همکاريهاى متقابل در اروپا
عکس العمل در اروپا
بيوين وبيداولت رهبرى را بدست ميگيرند
جورج مارشال در بيانيه خود در هاروارد
اظهار داشت
: « The initiative must come from Europe»
. کشور هاى اروپايى بايد يک پروگرام دسته جمعى بازسازى را رويدست ميگرفتند و وامريکا نقش خود را تا
«friendly aid »
محدود ميساخت . سوال اين بود که چه کسى در اروپا بايد سرِ رشمه را بدست بگيرد. حکومت هالند بدين ارتباط نقشى را براى کشور هاى بنى لوکس ملاحظه ميکرد. نشريه «نيوى روتردامسى کورانت» مورخ ٧ جون ١٩٤٧ از مطلبى خبر داد که آنجا در واشنگتن نيز از قبل احساس ميشد. ى . ن . کليفينس وزير اسبق امور خارجه و نماينده کنونى هالند در ملل متحد بتاريخ ٩ جون بر شوراى وزيران قبولاند تا بزودى با بلجيم و لوکسمبورگ در باره يک عکس العمل جمعى به مذاکره بپردازد. « همچنان اين سه کشور ميتوانستند اعلان کنندکه نظر امريکا بصورت کل همجهت با تمايلى است که هالند، بلجيم ولوکسمبورگ از ١٩٤٤ بدينطرف از آن ملهم ميباشند.» بنظر فان کليفينس عجله ضرورى بود: « بايد بر انگلستان ، که در آن عزم مشابه وجود دارد، تا حد امکان پيشى صورت بگيرد. » ١ حکومت هالند ميخواست مشترکاً با همتاآن خود دربنى لوکس ابتکار را بدست داشته باشد تا در برابر يک عمل انجام شده قرار نگيرد، چنانيکه در مذاکرات با چهار قدرت بزرگ در رابطه با آلمان بوقوع پيوست .
بهمه حال ، يک عکس العمل سريع از اتحاد بنى لوکس بروز ننمود. فان بوتزيلايرتوت اوسترهووت وزير امور خارجه روز بعد با همتاى بلجيمى خويش پ . ه . سپااک تماس گرفت . اما سپااک فکر ميکرد که هنوز وقت يک عکس العمل رسمى وتحريرى فرا نرسيده است . ٢ او، احتمالا ًبنابر ملحوظات اقتصادى ميخواست انتظار بماندکه فرانسه چه عکس العملى نشان ميدهد.
در عين زمانيکه هالند بتاريخ ١٧ جون عکس العمل رسمى خودرا به پيشنهاد مارشال ابراز نمود، بيوين وزير امور خارجه انگلستان در پاريس با همتاى فرانسوى خود گ . بيداولت به توافق رسيدند.
توافق فرانسويها و انگليسها بر سر مسايل عمده ، در هالند يأس بوجود آورده بود. شنيده ميشد که بيوين وبيداولت ميخواهند احتياجات ضرورى هر سکتور را به کمک در کشورهاى مختلف بوسيله يکتعداد کميسيونهاى بين المللى بررسى کنند. اين شيوه در برگيرنده يک برخورد اساسى با پرابلمهاى اقتصادى اروپا نبود. مباحثه در باره همکاريهاى وسيع وثمربخش متقابل ميان کشور هاى اروپايى بوسيله قدرتهاى بزرگ در نطفه خاموش گرديد.
مولوتوف در پاريس
يک هفته بعدتر، در نزدهم جون بيوين وبيداولت از اتحادشوروى دعوت نمودند تا پيشنهاد مارشال را با وى در پاريس مورد بحث قرار بدهند. کمک مارشال به اتحاد شوروى وکشور هاى اروپاى شرقى نيز پيشنهاد گرديد، زيرا امريکاييها نميخواستند مسئوليت تقسيم اروپارا بعهده بگيرند.
شوروى ها دعوت براى مذاکرات پيرامون پلان مارشال را پذيرفتند. آنها به اين تصورگرائيده بودندکه گويا اقتصاد امريکا در آستانه يک بحران جدى قرار گرفته است . بنظر اقتصاددانان شوروى امريکايى ها انتخاب ديگرى نداشتند: آنها بايد خودرا از زير بار کالاهاى اضافى فارغ ميساختند. شوروى ها ميخواستند از وضعيت مستفيد شوند ودر ضمن از پذيرش پيش شرطهاى اخذ کمک نيز کنار بروند.٣
احساسات فرانسويها وبرتانويها در مورد اشتراک شورويها دوگانه بود. از يکطرف هراس از آنکه مبادا مقصد شورويها از سهمگيرى سبوتاژ پلان بازسازى باشد و از طرف ديگر اميدوارى براى رسيدن به موافقه با اتحاد شوروى . مولوتوف آنهارا بزودى از دو دلگى ميان ترس و اميد رهايى بخشيد. در پاريس مولوتوف توضيح نمود که اتحاد شوروى حمايت دالرى امريکارا صرف در صورتى قبول ميکند که اين حمايت بر مبناى مناسبات دوجانبه در دسترس قراربگيرد. اتحاد شوروى
بى بى مولوتوف مواظب بود تا گروه اطفالش ازبرابرغرفه هات داگ امريکايى بيتفاوت مارش کنند. کمکهاى مارشال درپيش چشم اروپائيان شرقى بهدر رفت .
نميخواست در يک پروگرام کمکى چند جانبه سهم بگيرد. چنين چيزى بنظر مولوتوف بمعنى خدشه دار گرديدن حاکميت ملى بود. او طرفدار بودکه هرکشور خود احتياجات خودرا فهرست نمايد. کشورهائيکه در گذشته تحت اشغال آلمان قرار داشتند بايد در اقناع درخواست هاى خود حق اولويت بدست ميآوردند.
با آنکه جزئيات پلان مارشال تا هنوز خيلى کم روشن بود، کلايتون يک مطلب را در زمان سفر خود به لندن در آستانه مذاکرات با مولوتوف کاملاً واضح ساخت :
« No shopping list ! ».
پلان اعمار مجدد اروپا نبايد به مجموعه اى از خواهشات ملى کشور ها مبدل ميشد. هدف اين بود که يک پلان کواردنه شده اروپايى بوجود بيايد. همچنان ، کلايتون درلندن توضيح نمود که پلان مارشال اولتر از همه يک وسيله سياسى براى حفاظت اروپاى غربى از خطر سرخ ميباشد. جاسوسان شوروى اين مطلب را کشف کردند وفشرده اى از مضمون مذاکرات کلايتون در لندن را براى مولوتوف به پاريس مخابره نمودند. مولو توف پس از بدست آوردن تلگرام اداره استخبارات در٢ جولاى ١٩٤٧مذاکرات را قطع نمود .٤ پلان مارشال بمثابه « وسيله براى امپرياليزم دالر » مردود است . مولوتوف پاريس را ترک گفت .
