ريچارد
مورفی، معاون سابق وزارت خارجه آمریکا و کارشناس ارشد خاورمیانه:
آمریکا
قادر به کنترل اسراييل نخواهد بود
گفتوگويي با «ريچارد مورفي»
|
كارشناس امورخاورميانه در ايالات متحده
--------------------------------------------------------------------------------------
اشاره: ريچارد مورفي كارشناس ارشد خاورميانه ، مشاور سابق وزارت خارجه
امريكا در امور شرق نزديك و سفير سابق امريكا در سوريه،عربستان سعودي،
موريتاني و فيليپين بوده است.
او در گفتوگوي خود با شوراي خارجي امريكا به پيامدهاي حمله اسراييل به
سوريه، وضعيت موجود در عراق، و امكان ماجراجوييهاي اسراييل در منطقه
پرداخته است.
--------------------------------------------------------------------------------------
حمله اسراييل به اردوگاهي در شمال غرب دمشق، چه بازتابهايي ميتواند براي
خاورميانه داشته باشد؟ آيا ما شاهد دور جديدي از جنگ اسراييل سوريه پس از
يك وقفه 30 ساله خواهيم بود؟
اين وقفه، در واقع 21 ساله بوده است و در خود اين مقطع زماني نيز، درگيريهاي
زميني و دريايي متعددي بين اسراييليها و سوريها در لبنان به وجود آمده
است. در دمشق هيچ تمايلي براي دور جديدي از جنگ وجود ندارد و از طرف ديگر،
سوريه همان توانمندي نظامي دهه 1980 را ندارد )سوريه در دهه 1980 از حمايتهاي
تسليحاتي شورويها برخوردار بود(. اما من نگران اظهارات و تفاسير داخل
اسراييل هستم و اين اظهارات حاكي از اين است كه حمله اخير اسراييل به
سوريه ميتواند سرآغاز حملات بعدي باشد.
*ديدگاه شما راجع به بازتاب اين حمله در ميان كشورهاي عربي منطقه، به
عنوان يك اقدام نمايشي براي جلب افكار عمومي اسراييل، به عنوان قدرتنمايي
براي ارعاب سوريه، به عنوان اقدام ناشي از نااميدي و ناتواني، يا به
عنوان نشانهيي از ناشكيبايي فزاينده كه بايد جدي گرفته شود، چيست؟
رسانههاي جهان عرب ، اين حمله را به عنوان حركتي به نفع افكار عمومي
اسراييل و هم به عنوان قدرتنمايي براي تهديد سوريه تلقي كردهاند. آنها
افزودهاند كه آريل شارون نخستوزير اسراييل، اين حمله را به ناچار و از
روي نوميدي و سرخوردگي انجام داده است، زيرا او نميتوانست بخاطر مخالفت
پرزيدنت بوش، ياسر عرفات رهبر حكومت خودگردان فلسطين را تبعيد كند.
*دليل حمايت قاطع دولت بوش از اقدام اسراييل )در حمله به سوريه( و
موافقت با كنگره در مورد اعمال تحريمات عليه سوريه،چه بوده است؟
بسياري از دولتهاي امريكا اغلب اوقات از رفتار سوريه رنجيده و ناراحت بودهاند.
فعاليتهاي سوريه در حمايت از رژيم عراق در قبل از جنگ )از طريق قاچاق
تجهيزات نظامي به بغداد( و نيز در جريان جنگ، اين رنجش را به خشم تبديل
كرده است. كالين پاول وزيرامورخارجه امريكا در دو بازديدي كه سال گذشته و
در بازديد سومي كه در بهار امسال از سوريه داشته است، از دولت دمشق تقاضا
كرد كه جلوي فعاليت تندروهاي فلسطيني در اين كشور را بگيرد و نيروي شبهنظامي
حزبالله در لبنان را مهار كند )واشنگتن از اين بابت نگران است كه حزبالله
باعث به وجود آمدن جنگ در مرز اسراييل لبنان شود(. از قرار معلوم، سوريه
آنچه را كه دفاتر روابط عمومي فلسطينيها در دمشق مينامد تعطيل كرده است،
ولي رهبراني مثل «رمضان شلح» از جهاد اسلامي كماكان در سوريه باقي ماندهاند.
از اين گذشته، دستورالعمل پرزيدنت بوش براي حمايت از اقدامات اسراييل در
دفاع از وطن خود،اين پيام آشكار را به جهان عرب منتقل كرده است كه
امريكا از بمباران سوريه توسط اسراييل حمايت خواهد كرد.
*موضعگيري سوريه پس از حمله اسراييل،تا چه اندازه يكدست و منسجم بوده
است؟ چهرههاي ميانهرو و تندروي دولت چه كساني هستند و افكار عمومي،چگونه
خود را در اين كشور كه دستگاه امنيتي سركوبگري حاكم است،بروز ميدهند؟
تنها تفسيري كه من از يك ناظر سوري ديدهام، احساس تاسف وي ازعدم تلافيجويي
نظامي بشار اسد رييس جمهوري سوريه بوده است. همانگونه كه گفتم فكر نميكنم
كه سوريه تمايلي براي جنگ داشته باشد. من فكر ميكنم كه افكار عمومي
سوريه نيز از عدم مبادرت به جنگ حمايت ميكنند.
*آيا حمله هوايي اسراييل، به تسليحات كشتار جمعي عراق كه احتمالاص به
سوريه منتقل شده است،ارتباطي دارد؟ آيا اين تئوري ميتواند واقعيت داشته
باشد؟ آيا ايران هدف بعدي است؟
من هيچ اطلاعي در مورد انتقال تسليحات كشتار جمعي عراق به سوريه ندارم.
اين تئوري بيشتر در زمان جنگ با عراق و توسط دولت اورشليم )بيتالمقدس(
مطرح شد. تا آنجايي كه من اطلاع دارم،واشنگتن چنين ادعايي را تاييد نكرده
است. فكر ميكنم حمله اسراييل عليه سوريه بيشتر به اين دليل انجام شد كه
به دولت دمشق، پيامدهاي حمايت از فلسطينيهاي تندرو و حزبالله را گوشزد
كند. من شخصاص ترديد دارم كه اسراييل يا امريكا به ايران حمله كنند. كارهاي
ناتمام بسيار زيادي در عراق باقيمانده است.
*مخالفان سياستهاي اسراييل، اغلب اوقات سوال ميكنند آيا چيزي هست كه
اسراييل انجام دهد و با واكنش جدي و ديپلماتيك امريكا و دولت بوش مواجه
شود؟
تنها اقدام غيرمنطقي اسراييل در مقطع فعلي، تبعيد يا قتل عرفات خواهد بود.
من معتقدم كه اين اقدام ميتواند پاسخ جدي و سياسي امريكا رابه دنبال
داشته باشد.
به همين منوال، آيا اسراييل در حال حاضر ميتواند با ادعاي حق مشروع خود
)از نظر مشاوران ارشد بوش( استفاده كرده و همچون امريكا در عراق به يك
حمله پيشگيرانه عليه سوريه دست بزند؟
تا آنجا كه از اظهارات بوش در 6 اكتبر در پاسخ به حمله هوايي اسراييل برميآيد،
دولت امريكا هرگونه اقدام اسراييل در دفاع از خود را تاييد ميكند، مشروط به
اينكه منجربه تشديد تنش نشود. نگراني من از اين جهت است كه رهبران
اسراييل ممكن است فقط بخش اول اظهارات بوش را شنيده باشند.
*چه چيزي فلسطينيها را از اعلام رسمي يك دولت مستقل و كسب مشروعيت براي
استفاده از زور به منظور پايان دادن به اشغال اسراييل بازميدارد؟
سه سال پيش واشنگتن از هشدار عرفات مبني بر اعلام استقلال دولت فلسطين،
بسيار نگران بود. در آن زمان، اعتقاد دولت كلينتون بر اين بود كه اعلام
استقلال ميتواند تلاشها را براي از سرگيري مذاكرات )كه در كمپ ديويد قطع
شده بود( مختل سازد. پرزيدنت بوش از يك دولت فلسطيني حاكم و مستقل صحبت
كرده است. نميدانم كه فلسطينيها چگونه مشروعيت بيشتري را براي استفاده
از زور عليه اسراييل، كسب خواهند كرد. بخش اعظم جهان پيشاپيش معتقد است كه
فلسطينيها حق دارند از زور و خشونت در مقابل اشغال اسراييل استفاده كنند
ولي حمله به غيرنظاميان اسراييل را نميپذيرند. بدنه اصلي جامعه فلسطين
هرگز به مقاومت منفعلانه تن در نداده است. اين مساله ميتواند سلاح بسيار
قدرتمندي در دستان فلسطينيها باشد.
*اخيرا گزارش شده است كه وضع سلامتي عرفات رو به وخامت است. در حال
حاضر، عرفات تا چه ميزان اهميت دارد؟ آيا شخصيت مطرحي است؟ احتمال دارد كه
چه كسي جايگزين وي بشود؟
گزارشهايي كه در مورد وضع سلامتي رهبران داده ميشود، جدي هستند. عرفات
چندين سال است كه وضع مناسبي ندارد. او كماكان در نزد فلسطينيها به «آقاي
فلسطين» معروف است و اين مساله نگراني زيادي را براي دولتمردان امريكايي
و اسراييلي ايجاد كرده است. بيترديد، حيات سياسي عرفات بخاطر محاصره وي
در رامالله )دفتر عرفات(، بيش از پيش گسترش يافته است. رهبران فعلي
فلسطين، از عرفات تبعيت ميكنند و مناصب قدرت در اين سالها به گونهيي
توسط وي چيده شدهاند كه امكان تعيين جانشين از ميان آنها دشوار است.
*توماس فريدمن مقالهنويس روزنامه نيويورك تايمز اخيرا نوشته است كه «به
جاي ارايه رئوس كلي براي راه حل دو دولت، اين ديوار امنيتي كه اسراييل
در حال ساختن آن بين مناطق اسراييلي و فلسطيني است سبب مرگ آن ايده
)دو دولت( در نزد فلسطينيها خواهد شد و آنها را به سمت تقاضاي تنها يك دولت
رهنمون خواهد ساخت، دولتي كه در آن يهوديان و آنها ميتوانند حقوق برابر
داشته باشند.» به نظر شما اين امكان وجود دارد؟
بسياري از فلسطينيها هرگز ايده يك دولت واحد را كنار نگذاشتهاند. راه حل
دو دولت، تنها در سال 1988 مورد پذيرش عرفات قرار گرفت. شمار اسراييليهايي
كه از يك دولت جانبداري ميكنند، جزيي و اندك است.
*آيا اسراييل ميتواند نخستين استفاده كننده از سلاح هستهيي باشد؟ فرض
كنيد كه ايران هستهيي شود و اسراييل احساس خطر كند آيا امريكا قدرت كنترل
اسراييل را خواهد داشت؟
اين مساله، يك كابوس براي سياستگذاران امريكايي است. اگر اسراييل احساس
كند كه در آستانه حمله هستهيي و قريب الوقوع ايران يا هر كشور ديگري قرار
دارد، امريكا نخواهد توانست اسراييل را كنترل كند و به همين خاطر است كه
امريكا اين همه وقت و انرژي صرف ميكند تا از رسيدن ايران به توانايي
توليد سلاح هستهيي جلوگيري كند و با كمال تعجب، هيچ علاقهيي در دولت بوش
به يك منطقه عاري از سلاح هستهيي در خاورميانه وجود ندارد. سياستمداران
امريكايي به اين مساله بسيار مهم نميپردازند زيرا ميدانند كه اسراييل با
چنين مذاكراتي مخالف است.
*امريكا از سوريه ميخواهد كه كارهاي زيادي انجام دهد و تصميماتي بگيرد كه
بسيار دشوار و غيرمردمي هستند. آيا امريكا ميتواند سوريها را در قبال اين
اقدامات، تشويق كرده و به عنوان نمونه، آنها را مطمئن سازد كه بلنديهاي
جولان را به سوريه بازگردانده و براي آنها صلح و امنيت را ايجاد خواهد كرد؟
فكر ميكنم مقطع فعلي، زمان مناسبي است كه بايد امريكا از آن استفاده
كرده و اقدام به تجديد فرآيند صلح گستردهيي بكند كه در سال 2000 متوقف
شد. تنها در پشت ميز مذاكره است كه سوريه ميتواند بلنديهاي جولان را
بازپس گيرد. در اين مذاكرات، بايد به ازاي بازگرداندن بلنديهاي جولان،
ترتيبات امنيتي لازم براي اسراييل نيز اتخاذ شود.
راي مثبت سوريه در جلسه سال گذشته در بيروت به نفع عاديسازي روابط با
اسراييل همراه با ديگر دولتهاي عربي )طرح صلح امير عبدالله حاكم غيررسمي
عربستان سعودي( موضعگيري مناسب و درستي بود و بايد اين موضعگيري، در
اظهارات خصوصي و علني مقامات دمشق تقويت گردد.
*شما به عنوان كارشناس برجسته جهان عرب، آيا فكر ميكنيد كه امريكا در
انتقال قدرت به خود عراقيها تعلل ورزيده است يا اينكه طبق زمانبندي
درست و برنامهريزي شده پيش ميرود؟
هنگامي كه شنيدم اعضاي شوراي حكومتي عراق با ضرب الاجل شش ماهه كالين
پاول وزير امور خارجه امريكا براي تنظيم قانون اساسي موافق نيستند، احساس
كردم كه طرفين عراقي و امريكايي شروع به استفاده از فشارهاي سياسي عليه
يكديگر كردهاند. اشغال امريكا بطور فراينده موجب رنجش و نفرت خواهد بود ولي
من فكر ميكنم كه ما مجبوريم تا دو سال ديگر بطور نظامي در عراق بمانيم.
ما بايد قدرت سياسي را در طول اين مدت به عراقيها واگذار كنيم.
از: شوراي روابط خارجي امريكا (اكتبر 2003)
مترجم: رضا عبداللهي/ برگرفته از روزنامه اعتماد یکشنبه 3 عقرب