گزارش وضعيت زنان در کابل . لوموند ديپلماتيک


ماهنامه سياسى ،اجتماعى ،فرهنگى ،لوموند ديپلوماتيك به زبان فارسى

افغانستان: استراتژى جديد از دل ناکامى ها بيرون مى آيد

سرهاى کهنه زير کلاه نو!

نوشته
Judith HUBER
در کابل زنان غالبا با حجابى کامل به رنگ آبى و يکنواخت، بسيار تند و چابک در پى تهيه مايهتاج روزانه خودهستند. آن دسته که کفشهاى پاشنه بلند به پا دارند، بهنگام راه رفتن براى لحظه اى گلدوزى زيباى حاشيه شلوارشان از زير چادر نمايان ميشود، که اين نشان از دقت آنان در نحوه پوششان دارد.


اما آن معدود زنان کابلى که به خود جرات مى دهند بدون چادر به خيابانها بيايند نيز عجله دارند. آنها از برابر مردان مسلح، ريشو و اونيفورم پوشى که در مقابل ساختمان وزارتخانه ها و ادارات دولتى بر روى صندليهاى خود لميده اند بسيار سريع و بى سروصدا عبور مى کنند. جوانان سوار بر دوچرخه هاى خود زنگ زنان و شوخى کنان از کنار هم مى گذرند. مردان درپوششى سنتى دست در دست هم در خيابانها گردش مى کنند، همديگر را در آغوش مى گيرند، مى خندند و سر به سر هم مى گذارند. کسبه در کنار دکه هاى کوچکشان مشغول گپ زدن با مشتريانشان هستند. مردان در کابل با آرامش خاطر گشت ميزنند چرا که فضاى عمومى به آنان تعلق دارد.