يکروز بعد از آنکه مولوتوف مذاکرات را در پاريس قطع نمود، انگلستان وفرانسه دعوتنامه هاى يک کنفرانس را که بايد بتاريخ ١٢ جولاى در پاريس آغاز ميشد به تمام کشورهاى اروپايى به استثناى آلمان تحت اشغال ، هسپانياى تحت اداره فرانکو و اتحادشوروى ارسال نمودند. با امتناع ورزيدن شوروى ازکمک مارشال راه پولند وچکوسلواکيا نيز خيلى بزودى مسدود گرديد.
حکومت چکوسلواکيا در اول دعوت را براى سهمگيرى در کنفرانس پذيرفت. اما دو روز قبل از آغاز کنفرانس گوتوالد صدراعظم و مساريک وزير امورخارجه به مسکو خواسته شدند. ستالين به غضب بود. مساريک ، که کمى بعدتر جسدش در زيرکلکين تشناب خانه اش يافت شد، در باره سفر خود گفت : « من بحيث يک وزير مستقل به مسکو رفتم و اکنون مانند يک پسربچه ، پايدَو ستالين باز گشته ام .» ٭ ٥
هيئت بنى لوکس
در ٢ جولاى ١٩٤٧ ا. و. ل. تياردا فان ستارکنبورگ ستاچوور سفير هالند از پاريس به فان بوتزيلاير وزيرامورخارجه تلفون نمود. فان ستارکنبورگ به وزير امورخارجه گفت ، هدف اين است که
٭ گوتوالد مواظب بود تاخشم بيشتر ستالين تحريک نشود. او يک کودتاى دولتى مخملين را رهبرى کرد. دموکراسى در چکوسلواکيا پيوسته محدودتر ميشد. در فبرورى ١٩٤٨ ضربه مرگبار وارد آمد. کودتا سبب تکان دنياى غرب شد و کنگرس امريکا را تحريک نمودتا کمکهاى مارشال را در اپريل ١٩٤٨ تصويب کند.
در کنفرانس پاريس يک کميته اجرائيه بمقصد ترتيب نمودن پلان اعمار مجدد اروپا ايجاد گردد. درين کميته انگلستان وفرانسه در هرصورت نماينده خواهند داشت و احتمالاً هالندهم .٦
سپااک وزير امور خارجه بلجيم در ششم جولاى طى يک صحبت غير رسمى به فان بوتزيلاير
پيشنهادنمود که در صورت بدست آوردن يک چوکى در کميته اجرائيه از طرف هالند ، اين چوکى
بنمايندگى از هر سه کشور بنى لوکس اشغال شود. پيشنهاد سپااک با تمايل حکومت هالند منطبق بود : هالند ميخواست در فرمولبندى فيصله هاى پاريس تأثير داشته باشد، بناءً بايست يکجا با کشورهاى بلجيم ولوکسمبورگ عمل مينمود. اين سه گانه ميتوانست تا يک حدى کشور هاى خود را در تعادل با قدرتهاى بزرگ قرار بدهد.
قرار گذاشته شد که کشور هاى بنى لوکس در کميسيونهاى کنفرانس بحيث يک هيئت واحد با تعداد محدود اعضاء عمل نمايند وبه ارتباط تمام مسايل مهم موضعگيرى واحد داشته باشند. فان بوتزيلاير بايد نمايندگى کشور هاى بنى لوکس را در کميته اجرائِِيه بعهده ميداشت .مزيد برآن ، هانس ماکس هيرشفلد هالندى بحيث نماينده در گروپ کارى متخصصان مربوط کميته اجرائيه گماشته شد. هيرشفلد قبل از جنگ و در زمان جنگ در اداره امور اقتصاد و زراعت يک کارمند عاليرتبه بود. بعد از جنگ او بوظيفه خاص کميسار حکومت در خدمات عمومى توظيف شد. درين وظيفه هيرشفلد خودرا عمدتاً در دو پرابلم مهم سياسى هالند مصروف ساخت : مسئله اندونيزيا ومسئله آلمان . از آنجائيکه او در مناسبات اقتصادى بين المللى خيلى وارد بود ويک مذاکره چى تجربه کار محسوب ميشد، بحد اعلى شايسته آن بود که در کميته اجرائيه از کشور هاى بنى لوکس نمايندگى کند .
هيرشفلد تقاضاى بدست آوردن يک اسيستانت خوب را مطرح ساخت . در وزارت امور اقتصادى بدين ارتباط افکار بلادرنگ به ى. ه. فان دِربيوغل معطوف گرديد. فان دِر بيوغل سکرتر جوان وپر آينده
REA
ودر عين حال دست راست سکرتر جنرال وزارت امور اقتصادى بود. براى فان دِربيوغل به آدرس تفريحگاه ايام مرخصى او در فرانسه تلفون رسيد که او بايدخودرا فردا شب بساعت شش در بار هوتل رويال مونسيو در پاريس به هيرشفلد معرفى کند . به او گفته شد که هيرشفلد مرد چاق و عينکى است که بدون شک يک گيلاس کنياک در دست خواهد داشت . فان در بيوغل مورد پسند هيرشفلد قرار گرفت و وظيفه سکرتريت هيئت هالند را عهده دار شد. ٭
٭ - در جمله وظايف فان در بيوغل ، همه روزه ترتيب نمودن يک تلگرام براى
REA
شامل بود. فان دربيوغل گذارش را در نيمه روز مينوشت ، درين اثنا هيرشفلد در هوتل يک چشم خواب ميرفت . وقتى تلگرام براى ارسال آماده ميشد فان در بيوغل آنرا از زير دروازه داخل اتاق هيرشفلد ميانداخت وسه بار تک تک ميزد. هرگاه هيرشفلد بجواب سه بار تک تک ميزد ، تلگرام ميتوانست ارسال شود .
در ٧ جولاى هالند دعوت کنفرانس پاريس را بدست آورد. در زمره بوتزيلاير و هيرشفلد ف. ا.گ. کيسنگ رئيس بانک هالند ، د. پ. سپيرنبورگ کفيل رياست عمومى روابط اقتصادى خارجى
وزارت امور اقتصاد و سفير فان ستارکينبورگ اعضاى هيئت هالند را تشکيل ميدادند. همتاان مذاکرات آنها از کشورهاى بلجيم ، دنمارک ، فرانسه ، يونان ، انگلستان ، آيرلند، ايتاليا، لوکسمبورگ ، ناروى ، اطريش ، پرتگال ، ترکيه ، آيسلند، سويدن وسويزرلند گردهم آمده بودند.
کنفرانس پاريس
شانزده کشوريکه در تابستان گرم ١٩٤٧ در قصر پيتيت گرد هم آمده بودند يک مجموعه بوقلمون را تشکيل ميدادند. بعضى از کشورهاى حاضر ، در جنگ بيطرف بودند، بعضى ها از جمله متحدين ، اما ايتاليا واطريش ازجانب مقابل . بعضى از کشورها به مخروبه مبدل شده بودند، ديگران خوشبخت تر بودند. فرانسه ، بريتانيا ، ايتاليا و هالند با کمبود اشد دالر مواجه بودند. درحاليکه سويدنى ها ، سويسى ها و بلجيمى ها احتياج را نميشناختند. در کنفرانس هم دولت ها - داراى امپراطوريهاى بزرگ مستعمراتى وهم دولت هاى بدون مستعمرات ، هم کشور هاى پر قدرت وهم کشورهاى خيلى کوچک نمايندگى داشتند. يگانه وجه مشترک ميان همه اين کشور ها اين بود که همه آنها در غربِ پرده آهنين واقع بودند. گذشته از آن کمتر چيزهايى وجود داشت که آنهارا با هم پيوند ميداد و اما بيشتر آنچه آنهارا دور ميساخت . اين تمايل براى همکارى نه بلکه انتظار کمک اقتصادى امريکا بود که آنهارا در پاريس گردهم آورده بود . هيرشفلد بعد از ده روز مذاکره به بوتزيلاير گفت « که نزد کشور هاى مختلف بصورت کل فکر رسيدن به همکارى هاى متقابل اروپايى بمشاهده نميرسد. بلکه تنها واستثناءً اين فکر نزد هرکس حاکم است که چگونه به مقدار بيشتر دالر دست بيابد ويا اينکه چطور پلانهاى خود را تحقق ببخشاند ، بدون آنکه بوسيله ديگران اخلال شود.» ٨ بمنظور بدست آوردن کمکهاى بيشتر دالرى بعضى کشور ها احتياج خود را بيشتر از آنچه واقعيت بود وانمود ميساختند. در ارقام مبالغه ميشد وبوسيله آنها مانور بعمل ميآمد. فان دِر بيوغل بدين ارتباط اظهار داشت : « هرکس در پاريس کس ديگر را فريب ميداد. (...) به باور من ، در يک کنفرانس بين المللى بندرت اينقدر جعل ، اينقدر دروغ واينقدر حالت اسفناک مثل آنزمان وجود داشته است ، زيرا هدف ، منازعه براى زندگى وآينده کشورهابود.»٩
« DO YOUR BEST »
در چهار روز اول کنفرانس از ١٢ الى ١٥ جولاى وزراى امور خارجه گردهم آمده بودند . آنها کميسيون همکاريهاى اقتصادى اروپا
( CEES )
را بوجود آوردند. در ضمن ، چنانکه انگليسها وفرانسويها فيصله نموده بودند يک کميته اجرائيه تحت رياست انگليسها ايجاد گرديد که بايد پروگرام بازسازى را تدوين مينمود. اين کميته متشکل از پنج عضواز
CEES
، بطور مشخص از کشور هاى انگلستان ، فرانسه ، ايتاليا ، هالند و ناروى بود. تحت نظر کميته اجرائيه يکتعداد کميسيونهاى تخنيکى به جمع آورى معلومات در باره توليد، مصرف ، صادرات وواردات کالاهاى معين توظيف گرديد، تا باشد که حدود کمکهاى ضرورى براى سکتور هاى مختلف در اروپا روشن شود. بدينترتيب ، مطابق تقاضاى امريکاييها کمبود دالر براى هر سکتور محاسبه ميشد نه براى هر کشور. کميسيونهاى تخنيکى براى ذغال ، براى آهن وفولاد، براِى انرژى برق ، براى زراعت ومواد ارتزاقى و براى ترانسپورت ايجاد گرديده بود. در جريان کنفرانس چندين کميسيون تخنيکى ديگر نيز اضافه گرديد. کميسيونها ده ها نوع فهرست سوالات را ترتيب مينمودند که بايد از طرف کشور هاى شانزده گانه خانه پرى وتسليم داده ميشد.
همه کشورها قادر نبودندکه بنحو يکسان ارقام اقتصادى را بدسترس کميسيونهاى تخنيکى قرار بدهند. در هالند مراجع اختصاصى متعدد در خانه پرى سوالنامه ها ذيدخل بودند، از قبيل دفتر مرکزى احصائيه
( CBS )
، دفاتر دولتى وموسسات توزيع اجناس از زمان جنگ ، کميسيون اسعارى و بسيارى ادارات ديگر. اما مثال يونان از شيوه ديگرى حکايت مينمود. اينرا هيرشفلد و فان دِر بيوغل زمانى متوجه شدند که از طرف فرديليس نماينده يونان در
CEES
براى صرف شام در اقامتگاه او دعوت شده بودند. اغلباً گويا قاعده اى وجود داشت : هرقدر کشور فقيرتر بود بهمان پيمانه اقامتگاه نماينده آن در پاريس لوکس تر ميبود. ميزبان يونانى در ريتز يک اقامتگاه داشت . هيرشفلد و فان دِربيوغل در آنجا يک اتاقى را ديدند که تا سقف پر از سوالنامه هاى کميسيونهاى مختلف تخنيکى بود. آنها متعجب به اين شدند که لستها بايد پنج هفته قبل به آتن ارسال ميگرديد تا در آنجا از طرف موسسات اختصاصى ذيربط خانه پرى ميشد. مگر فرديليس توضيح نمود که سوالنامه ها در آتن خانه پرى نشد. او خودش بصورت عادى هر شب بعد از صرف طعام يک ساعت براى خانه پرى لست ها کار ميکند. ١٠
بتاريخ ١٦ جولاى وزراء به کشورهاى خود بازگشت نمودند وگروپ کار کميته اجرائيه که متشکل ازکارشناسان عاليرتبه بود کار روز مره را آغاز نمود. بايد بشدت کارميشد، زيرا
امريکايى ِِها به آگاهى رسانيده بودند که پروگرام باز سازى بايد براى اول سپتمبر آماده باشد. مگر کار زيادى از دست کار شناسان پوره نبود: رهنمود هاى لازم در مورد اينکه پلان بازسازى بايد داراى چه خصوصياتى باشد ، تقريباً وجود نداشت. هيئت انگليسى از طرف بيوين فقط با اين دستور به ماموريت فرستاده شدکه
« Go to Paris and do your best » . ١١
کشور هاى بنى لوکس هنوز ارائه کننده زيادترين مفکوره ها در باره حل پرابلمهاى اقتصادى اروپا بودند. قبل از تدوير کنفرانس ، وزراى امور خارجه و وزراى امور اقتصادى بلجيم وهالند ميموراندومى را به نشر سپردند که در آن خاتمه مشى خفه کننده بيلاتراليستى در ترافيک تجارتى وتادياتى مطالبه ميشد و تقاضاى ايجاد يک سازمان دايمى در اروپا مطرح گرديده بود. اما در کنفرانس تحليل عميق پرابلمهاى اقتصادى اروپا صورت نگرفت . هيرشفلد با ابراز تأسف تذکر دادکه تعداد اشتراک کنندگان - داراى تحصيلات اقتصادى در کنفرانس تا سطح هولناک کوچک بود. اکثريت کشورها به حل پرابلمهاى خود علاقمندى داشتند نه به يک برخورد انتيگرالى .
