روابط افغانستان و پاکستان ، سايه سنگين ترديدها و اختلافها
کابل، ، ايرنا : نوشته : خيرالله شفيعي
سايه ترديدها، اختلافها و سوء ظنها را بر
روابط افغانستان و پاکستان مي توان از آغاز تولد کشور مستقل پاکستان در سال۱۹۴۸
ميلادى تا عصر بلوغ کنوني همواره مشاهده کرد و فراز و فرودها در اين زمينه را بر
صفحه تاريخ حک ديد.
روابط اين دو همسايه که داراى طولاني ترين مرزها با هم
هستند، در عمر۵۸ ساله کشور مستقل پاکستان همواره با فراز و نشيبهاى فراواني همراه
بوده وهيچگاه
از يک نقطه محدود دوستي پيش نرفته است .
تاريخ دو و نيم دهه اخير نيز شاهد است که هرباره مقامهاى دو
کشور ازبهبود روابط و آب شدن يخها ميان طرفين سخن گفته اند، بلافاصله يک حادثه
باميدها سايه افکنده و باز دور و تسلسل اختلاف و اتهام بروز کرده است .
نمونه آشکار آن سفر اخير ميرظفرالله خان جمالي نخست وزير پاکستان به کابل بود که برخي اميدواريها به بهبود و تقويت دوستي و اعتماد را
بارورساخت ، اما وقوع چند حادثه انتحارى در کابل و افزايش موج ناامنيهاى جديددر
برخي نقاط افغانستان ، بار ديگر سوءظن را بر حسن نظر چيره ساخت و حديث تاريخي تلخ اين
روابط را دامن زد.
از آغاز تولد کشور مستقل پاکستان در سال۱۹۴۷ ميلادى تا زمان
تهاجم ارتش سرخ شوروى سابق به افغانستان در سال۱۹۷۹ ميلادى ۱۳۵۸(
خورشيدى ) مسايل مرزى بر روابط دو کشور سايه تيره اى افکنده بود. پس از آن نيز تا زمان سقوط آخرين رژيم
کمونيستي دکترنجيب الله در افغانستان در سال۱۹۹۲ ميلادى علاوه بر اختلافهاى مرزى ، حمايت اسلام آباد از برخي گروه هاى مجاهدين که عليه
دولت کابل مبارزه مي کردند، بر تنشها و بحران بي اعتمادي ها ميان دو کشور
ابعاد گسترده ترى بخشيد.
پيروزى مجاهدين که بعضا از حمايت پاکستان نيز برخورداربودند، نيز نه تنها نتوانست بر بحران
روابط ميان طرفين پايان دهد، بلکه حمايت يکسويه اسلام آباد از گلبدين حکمتيار
رهبر حزب اسلامي وسپس گروه طالبان که به نوبت بر روى دولت مجاهدين شمشير کشيدند،
براختلافها، دشمني ها و کينه ها ابعاد وسيعترى بخشيد.
مرز مشترک افغانستان و پاکستان که به خط مرزى
"ديورند" مشهور است وهيچگاه از سوى حاکمان افغانستان به رسميت شناخته نشده است ، در زمان
سلطه استعمار
پير انگليس بر شبه قاره هند در سال۱۸۹۳ بين افغانستان و هندوستان کشيده
و بر اساس آن مناطقي از جنوب و شرق افغانستان به هند بريتانيايي ضميمه شد.
دولتها و ملت افغانستان ، خط "ديورند" را
همواره قراردادى يک صد ساله که عمر آن در سال۱۹۹۳ ميلادى پايان يافته است ، تلقي کرده اند.
هر چند که به دليل مشکلات ، جنگ ، بحران و ناتوانيهاى موجود در افغانستان
هيچگاه اين موضع به طور رسمي و شجاعانه اعلام نشده است .
پس ازتجزيه شبه قاره هند و تشکيل کشورمستقل پاکستان در سال۱۹۴۷
ميلادى ،اين مناطق نيز که هم اکنون به مناطق "آزاد قبايلي " معروف
است ، به پاکستان ملحق و جدال افغانستان و هندوستان نيز به جدال افغانستان و پاکستان تبديل شد.