"تايبا" زنى است پر کار و تحصيل کرده و اهل کابل که بعنوان قابله در يک بنياد کمکهاى بشردوستانه در پايتخت افغانستان کار مى کند. تايبا از طريق ملاقاتهاى خانگى اش با زنانى آشنا ميشود که در خانه ها محبوسند و حتى براى مراقبت هاى پزشکى طى دوران باردارى و يا زايمان نيز اجازه خارج شدن از خانه را ندارند. چندى است که تايبا مجددا چادر بسر مى کند و براى اين کارخود نيز دليل محکمى دارد. تازگى ها نوشته هايى بر روى ديوارها ظاهر شده اند که طى آنهابه زنان هشدار داده شده که تنها با رعايت کامل حجاب درانظارعمومى ظاهر شوند. پاى اين هشدارها امضاى«مجاهدين افغانستان» به چشم مى خورد که هويت واقعى آنها روشن نيست. تايبا نيز نويسندگان اين هشدارها را نمى شناسد. اين هشدارها مى تواند کار همسايه يا نيروهاى شبه نظامى باشد که در گوشه وکنار شهر عرض اندام مى کنند، ويا حتى کار نيروهاى امنيتى دولت کنونى باشند؛ زيرا همانطور که همه مى دانند بخش اعظم اين نيروها از مبارزين سابق نهضت ضد شوروي، مجاهدين تشکيل شده است. زنان افغانى که چهره خود را در انظار نشان بدهند بايد توهين و تهديد حتى رهگذران عادى را به جان بخرند. حتى در پايتخت نيز اندک آزاديهايى که زنان افغانستان پس از طرد طالبان بدست آورده بودند به خطر افتاده است. دولت افغانستان نيز در اين روند بى تاثير نبوده است. البته اين دولت در ظاهر خود را پى گير مطالبات پشتيبانان مالى خود در غرب مبنى بر بهبود وضعيت زنان نشان ميدهد. اخيرا بخشهاى قشرى دولت دست به اقداماتى زده اند که در پى آنها زنان بايد به آن موازينى تن بدهند که آنها(قشريون) تحت عنوان رفتار «پاکدامنانه»(متين) تعريف مى کنند. وزارت «ارشاد اسلامى» که جانشين وزارتخانه معروف طالبان «امر به معروف و نهى از منکر» شده است، از اواخر تابستان آغاز به کار کرد. مجبور ساختن زنان به رعايت حجابى که مطابق ارزشهاى اسلامى باشد جزو فعاليتهاى اصلى اين وزارتخانه است. کارمندان اين وزارتخانه در خيابانها زنانى که از ديد آنان داراى حجاب مناسب و صحيح نمى باشند را خطاب قرار ميدهند و طرز پوشش ذيل را به آنان توصيه مى کنند: مانتوى بلند و تيره رنگ که مچ دست را بپوشاند و دامن بلند تيره که مچ پا را بپوشاند و طورى که فرم بدن را نشان ندهند، روسرى و صورت بدون آرايش. نيروهاى حافظ اين مقررات در برخى موارد تا آنجا پيش مى روند که فرد خطا کار را تا منزل وى دنبال مى کنند و آنجا والدين يا شوهر وى را مورد بازخواست قرار مى دهند. جاى تعجب ندارد که زنان چادر را به اين مزاحمتها ترجيح مى دهند، چرا که لااقل زير چادر هر چه را که دوست دارند مى پوشند و مى توانند خود را بيارايند. "رينا اميرى" کارمند سياسى هيئت سازمان ملل در افغانستان شيوه عمل دولت را «نوع نرم ولطيف» آنچه که طالبان به کار مى بست مى نامد: " آنها نيز از زنان مى خواستند که خود را آنطور که آنها مى پسندند در جامعه نشان دهند. فقط طالبان چند ضربه اى را هم چاشنى خواسته هاى خود مى کردند." اميرى با توجه به اقدامات اخير دولت و هشدارباش هاى اخير «مجاهدين افغانستان» مى گويد، که نيروهاى محافظه کار در حال بسيج و سازماندهى خود مى باشند. البته از نظر اميرى احتمال دخالت يک مرکزيت واحد در اين اقدامات ضعيف است و بيشتر آنها نيروهاى منزوى اى هستند که در اين روند موثر واقع مى شوند. اميرى تاکيد مى کند که در افغانستان با موضوع" زن" از دير باز برخوردى ايدئولوژيک شده است: "هم قشريون و هم نيروهاى معتدل از اين موضوع به نفع خود بهره بردارى مى کنند و هر دو جناح آن را پرچم خود کرده اند." معضلى که مسئله حجاب راکاملا تحت الشعاع خود قرار مى دهد امنيت است. رقابتهاى خونين مابين سرداران جنگى در برخى ايالات افغانستان و نبود قدرت حکومت مرکزى در اين مناطق تاثيرمخرب و بسيار غم انگيز بر زندگى دختران و زنان افغانستان دارد. کابل، از حضور نيروهاى پاسدار صلح سود مى برد، اما در خارج از همين شهر بى قانونى وناامنى حکمفرماست. نبود امنيت براى زنان دراين مناطق تا حدى است که حتى پى گيرى ابتدايى ترين حقوق را براى آنان نا ممکن ساخته. زنان بسيارى قربانى تجاوزات جنسى مى شوند. بسيارى از قربانيان خشونتهاى جنسى از ميان زنان و دختران اقليتهاى قومي، بويژه زنان پشتون در شمال افغانستان هستند. در اثر وضعيت فاجعه بار اقتصادى و ادامه جنگ و خونريزي، خانواده ها درازاى پول (شيربها) به ازدواج دخترانشان در سنين پايين تن مى دهند، يا بهتر بگوييم آنها را مى فروشند. در برخى مناطق حکام محلى و نظاميان جاى طالبان را پر کرده اند. آنها نيز در قبال زنان سياستهاى مشابه طالبان را اعمال مى کنند. در برخى مناطق ديگر کارگزاران حکومت طالبان در پستهاى سابق خود همچنان باقى مانده اند. زن جوانى از اهالى مزار شريف که در ارتباط با نوجوانان فعاليت مى کند ضمن تاييد اين اخبار به تلخى مى گويد: " سر همان سر قبلى است، تنها کلاه آن عوض شده." تعجبى ندارد اگر امنيت بزرگترين نگرانى زنان افغان باشد. اين در مورد مردان نيز صدق مى کند. امنيت به موضوع اغلب گفتگوهاى روزانه تبديل شده است."