گروه القاعده است. پس از انفجار ساختمان «الخبر» در سال
۱۹۹۶ در عربستان و كشته شدن ۱۹ آمريكايي، دولت واشنگتن از اين كشور فاصله گرفت ودر
مقطعي پس از حوادث يازدهم سپتامبر نيز چنين شد.در پي اتفاقاتي كه در ماه هاي
اخير در عربستان رخ داد، دولت سعودي خط مشي تازه و كاملاً متفاوت با گذشته برگزيده
است. در واقع خانواده سلطنتي كه حكومت سعودي را در دست دارد و شاهزادگان
آل سعود كه پست هاي كليدي را در اختيار دارند، براي حفاظت از قدرت و
مردم خود متحد و با آمريكا همسو شوند.يك ديپلمات غربي در اين مورد
مي گويد: «رويكرد دولت سعودي كاملاً متحول شده است. انتشار فهرست و عكس
تروريست ها در عربستان سعودي نشانگر تغيير خط مشي اين دولت است. دولت و مردم
عربستان سعودي متوجه شده اند كه اين كشور به چه چيزي احتياج دارد و در شرايط
كنوني چه چيزي مهم است.»
«محمد الحولا»، رئيس كميته روابط خارجي مجلس شوراي عربستان مي گويد: «حمله
القاعده به عربستان سعودي به عنوان كشوري مذهبي يك اشتباه استراتژيك بود. اين كار
باعث شد تا دولت سعودي جنگي مقدس عليه آنها را به راه اندازد. پيش از اين گروهي از
مردم از القاعده طرفداري مي كردند اما اقدامات آنها طرفداران مردمي شان
را به فكرفرو برد و از محبوبيت شان كاسته شد.»دولت سعودي پيش از اين حتي حاضر
نبود بپذيرد كه ۱۵ تن از ۱۹ نفر هواپيما ربايي كه حوادث يازدهم سپتامبر را آفريدند
تبعه عربستان بودند. اما انفجارهاي سال گذشته در شهر رياض باعث شد تا آل سعود به
وجود گروه هاي تروريستي در اين كشور اعتراف كند و در مورد مبارزه علني با
آنها برآيد.تبليغات دولت سعودي عليه گروه القاعده به حدي است كه مخالفت مردم با
اين گروه روز به روز افزايش مي يابد و گزارش هاي مردمي بسياري در اين
زمينه به نيروهاي امنيتي مي رسد.
به عنوان مثال چندي پيش فردي با تلفن ويژه نيروهاي امنيتي تماس گرفته و اعلام كرده
بود كه «عثمان العمري» كه نام او در رديف يازدهم فهرست تروريست ها به چشم
مي خورد را به هنگام رانندگي ديده بود. پس از اين تلفن هم فردي نيروهاي
امنيتي را به محل اختفاي «ابراهيم الرئيس» يكي از شبه نظاميان معروف عربستان هدايت
كرده بود.به گفته مقامات دولت سعودي در اثر همكاري مردم با نيروهاي امنيتي از ماه
مه تا پايان سال ۲۰۰۳ در حدود ۳۰۰ نفر تروريست و شبه نظامي دستگير يا كشته
شده اند.اين در حالي است كه سطح همكاري امنيتي عربستان و ايالات متحده آمريكا
نيز در حال افزايش است و وزارت خزانه داري، اف بي آي و سيا چندين
گروه كارشناسي در اين كشور مستقر كرده اند.به گفته مسئول هماهنگي
گروه هاي آمريكايي و سعودي تيم هاي آمريكايي علاوه بر رديابي محموله هاي
اسلحه خارجي اطلاعات قابل توجهي از دستگيرشدگان به دست مي آورند.از ديگر
مواردي كه دولت سعودي براي مقابله با القاعده به آن توجه كرده رديابي هاي
مالي و پيدا كردن ريشه هاي اقتصادي اين گروه است.
دولت سعودي از ماه مه سال گذشته كليه صندوق هاي صدقه مساجد را جمع آوري
و همچنين قوانين و نظارت دقيقي براي نقل و انتقال پول وضع كرده است.به اعتقاد
ديپلمات هاي غربي مبارزه با گروه القاعده كار بسيار دشواري است و به نظر
نمي آيد در آينده اي نزديك ريشه هاي اين گروه در عربستان سعودي
خشكانده شود.
منبع:
كريستين ساينس مانيتور