اگر چه حکومتهاى مختلف افغانستان هيچگاه مالکيت پاکستان
بر مناطق آزاد قبايلي را به رسميت نشناخته و به صورت رسمي و غيررسمي حاکميت ملي پاکستان بر اين مناطق را
تاييد نکرده اند، اما دولتهاى پاکستان ، ديورند را خط مرزى دايمي و تغييرناپذير بين دو کشور تلقي
کرده اند.
پاکستان همواره خط ديورند را که از نظر کابل تنها عمرى
يک صد ساله داشته است ، موضوع تمام شده دانسته و بطور صريح و بي پرده آن را خط مرزى مشترک ميان دو کشور عنوان
کرده اند.
بعد از حادثه مهم ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ ميلادى در واشنگتن و نيويورک آمريکاو
حمله نيروهاى آمريکايي و برخي متحدان آن به افغانستان که منجر به سقوط رژيم طالبان
شد، فصل جديدى از کتاب تاريخ روابط کابل - اسلام آباد ورق خورد.
دولت پاکستان که تا قبل از اين "پدرخوانده "
طالبان محسوب و به همکارى با القاعده متهم بود، از حمله آمريکا و متحدانش به طالبان و القاعده در ازاى دريافت
کمکهاى مالي فراوان ، لغو تحريمهاى بين المللي و بخشودگي بخش اعظم بدهيهايش ،
حمايت کرد و با دولت تازه تاسيس حامد کرزى
از در دوستي برآمد.
اگر چه نگراني اسلام آباد به خاطر افزوني قدرت طيف جبهه
متحد شمال درترکيب قدرت سياسي در افغانستان ، اين روابط را در مقاطعي از تاريخ
دو ساله اخير با بن بستهايي مواجه ساخته و بعضا حتي جنگ تبليغاتي لفظي روساى
دودولت را نيز موجب شده است .
از سوى ديگر، مقامهاى افغانستان نيز با اذعان به
واقعيات و مشکلات فراروى خود، همواره بر دوستي با همه کشورها حتي پاکستان تاکيد ورزيده اند که حاصل آن
سه سفر کرزى به پاکستان و سفرهاى ژنرال پرويز مشرف رييس جمهورى و جمالي
نخست وزير پاکستان به کابل، لغو برخي ممنوعيتهاى تجارى ،آزادى صدها اسير
پاکستاني و توسعه مناسبات تجارى يکسويه پاکستان با افغانستان بوده
است .
اين فراز و فرودها و برخي اختلافهاى ديرينه ، اين باور را در نزد
بسيارى از کارشناسان بارور ساخته است که به رغم تمايل دو کشور بر گسترش
روابط،هنوز هم راه پرسنگلاخ و صعب العبورى در مسير ايجاد
روابط مطلوب ميان طرفين وجود دارد.
بر اساس اين باور تا زماني که دولتمردان افغانستان موضوع
"ديورند" راکه بيش از يک قرن بر روابط دو سوى آن سايه افکنده است ، از طريق سازمان ملل و يا ديوان
حقوقي لاهه و يا هر مرجع ديگر (دوجانبه و بين المللي ) حل نکنند، فراز
و فرودها در روابط کابل، اسلام آباد همچنان وجود خواهد داشت وسهولت لازم بر سر راه بهبود
دايمي و رسيدن به نقطه مطلوب ايجاد نخواهد شد.
يک ديپلمات افغانستان در اين باره معتقد است : اقدامي
شجاعانه از سوى دو طرف مي تواند به اين بحران تاريخي روابط پايان دهد و فصل جديدى در
اين مسير ايجاد کند.
اين منبع مي افزايد : تاريخ نشان داده است که هيچ يک از
طرفين حاضر به خطر کردن (ريسک ) نبوده و هراس از واکنش توده اى آنان را محتاط و
ترسو ساخته است .
يکي از دولتمردان افغانستان نيز با ترديد و ابهام مي
گويد : "خط ديورندبه تاريخ پيوسته است "، اما وى حاضر به بيان رسمي اين
موضع نيست و مي گويد : "مطمئن است که بيان کننده آن با
واکنش سخت و انتقام مردم مواجه خواهدشد".
وى مي افزايد : قرارداد ديورند مربوط به دوران استعمار
و غيرقانوني است ،اما گذر زمان شايد به نوعي به آن رسميت داده است و تا ابد هم
نمي توان آن را مسکوت گذاشت . بنابر اين دو طرف بايد با قايل شدن امتيازهايي براى
طرف مقابل،
به حل اين مشکل تاريخي کمک کنند.
دولت پاکستان در زمان حاکميت مورد وثوق خود در عصر
طالبان تلاش کرد،موضوع ديورند را نهايي کند و حداکثر استفاده را از آن ببرد،
اما حتي طالبان نيز که وابسته به اسلام آباد معرفي مي شد، از قبول اين خط مرزى
سر باز
زد و حتي در اين اواخر ادعاى "پشتونستان بزرگ " را که پشتونهاى دو سوى مرز را شامل
مي شود، مطرح کرد.
بر اساس باورى در افغانستان ،پاکستان همواره از بدو
تولد تاکنون ناامني در افغانستان را بر امنيت ترجيح داده است و در نگاهي خوشبينانه اگر
نگوييم همه ، اما بخشي از حاکميت در اين کشور تئورى بحران را در
افغانستان دنبال کرده اند.
علاوه بر اين ، دولت اسلام آباد اکنون با يک چالش بزرگ و
عمده در مناطق قبايلي مورد اختلاف مواجه است که به سهم خود بر عادى سازى روابط
دو کشورسايه افکنده است .
بر اساس بسيارى از ادعاها، پايگاه هاى طالبان و القاعده در اين مناطق قرار دارد و دولت افغانستان همواره
ادعا کرده است که اين دو گروه و ضلع سوم ائتلاف مخالفان يعني "حزب اسلامي افغانستان " به
رهبرى "گلبدين حکمتيار"از اين مناطق تدارک ناامني و جنگ را مي بينند و دولت پاکستان را
حداقل به بي تفاوتي و سهلانگارى در مقابله با آنان متهم کرده است .
اگر ادعاى حضور طالبان و حزب اسلامي که هر دو داراى پايگاه قوى در
ميان پشتونها
هستند، صحت داشته باشد، ارتباط پشتونهاى دو سوى مرز، خود تهديدى بالقوه براى
پاکستان نيز خواهد بود.
لذا تداوم بحران روابط بين کابل - اسلام آباد در برخي ابعاد
نه تنها به نفع دو کشور نيست ، بلکه از آسيبهاى سوء آن نيز ساير کشورهاى منطقه
و جهان نيز دچار زيان خواهند شد.
در شرايط نوين کنوني که بحث همکاريهاى منطقه اى به تدريج جاى همکاريهاى دوجانبه را مي گيرد، چنين
بحرانهايي بي شک ، سدى محکم بر سر راه توسعه روابط منطقه اى در تمام ابعاد آن
خواهد بود که نمونه ديگر آن را مي توان در بحران روابط بين هند و پاکستان و آثار
منفي آن بر گسترش روابط تجارى ونفتي ايران و هند مشاهده کرد.
صرف نظر از اشتراک ديني ، فرهنگي و مرزهاى طولاني
افغانستان و پاکستان ،اين کشور داراى يکي از نزديکترين مسيرها به آبهاى آزاد و افغانستان
نيزمسير ايده آل پاکستان به آسياى ميانه است .
برخي تحولات اخير اين فرض را به وجود آورده است که
دوران تعامل پاکستان با طالبان و القاعده زير فشار خارجي بويژه آمريکا در حال افول است .
اين کارشناس افغانستان مي گويد : اگر اين فرض که سوءقصدهاى
اخير به
جان ژنرال
مشرف ، سناريويي خود ساخته از سوى دولت پاکستان نباشد، اين حقيقت راآشکار مي سازد
که پديده شوم دهشت افکني حتي زنگهاى خانه مشرف را نيز به صدادرآورده است و
اين تهديد فرامرزى ، اقدام جدى پاکستان و شخص رييس آن رامي طلبد که در صورت اقدام عملي ، خود
به خود سدى از سر راه روابط کابل -اسلام
آباد نيز برداشته مي شود.
اينکه مقامهاى پاکستان به اوج بي اعتمادى نسبت به دهشت
افکنان رسيده اند، و از اين پس اقدام عملي را با کارهاى تبليغي نظير آنچه که يک
ماه پيش در وزيرستان جنوبي انجام گرفت ، عوض خواهد کرد، لبخند را بر لبان
دولتمردان و مردم افغانستان خواهند نشاند که آسيبهاى جدى از پديد دهشت افکني متحمل
شده اند
و همچنان متحمل مي شوند.
|