مسئله آلمان
عمده ترين مناقشه در کنفرانس پاريس به مسئله آلمان ارتباط داشت که ميان ه. ج. س. الفاند
نماينده فرانسه و ه. م. هيرشفلد مشتعل گرديد. الفاند تأکيد ميورزيد که احياى صنايع آلمان براى امنيت اروپا تهديدى را بوجود خواهد آورد. او ميگفت که تنها از نام فرانسه نه بلکه از نام « يکتعدادکشورهاى ديگرى که نيز بوسيله آلمان اشغال گرديده بودند، صحبت ميکند» . ١٣ اين يک تذکر نيشدار بطرف هيرشفلد بود که از نام کشور هاى بنى لوکس اهميت نقش آلمان را در بازسازى اقتصاد اروپا خاطر نشان ميساخت . بلجيم بالنسبه ، زيان ناديده جنگ را پشت سر گذاشته بود و در بندر انتوِرپن حتى دالرهاى فراوانى هم کمايى نموده بود. اما هالند در ميان کشور هاى اروپاى غربى از اثر جنگ ثقيل ترين خسارات را متحمل گرديده بود. اين طرز تلقى که گويا هالند تحت اشغال آلمان قرار نداشت ، با عکس العمل شديد هيرشفلد مواجه ميشد. او از ناحيه عدم حضور نماينده آلمان در کنفرانس بنابر مخالفت سرقوماندانى هاى متحدين منزجر بود.
فرانسه بر سر تأديه غرامات ومحدود ساختن توليدات صنعتى برحسب آنکه چهار قدرت بزرگ در مارچ ١٩٤٦ در زونهاى آلمان مقرر نموده بودند تأکيد ميورزيد. فرانسويها نه تنها از ناحيه امنيت اروپا بلکه ازناحيه رقابت آلمان نيز نگرانى داشتند.
براى امريکاييها آلمان يک پرابلم اساسى بود که پلان مارشال بايد راه حل آن را ارائه مينمود. آنها معتقد بودند که بازسازى آلمان يک شرط بازسازى اروپا است . گذشته از آن وضع آشفته آلمان براى امريکاييها مصارف مالى را دربر داشت . بناءً در عين حاليکه از موضعگيرى کشور هاى بنى لوکس بصورت کامل حمايت ميکردند، خود را از کنفرانس کنار کشيده بودند. زيرا ميخواستند افاده بنمايند که متمايل نيستند پروگرام بازسازى را ديکته کنند. در صحبت هاى بيرون قصر پيتيت با امريکائيان ، هيرشفلد خود را با تمام قوا در مخالفت با موضعگيرى فرانسويها قرار ميداد. ١٤
بعد از مذاکرات نهايت مشکل بالآخره فرانسويها تن دادند: آنها موافق شدندکه زونهاى آلمان در پروگرام بازسازى دخيل باشند. در راپور نهايى
CEES
آمده بود که اقتصاد آلمان بايد با اقتصاد اروپا در کوپراسيون قراربگيرد. سوالنامه هاى کميسيونهاى تخنيکى نيز عنوانى قوماندانى هاى زونهاى چهارگانه تحت اشغال به آلمان ارسال شد. از آنجمله سه مرجع لست هارا بعد از خانه پرى واپس ارسال نمودند.
اتحاديه گمرکى
بلجيم وهالند قبل از کنفرانس در ميموراندوم خويش پيشنهاد کرده بودند که بمانند خود آنها يک اتحاديه گمرکى ميان تمام کشور هاى اشتراک کننده ايجاد شود. فرانسوى ها در کنفرانس ازين مفکوره حمايت نمودند اما اشتراک آلمان در چنين اتحاديه گمرکى براى فرانسوى ها غير قابل بحث بود.
انگلستان ضد يک اتحاديه گمرکى بود . برتانوى ها از سهم گرفتن در کدام سازمان قاروى سخت نفرت داشتند. انگستان بنابر منافع خود در جامعه اروپا ، طرفدار بوجود آمدن تعرفه هاى مشترک وارداتى براى اروپاى غربى نبود. صرف ٢٥ فيصد تجارت خارجى انگلستان به اروپا تعلق ميگرفت .
بدون انگلستان وبدون آلمان ، شامل شدن دريک اتحاديه گمرکى براى هالند جذابيت نداشت . در يک اتحادى که صرف از بنى لوکس ، فرانسه وايتاليا متشکل ميبود ، مردم ازتسلط نقش فرانسه هراس داشتند. براى اتحاد باکشور هاى سُچه مديترانه اى بنابر بى اعتمادى کالوينيستى در رابطه باجنوب ، در هالند انتوزيازم کمى وجود داشت . هيرشفلد اتحاديه گمرکى بنى لوکس را با کشورهاى فرانسه وايتاليا بنابر کمبودجدى نظم مالى وپولى درين دوکشورلاتينى واهى ميدانست. ١٥ علاوه برآن هالند هنوز خود براى يک اتحاد گمرکى آماده نبود. زيرا هالند بوسيله جنگ آنقدر ويران گرديده بود که شمول در يک اتحاديه گمرکى را صرف در چوکات روابط اقتصادى زمانهاى قبل از جنگ بخود مجاز شمرده ميتوانست . بناءً هيرشفلد سعى مينمود تا اشتياق بلجيمى ها را براى اتحاديه گمرکى مهار کند.
سرتنبگى هالندى و مشکل تراشى انگليسى
انگلستان نه تنها مخالف اتحاديه گمرکى بلکه مخالف ايجاد هرنوع سازمان مقتدر اروپايى بود. بيوين در اولين روز کنفرانس در بيانيه افتتاحيه خود خصلت موقت بودن
CEES
را خاطر نشان ساخت
: « It is a piece of ad hoc machinery to grapple with this special problem » ١٦
انگلستان بايد عادتِ در يک رديف قرار گرفتن با ساير کشور هاى اروپايى را فرا ميگرفت . و اين براى کشورى که در گذشته نزديک ليدر جهان بود، آسان نبود . انگليسها عادت داشتندکه همه مسايل را بصورت دوجانبه در مناسبات خاص خود با ايالات متحده حل وفصل کنند. يک سازمان قوى اروپايى را آنها براى حاکميت ملى خود خلل ميپنداشتند. آنچه به عرصه اقتصاد مرتبط ميشد، حکومت ليباريست ميخواست بنابر تمايلات خود براى پلانهاى اقتصادملى ، غير وابسته باشد.
هيرشفلد در کنفرانس از نام کشور هاى بنى لوکس براى ايجاد يک سازمان دايمى اقتصادى در اروپا سعى بليغ به خرچ ميداد و درين امر خود را با مخالفت انگلستان مواجه مييافت . يک عضو هيئت انگلستان هيرشفلد را « يک فرد سختگير، خسته کن وبيش از ساير هالنديها سرتنبه توصيف نمود. » ٧
به استثناى نارضائيتى از ناحيه اصرار ورزى ، هيرشفلد در آن تابستان در پاريس بيش از همه بخاطر مهارت مسلکى خويش مورد احترام قرار گرفت . امريکاييها به او ارزش قايل بودند، زيرا او عملاً براى رويدست گرفتن يک پروگرام اروپايى تلاش ميورزيد. مزيد برآن ، موفقيت موضعگيرى کواردنه شده مشارکت بنى لوکس - چيزيکه امريکاييها آنرا براى ساير کشورها الگو قرار ميدادند، به تقويه موقف هيرشفلد کمک مينمود. بدينترتيب اين سه کشور ترغيب شدند تا اتحاد گمرکى خويش را ، پس از آنکه پيوسته به تقاضاى هالند به تعويق مى افتيد ، تحقق ببخشند. در راپور
CEES
آنها اعلام داشتند که از اول جنورى ١٩٤٨ بنى لوکس به واقعيت مبدل شده است . اين يگانه موفقيتى بود که کنفرانس در عرصه آزادى تجارت به آن دست يافت . اينکه مابقى دستآوردها اندک بود، علت آن اولتر از همه مخالفت انگليسهابود. با آنهم انگليسها يک نقش خيلى با اهميتى را ايفا نمودند: رياست شايان در يک امر مشکلى که بزودى شانزده کشور شامل کنفرانس را قبل از ورود خزان به موافقه رساند.
شکايات امريکا
در ماه اگست واضح بود که راپور
CEES
تا اول سپتمبر آماده نخواهد شد. از ناحيه عدم اطمينان در مورد اشتراک آلمان در پروگرام بازسازى کار کميسيونهاى تخنيکى به تأخير مواجه ميشد. امريکاييها نميتوانستند بيشتر ازين خودرا کنار نگاهبدارند، زيرا نتايج کار
CEES
زياد مورد قناعت آنها نبود. وقت آن فرا رسيده بود که براى کمک وعده شده مارشال
« friendly aid »
پروگرام ترتيب شود.
کاکاى ثروتمند از امريکا : « شما خودرا يک اندازه اصلاح کنيد، در غير آن ، من بار ديگر نزد شما نمى آيم .»
( نشريه «هاغسى پوست» ، ٢١ جنورى ١٩٥٠ )
بناريخ ٣٠ اگست پنج نفر کارشناسان عاليرتبه امريکايى بشمول کلايتون و کِنان موضوع راپور نهايى کنفرانس را با اعضاى کميته اجرائيه مورد بحث قرار دادند. کلايتون جلسه را با اعلام اينکه نتيجه کنفرانس تا اين لحظه نا اميد کننده بود وپلان مارشال را به خطر مواجه ميساخت ، افتتاح نمود. ١٨ متعاقباً او يکسلسله شرايط را جمع بندى نمود که راپور
CEES
بايد دربرگيرنده آنها ميبود. اولاً بايد يک مبلغ واقعبينانه ترى بمقايسه آن ٢٨ مليارد دالرى که از محاسبات کميسيونهاى تخنيکى استخراج گرديده بود ، براى کمکها مدنظر گرفته ميشد . اولين شکايت بزرگ امريکاييها از شکايت دومى منشاء ميگرفت : على الرغم هشدار آنها چوکات ضروريات کمکى خيلى شبيه يک لست خريدارى ها بود. ذخاير و توليدات در سطح جهانى خيلى کم مد نظر گرفته شده بود. بهمين لحاظ سنجشها رقم آنقدر بالايى را نشان ميداد.
مورد بزرگ سومى در انتقادات کلايتون اين بود که تا آن زمان هيچ حرفى در باره ايجاد يک سازمان دايمى اروپايى در ميان نبود. همکارى ميان شانزده کشور نبايد صرف با ارائه راپور خاتمه مييافت . يک سازمان دايمى بايد بمقصد اجراى پروگرام بوجود مى آمد. در ادامه، کلايتون
به علاقمندى هايى اشاره کرد که ايالات متحده به برطرف شدن ممانعت ها از راه تجارت وتاديات و استقرار ثبات در عرصه هاى مالى وپولى داشت .
در ٢٢ سپتمبر راپور
CEES
به حکومت امريکا تقديم گرديد. به اساس راپور احتياج اروپا به دالر در چهار سال آينده به ٤,٢٢ مليارد بالغ ميگرديد. ١٩ پس از مذاکرات با کلايتون درمبلغ مورد نظربيکبارگى شش مليارد کاهش بعمل آمد. البته با اين ميتود ساده که سطح پائينتر قيم وارداتى به فرض گرفته شد. عدم دستيابى به يک ميتود واقعبينانه تر براى محاسبه مبلغ معقول ، زيادتر مبين خصلت همکارى ميان شانزده کشور بود. در باره يک سازمان اروپايى کدام فيصله اى صورت نگرفته بود . اما در راپور آمده بود که در زمينه فکر خواهدشد. در راپور از جمله شانزده کشور سيزده آن اعلان نمودند که امکان ايجاد يک اتحاديه گمرکى را مطالعه خواهند نمود. نيم سال بعد يک گروپ تحقيقاتى به اين نتيجه رسيد که ايجاد يک اتحاديه گمرکى اروپا عجالتاً غير قابل دستيابى است .
راپور پاريس درباره پروگرام اعمار مجدد اروپا تکميل گرديده بود، اما خصلت موقت داشت ، زيرا امريکائيان از آن صِرف قسماً راضى بودند. مزيد برآن ، پروگرام کمک بايد از جانب کانگرس امريکا بتصويب ميرسيد.
پلان مارشال در کانگرس
در ٢ اکتوبر هيئت
CEES
به واشنگتن رفت تا حکومت و ادارات امريکايى را در آماده سازى پلان مارشال جهت ارائه شدن به کانگرس يارى برساند، در خزان آن سال ترافيک دپلوماتيک در مسير اوقيانوس اتلانتيک مزدحم بود . در هنگام مسافرت باکشتى
Queen Mary
هيئت
CEES
با عده اى از اعضاى کانگرس امريکا روبرو گرديد که در راه بازگشت از مسافرت به اروپا در رابطه با پلان مارشال بودند: کميسيون هرتر
( Herter- commissie )
از مجلس نمايندگان .
هيئت
CEES
در واشنگتن ازهمه جهات با قدرت کانگرس امريکا مواجه شد. آنها بمثابه نمايندگان اروپايى که با وظايف نظارتى پارلمانهاى خود آشنايى داشتند از ديدن صلاحيتهاى خيلى بزرگتر کانگرس امريکا اغلباً به تعجب مى افتيدند. کانگرس امريکا بحق قدرت قانونگذارى ناميده ميشد، زيرا از خود داراى اپرات خيلى بزرگ کارشناسان بود ودر پهلوى حکومت يک منبع مستقل شکل دهى مشى سياسى را تشکيل ميداد.
پرابلم ها در برابر پلان مارشال در کانگرس امريکا عمدتاً از جانب شاخه تجريدگراى حزب جمهوريخواه مطرح ميگرديد. سناتور روبرت ا. تافت وجانبداران او اشتياقى براى دادن چنين مبلغ عظيم از پول عامه براى خارج نداشتند. قبل از اين هم بيش از يازده مليارد دالر براى کمک داده شده بود: پروگرام جديد کمک مزيدبرمصارف از طريق بانک جهانى و صندوق بين المللى پول ، مزيدبر اعطاى قرضه ٧٥,٣ مليارد دالر به انگلستان ، مزيدبر کمک اضطرارى براى مناطق آزاد شده واشغالى در اروپا و هکذا مزيدبر وعده هاى حکومت برآن بود که دگر براى درخواست مصارف بين المللى به کانگرس مراجعه نخواهد کرد. اما ترومن مراجعه کرد وکم ازکم سه فيصد عايدناخالص ملى را تقاضا نمود.
براى ترومن اين امر آرامش دهنده بود که از هر سه کميسيونى که او براى مطالعه اثرات کمک مارشال بالاى اقتصاد امريکا توظيف نموده بود، در مورد بذل کمک قضاوت مثبت مواصلت نمود. از جمله سه کميسيون، عمده ترين آنها کميسيونى تحت رهبرى اورييل هريمن وزير تجارت بودکه نزده شخصيت برجسته امريکا عضويت آن را داشتند. کميسيون هريمن در ٧ نوامبرراپورى را تحت عنوان
European Recovery and American Aid
تهيه نمودکه در پهلوى راپور
CEES
اساس پلان مارشال را به آن شکلى که در ١٩ دسمبر به کانگرس تقديم شد ، تشکيل ميداد .
کمک اضطرارى
درعين زمان انکشافات در اروپا متوقف نبود. در بعضى از کشورهاى اروپايى اوضاع اجتماعى - اقتصادى تا حدى نگرانى برانگيز بود که انتظار نتايج مباحثات بر پلان مارشال را در کانگرس ناممکن ميساخت . حکومت ايتاليا در ماه سپتمبر بنابر کمبود دالر مجبور به قطع خريدارى ذغال سنگ ، تيل و غيره اموال مهم شد. ترومن ميخواست تا ايتاليا ، فرانسه و اطريش کمک سريع بدست بياورند تا عاجلترين احتياجات خودرا تخفيف ببخشند. به اين سه کشور يکجايى درماه دسمبر ٥٢٢ مليون دالر کمک عاجل داده شد. يک دليل عمده اى که به اساس آن حکومات ايتاليا وفرانسه اين کمک را طور اضطرارى بدست آوردند اين بود که کمونيستها در انتخابات شهردارى ها در نوامبر ١٩٤٧ سى فيصد آراء را از آن خود نمودند ودر ايتاليا کم ازکم بهمان اندازه هواخواه داشتند .
PCF
هدايت به اعتصابات همگانى داد که اقتصاد فرانسه را جداً دچار بينظمى ساخت . در هالند که آرامش کارگرى حکمفرما بود، حکومت از داشتن يک چنين دليل موثرمحروم بود. باآنهم، ليفتينک وزيرماليه هالند عقيده داشت که وضعيت دارايى دالرى هالند آنقدر نگران کننده است که هالند را نيز مستحق کمک اضطرارى ميسازد. او ميخواست تا هيرشفيلد بحيث عضو هيئت
CEES
در واشنگتن ، يک ميموراندومى را به حکومت امريکا تسليم بدهد که در آن ، بنابر وضعيت دشوار دالرى ، براى هالند تقاضاى کمک عاجل بعمل بيايد.
اما هيرشفلد ميدانست که هالند مستحق کمک عاجل شمرده نميشود. اوضاع هالند با فرانسه وايتاليا قابل مقايسه نبود. هيرشفلد نميتوانست ادعا کند که هالند را گرسنگى تهديد ميکند ويا اينکه کمونيستها در شرف بدست گرفتن قدرت هستند. حتى مشکل بود حکومت امريکا را به اين فاکت معتقد ساخت که ريزرف هاى دالرى هالند به اتمام رسيده است . در کشتى هنگام سفر بسوى امريکا ، کميسيون هِرتر به او فهرستى از دارايى هاى هالند در امريکا را نشان داد که از سفارت امريکا در لاهه بدست آورده بود. ازين فهرست وانمود ميشد که دارايى هاى هالند قريب به يک مليارد دالر بالغ ميگرديد. هيرشفلد در مورد توضيح نمود که ارقام متعلق به سال ١٩٤٥ ميباشند وبيش ازين مطلوب نيست که دارايى هاى شخصى از خارج احضار گردد . و اسناد بهادار براى ضمانت قرضه هايى است که از خارج بدست آورده ميشود. باآنهم ، نزد اعضاى کانگرس اين احساس باقى ماند که هالند بسيار محتاج نيست. ٢٠
در ٢٧ اکتوبر هيرشفلد وضعيت دالرى هالند را در وزارت خارجه امريکا به وزير امور خارجه توضيح نمود. اما ميموراندوم ليفتينک را به او تسليم نداد. زيرا، چنانچه او به آگاهى ليفتينک رساند، ميدانست که «موقف تاکتيکى مارا تقويت نخواهدکرد». ٢١ اعداد وارقام شامل ميموراندوم صرف واضح ميساخت که وضعيت هالند بمانند فرانسه وايتاليا آنقدرها نا اميدکننده نيست.
تخريش در مناسبات
اظهارات خود مختارانه هيرشفلد سبب تخريش خاطر ليفتينک گرديد که در غيرآنهم از دو روز بدينطرف بر مضمون يک مقاله در روزنامه فولکس کرانت عصبانى بود. اين مقاله تحت عنوان « هالند ميتواند هنوز انتظار بکشد » بر مبناى يک کنفرانس مطبوعاتى تحرير شده بود که ازطرف هيرشفلد در واشنگتن داير گرديده بود. با در نظرداشت آنکه به عقيده ليفتينک هالند بلامعطلى بکمک دالرى نياز داشت ، تصويرى که خبرنگاران در واشنگتن بدست آوردند براى او مايه نهايت تأسف بود. فان بوتزيلاير براى هيرشفلد نوشت که ليفتينک در رابطه با اين موضوع براى او با اعصاب نا آرام تلفون کشيده بود. « منشأ آنچه خاطر اين استادرا تخريش نموده است ، اينست که شما قبل از حرکت تان بطرف امريکا شخصاً با او تماس نگرفته ايد. وقتى من به او گفتم که اينجانب نيز امکان نداشتم تا با شما صحبت کنم ، سبب نشد که بالوسيله تيل بر آتش پاشيده باشم . » ٢٢ باپاشيدن تيل بر امواج ، منظور بوتزيلاير: آيا لفاظى عارفانه يک دولتمردى بودکه خود را نيزاز جانب هيرشفلد ناديده گرفته شده احساس مينمود؟
پيشتر در همين ماه ليفتينک با تأکيد در شوراى وزراء گفت : « مشکل است توضيح شود که چرا آقاى هيرشفلد قبل از آنکه روانه واشنگتن شود بغير از صدراعظم با هيچکدام ديگر از همتاان خود ملاقات نکرده است . آيا آقاى هيرشفلد خود را بحيث عضو کميسيون تخنيکى
(هيئت
CEES
در واشنگتن ) نماينده همه اروپائيان احساس ميکند؟ » بعقيده ليفتينک ساير اعضاى هيئت « در امريکا اولتر از همه منافع کشور هاى خود را مد نظر ميداشته باشند». ٢٣
ليفتينک کاملاً حق نابجانب نبود. اما هيرشفلد درمقابله بى امان با حکومت و وزارت هاى امريکا در رابطه با پلان بازسازى اروپا، بخاطر نقش اروپا در موفقيت پلان بيشتر احساس مسئوليت مينمود. ٢٤ او شرم ميدانست که بدون دلايل کافى کمک اضطرارى مطالبه شود، درحاليکه در وزارت خارجه براى پاس نمودن پلان مارشال از کانگرس بشدت کار صورت ميگرفت . در عکس المل به تخريشى که نزد ليفتينک ازناحيه تقاضا نشدن کمک اضطرارى بوجود آمده بود ، هيرشفلد ضمن يک جواب خصوصى به بوتزيلاير اظهار داشت : «درضمن نبايد فراموش کنيم که در حقيقت امر ما يک بخششى ميخواهيم که در تاريخ جهان تابحال سابقه نداشته است. بناءً کسى نبايد تخريش شود اگر اين بخشش صاف وساده با ژست دوستانه به سر ميز انداخته نميشود. » ٢٥
***
« UNITED STATES OF EUROPE »
پلان مارشال يکى از بزرگترين اقدامات قانونگذارى در تاريخ کنگرس امريکا بود. بندرت يک طرح قانونى با چنين وسعت وبا چنين کثرت تفصيلات تخنيکى مورد بحث قرار گرفته بود. مباحثات از نيمه دسمبر ١٩٤٧ تا اپريل ١٩٤٨ ادامه يافت . مباحثه پيرامون پلان مارشال صرف در حدود کنگرس منحصر نماند . مجلس نمايندگان ومجلس سنا به استماع بيش از سه صد نفر صاحبنظران پرداختند، که اکثريت آنها اشخاص خارج از حکومت بودند. گذارشات جلسات استماعيه قريب به چهار هزار صفحه ميشد. اشتراک مطبوعات و اذهان عامه در مباحثات بر پلان مارشال به نحو گسترده تأمين گرديده بود.
نزد مردم امريکا اين عقيده قوياً وجود داشت که تنها يک اروپاى واحد ميتواند نجات بيابد.
« Europe must federat or perish »
، برسرزبانها بود.٢٦ وحدت به اروپا صلح وشکوفانى ميآورد. بسيارى امريکاييها خود را وابسته به سرنوشت دنيايى احساس ميکردند که خود از آنجا نشئت کرده بودند و آرمان داشتند تا دنياى کهن را از رفاه سيستم امريکا بهره مند بسازند. سناتور ج . ويليام فولبرايت حتى ميخواست تا قطعنامه اى در باره ايجاد ايالات متحده اروپا در قانون مد نظر گرفته شود. چنين کارى صورت نگرفت ، اما کانگرس تعريفى را در قانون گنجانيد که ادامه کمک را به پيشرفتها در عرصه همکاريهاى متقابل اروپايى وابسته ميساخت .
در زمان مباحثات کنگرس در باره پلان مارشال ، در مطبوعات ودر خود کانگرس انتقادات زياد به ارتباط موضعگيرى پسيف
CEES
وعدم توافق دولتهاى اروپايى بر موضوع ايجاد يک سازمان دايمى در اروپا بوقوع مى پيوست . وقتى اروپا خودش خود را کمک نميکرد، پس امريکاچرا بايد به اروپا کمک مينمود؟ مسئولين رسمى حکومت امريکا خاطر نشان ميساختند که اندازه کمکى که کانگرس با آن موافقه خواهد کرد وابسته به ابتکاراتى است که در اروپا رويدست گرفته ميشود. بناءً حکومات اروپايى از طريق سفارتهاى شان در واشنگتن ويا سفارت هاى امريکا در کشور هاى خودشان ترغيب ميشدند نشان بدهند که تا چه اندازه مشتاق همکارى متقابل
هستند . ٢٧
فان کليفنس که در جولاى ١٩٤٧ بحيث سفير هالند در ايالات متحده مقرر شده بود در ٦جنورى ١٩٤٨به فان بوتزيلاير نوشت : « اخيراً از يک منبع داخلى به من مشوره داده شد که کشورهاى اروپايى بايد در عرصه همکاريهاى متقابل براى احياى دسته جمعى خويش ابتکارات بيشترى به نمايش بگذارند، بطورمثال از طريق مطالعه اتحاديه گمرکى ويا رويدست گرفتن کدام اقدام بيشتر ديگرى . بايد بخاطر برطرف ساختن نارضائيتى کانگرس کمک بعمل بيايد. اما چنين احساس کم ازکم در سطوح بلند ديده نميشود.» ٢٨ چنين تقاضا ازطريق سفارت امريکا در لاهه نيز بصورت غير رسمى بعمل آمد.
سازمان براى همکاريهاى اقتصادى در اروپا
يک سازمان دايمى
تحت فشار امريکا امور اروپا بار ديگر به تحرک آمد. بعد از مذاکرات آمادگى در ماه هاى جنورى وفبرورى ١٩٤٨ شانزده وزير امور خارجه در پانزدهم مارچ در پاريس گردهم آمدند. در آنجا خطوط کلى ايجاد يک سازمان براى همکاريهاى اقتصادى در اروپا
( OEES )
مورد بحث قرار گرفت . اين سازمان صرفاً مرتبط با پلان مارشال نبود بلکه وظايف وسيعتر از پروگرام بازسازى را بعهده داشت . انگلستان بايد مقاومت خود را بر عليه ايجاد يک سازمان دايمى برطرف ميساخت.
رئيس جمهور ترومن سند
The Economic Cooperation Act
را امضا مينمايد. پشت سر او از راست به چپ : اشيسون ، سناتور کونالى ، هوفمن و( نيمه قابل ديد ) هريمن. ( آرشيف عمومى دولت )
اما انگليسها ميخواستند از دادن صلاحيتهاى مستقل به سکرتر جنرال
OEES
، چنانچه پيشنهاد فرانسويها بود، جلوگيرى کنند. تمام فيصله هاى عمده بوسيله شوراى وزيران ، عاليترين ارگان اتخاذ ميگرديد. سکرترجنرال بايد به امور جارى رسيدگى مينمود.
انگلستان يگانه کشورى نبود که از ناحيه نيرومند شدن سازمان
OEES
نگرانى داشت . سويزرلند ، آيرلند وممالک سکانديناوى نيز نميخواستندکه
OEES
صلاحيتهاى مستقلانه بدست بياورد. هالند ازين مطالبه انگليسها حمايت کرد که فيصله ها در شورا بايد از طريق رأى گيرى سرى صورت بگيرد. هراس وجود داشت که در صورت شکل گيرى فيصله ها بوسيله اکثريت از جانب قدرتهاى بزرگ ديکته بوقوع نپيوندد.
هيرشفلد کانديد وظيفه سکرترجنرالى بود. او از حمايت امريکاييها و کشورهاى بنى لوکس برخوردار بود، اما برتانويها، فرانسويها و سکانديناويها مخالف او بودند. چنين کمپرومايز صورت گرفت که در نتيجه سپااک وزير خارجه بلجيم بحيث رئيس شوراى وزيران و ر. ماريولين فرانسوى بحيث اولين سکرترجنرال
OEES
انتخاب شدند. در ١٦ اپريل ١٩٤٨ معاهده به امضاء رسيد.
« OLD JOE HELPED US OUT AGAIN »
يک ونيم ماه قبل ازين در پراگ حاکميت کمونيستى برقرار گرديده بود. کودتاى دولتى ماه فبرورى بر دنياى غرب تأثير بزرگى وارد نمود. آخرين دموکراسى در عقب پرده آهنين فرو افتاد. ده سال پيشتر، بعد از توطئه مونشن هتلر توانست مارش خودرا راه اندازى کند . احساس ضرورت توقف گفتن به ستالين در همين فرصت به پيمانه وسيع فضاى کانگرس را فرا گرفته بود، که بزودى منجر به تکميل نمودن پلان مارشال گرديد. در وزارت خارجه که نگرانى زيادى از ناحيه موضعگيرى اپوزيسيون در کنگرس وجود داشت ، مامورين در برابر همديگر ميگفتند
: « Old Joe helped us out again » . ٢٩
در ٣ اپريل ١٩٤٨ رئيس جمهور ترومن موفق شد در پايان سند
٭ The Economic Cooperation Act
امضا کند. کمک مارشال توانست آغاز شود.
احساس اروپايى
OEES
به سازمانى مبدل نشد که امريکايى ها مدنظر داشتند. همکارى ميان کشور هاى اروپايى جريان طبيعى نيافت . کار در
OEES
بمانند کانفرانس پاريس به نبرد بخاطر دالر مبدل گرديد. بناءً
امريکاييها بعد از دو سال ، کار ترتيب نمودن پيشنهاد توزيع کمکهاى مارشال را بدست خود گرفتند. بدينترتيب
OEES
يکى از مهمترين وظايف خودرا از دست داد. موفقيت
OEES
در چه بود؟ کشور هاى عضو خود را مکلف ساختند سراز نوامبر ١٩٤٩تجارت متقابل را بصورت تدريجى با فيصدى فزاينده آزادکنند. اما اين قاعده صرف دربرگيرنده ممانعت هاى کمى ويا بعباره ديگر تدابير براى تنظيم مقدار اموال بود. ماليات توريدى موقتاً بحال خود باقى بودند. در پهلوى الغاى محدوديتهاى کمى ، ايجاد اتحاديه تادياتى اروپا
(EBU )
براى آزاد شدن تجارت داخلى اروپا حايز اهميت بزرگ بود. کثيرالجانبه شدن روابط تادياتى داخل اروپا که بوسيله
EBU
مروج ميگرديد، تجارت داخلى اروپا را از قبضه بيلاتراليزم رهايى ميبخشيد. اما بوجود آمدن اتحاديه تادياتى زيادتر به برکت همکاريها در چوکات
OEES
نبود.
EBU
عمدتاً خارج از
OEES
از طريق مساعدت امريکاييها که سرمايه ابتدايى اتحاديه تادياتى را بدسترس گذاشتند، ايجاد گرديد.
٭
Economic Cooperation Act The
بخش اول
Foreign Assistance Act The
بود که شامل چهار بخش ميشد. درسه بخش ديگر در زمره ساير کشورها، کمک بکشورهاى يونان . ترکيه وچين نيز مد نظر گرفته شده بود.
تصويرخيالى از همکاريهاى متقابل اروپا. با اين پلاکات راين ديرکسن نقاش هالندى برنده يک جايزه اروپايى در هنر گرافيک شد . (فصل پنجم ديده شود)
بصورت مشخص
OEES
دستآوردهاى زيادى نداشت . با آنهم نبايد بنقش
OEES
در انتيگراسيون اروپا کم بها داده شود. اين اولين بارى بود که دولت ها ارقام وداده هاى اقتصادملى را تبادله نمودند. حکومات ، بالوسيله در جريان پرابلمهاى همديگر قرار گرفتند و وادارشدند تا اثرات سياستهاى اقتصادى خودرا بر اقتصاد کشورهاى عضو به محاسبه بگيرند. تنها برقرارى ارتباطات بذات خود يک پيشرفت خيلى ها بزرگ بشمار ميرفت . سياست هاى ملى اقتصادى بصورت آشکار از خارج مورد انتقاد قرار ميگرفت . به اعتراف
OESO
، که در سال ١٩٦١ جانشين
OEES
گرديد، مفاد
( OEES )
تا امروز از طريق تحليل هاى اقتصادى آن محسوس است .
همچنان کنفرانس پاريس که قبل از تأسيس
OEES
تدوير يافت ، ودرآن هرکس به فريب ديگران ميپرداخت ، جاييکه آنقدر دسيسه، دروغ وتأسف وجود داشت ، براى انتيگراسيون اروپا حايز اهميت عملى بود. آنجا در پاريس ، جاييکه درآن روزها وشب هاى تابستانى بالاى پلان بازسازى اروپا کار ميشد، جاييکه ماموران جوان از ملت هاى مختلف در کميسيونهاى تخنيکى مشترکاً کار
مينمودند وبه شناخت همديگر ميپرداختند، در همانجا احساس اروپايى ونيت نيک نسبت به دولتهاى همديگر بوجود آمد. در همانجا يک گروپ متشکل از اشخاصى شکل گرفت که در انتيگراسيون بعدى اروپا نقش بزرگى را ايفانمودند. ٭
٭ درينجا ميتوان از اشخاصى مانند
J.C.Snoy d Oppuers
بلجيمى ،
Marjoline
فرانسوى ،
Van der Beugl و Spierenburg
هالنديها نام برد. ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