در زمان زمامدارى طالبان مى توانستيم حتى با دسته هاى پول بدون کوچکترين نگرانى به گوشه وکنار کشور سفر کنيم". اين جمله اى است که اغلب اينجا و آنجا برزبان رانده مى شود و نشان از آرزومندى و حسرت ايجاد«نظم و قانون» را دارد- حال مى خواهد « نظم و قانونى» باشد که طالبان به طرز وحشيانه اعمال مى کرد. راههاى ارتباطى مجددا توسط راهزنان نا امن شده اند و اين مسئله فعاليت سازمانهاى کمک رسانى را با مشکل مواجه ساخته است. درخواست گسترش محدوده فعاليت نيروى پاسدارصلح که در کابل از محبوبيت زيادى برخوردار است کماکان برقوت خود باقى است. اما از شواهد بر مى آيد که اين موضوع به کلى منتفى شده باشد. پس از آنکه طرحهاى اوليه در اين جهت بيش و پيش از همه با مقاومت آمريکا نا کام ماندند، ظاهرا هيچ يک از دول درگير در مسئله افغانستان حاضر نيستند نيرو و بودجه آنرا تامين کنند. البته ديگر براى اينکار دير نيز شده است. سران نظامى محلى خلاء ايجاد شده پس از طرد طالبان در ايالات را پر کرده اند. اخبارى که از دژهاى کوچک آنان به بيرون درز مى کند حاکى از شکنجه، خودکامگي، زندان هاى خصوصي، تعقيب اقليت ها و درگيرى بين نيروهاى نظامى رقيب است. طى ماههاى گذشته برخى از سرداران جنگى توانسته اند موقعيت خود را تثبيت کنند، بويژه از برکت کمکهاى مالى و نظامى که به پاس همراهى کردن آمريکا در لشکرکشى«عليه تروريسم» از سوى آن کشور نصيب شان شد. يا آنطور که ديده بان حقوق بشر بدرستى بيان مى کند: "امنيت به کسانى که آنرا از همه بيشتر تهديد مى کنند سپرده شده ". در اين بين حتى مقامات مسئول در آمريکا نيز متوجه اين نکته شده اند که روند کنونى در افغانستان مسيرى در جهت مخالف آمريکا و اهدافش در افغانستان پيدا مى کند. طى آخرين هفته هاى سال ۲۰۰۲ واحدهاى ارتش آمريکا بکرات مورد حمله قرار گرفتند. اين در حاليست که نشانه هايى دال بر سازماندهى مجدد نيروهاى مخالف آمريکا وجود دارد. علاوه بر اين بازسازى ارتش ملى که قرار بود با پشتيبانى مالى جهانى صورت گيرد نيز با ناکامى مواجه شده و تا بحال تنها ۳۰۰۰ سرباز آموزش ديده اند که عده زيادى از آنان پس از اتمام دوره آموزشى بار ديگر به واحدهاى نظامى «کارفرمايان» سابق خود باز گشته اند. توليد ترياک پس از طرد طالبان افزايشى انفجارى داشته است. ابرقدرت آمريکا که در ابتدا مخالف گسترش وظايف نيروى پاسدار صلح و در عين حال مخالف انجام تعهدات پرهزينه غير نظامى بود، اکنون استراتژى خود را تغيير داده و قصد دارد تمام تلاش خود را صرف بازسازى و تثبيت کند. و با هدف بازسازى چهره بشدت تخريب شده آمريکا، بناى آن دارد« قلب و فکر» افغانها را بدست بياورد. براى حداقل هشت ايالت ايجاد«مراکز عملياتى نظامى-غير نظامى» طرح ريزى شده است. در هر يک از اين مراکز که بيشتر به دژ نظامى شبيه اند تا يک مرکز غير نظامي، قراراست چندين کارشناس نظامي، سرباز و در صورت لزوم عده اى غير نظامى مستقر شوند. ترميم جاده ها، ساخت مدارس و بيمارستانها و حفر چاه بعنوان وظايف اين نيروها در نظر گرفته شده اند. هدف اعلام شده اين عمليات ترکيبى«نظامى-غيرنظامى» بهبود وضع امنيت، جلوگيرى از بازگشت طالبان و ا لقاعده و تسهيل کار سازمان هاى کمک رسانى مى باشد. هدف ديگر البته استقرار پايگاههاى نظامى در ايالات مختلف براى رهبرى عمليات نظامى از آن نقاط مى باشد. اين طرح ها موجب نگرتنى سازمان هاى کمک رسانى غير دولتى در کابل شده اند. دفتر هماهنگى(ان.جى.او) ضمن انتقاد به اين طرح ها اعلام کرد:" نگرانى ما از آنجاست که استفاده از نيروى نظامى براى کمک رسانى و بازسازى نگاهها را از وضعيت رو به وخامت امنيت منحرف کرده و ارتش را در کارهايى دخيل مى کند که ديگران براى انجام آنها بمراتب مناسبتر هستند". بهتر است نيروهاى نظامى آمريکا انرژى خود را صرف تضمين امنيت خارج از کابل ، بازسازى ارتش ملى و خلع سلاح و بازداشت سران نظامى محلى کنند. اين سازمان متذکر مى شود که تفاوت فاحشى ميان انگيزه نظاميان براى ورود به چنين فعاليت هايى با سازمانهاى غير دولتى وجود دارد، که همواره در تلاشند تا به نيازمندان واقعى کمک کنند. نيروى نظامى بر عکس بدنبال اهداف سياسى امنيتى مى باشد و براى دستيابى به اطلاعات سري، تقويت متحدين محلى و تبليغ استراتژى نظامى خود تلاش مى کند. ديگر آنکه ترکيب نيروهاى نظامى با غير نظاميان تشخيص آنها از يکديگر را براى مردم بومى دشوار مى سازد و اين امر احتمال تخلفات و قانون شکنى ها از سوى اين نيروها را افزايش مى دهد. خاوير کرومب، سرپرست هيئت پزشکان بدون مرز فرانسه در کابل، نيز با اين طرح مخالف است و مى گويد: " درآميختن عمليات نظامى با کمکهاى انساندوستانه خطرى است که فعاليت ما را بطور مستقيم تهديد مى کند. ازين پس همکاران ما بايد احتياط بيشترى بخرج بدهند و موضوع فقط بر سر کارکنان سازمانهاى کمک رسانى نيست، اصولا وقتى ملتى از سوى يک ارتش مورد پشتيبانى قرار گيرد براحتى مى تواند به هدف تهاجمات نظامى تبديل شود. اين امرى منطقى و در عين حال خطرناک مى باشد."



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت