افغانستان در جستجوي امنيت

از روزنامه همشهری پنجشنبه 17 ميزان 1382 خورشيدی
اكنون نه تنها افغانستان به كمك هاي بيشتري نياز دارد بلكه ضروري است اين كمك ها به نحوي سامان يابد كه بتواند نياز فوري افغانستان يعني امنيت را تأمين كند و تصويري از منافع صلح براي جمعيت در محاصره قرار گرفته ارائه دهند.

ترجمه: دكتر علي صباغيان

اشاره: روز اول ماه مه سال ۲۰۰۳، دونالد رامسفلد وزير دفاع آمريكا هنگام ديدار از كابل فاتحانه اعلام كرد كه «نبرد بزرگ» در افغانستان پايان يافته و «قلمرو اين كشور اكنون امن است.» رامسفلد آن دسته از تحليلگران و منتقداني را كه به خود جرأت مي دهند اين ارزيابي مثبت را به چالش بكشند مورد استهزاء قرار داد و به طور تمسخرآميز آنها را «ستون نويس هاي صندلي راحتي» لقب داد. چهارماه بعد، رامسفلد روز هفتم سپتامبر ۲۰۰۳ هنگام بازديد مجدد از پايتخت افغانستان پيام بسيار متفاوتي ارائه كرد. در اين زمان او به كابل آمده بود تا از حكومت انتقالي به شدت شكننده افغانستان كه در گرداب ناامني و تلاش براي پيشبرد فرآيند بازسازي كند اين كشور قرار گرفته، حمايت كند.
مقاله زير كه توسط «مارك صدرا» پژوهشگر مركز بين المللي «كانورژن» بن به رشته تحرير درآمده، مسئله امنيت در افغانستان و مشكلات پيش روي آن را بررسي مي كند.

ديدار تعجب آميز وزير دفاع امريكا از كابل و قبل از آن بغداد حكايت از افزايش نگراني واشنگتن درخصوص بروز ترديد در اجراي دو طرح دولت سازي تحت رهبري امريكا دارد. تحولات افغانستان نيز همچون عراق در سه ماه گذشته به وضعيت هشداردهنده اي رسيده است. ماه اوت، خونين ترين ماه افغانستان از زمان سقوط طلبان بود. طي يك مدت دو روزه در سيزدهم و چهاردهم اوت ۲۰۰۳ بيش از ۵۰ افغاني در حوادث متعدد در سراسر اين كشور كشته شدند.
تعدادي از عوامل و شرايط منجر به وضع دشوار امنيت افغانستان شده است. يك جنگ كم شدت بين طالبان و نيروهاي ائتلاف تحت رهبري امريكا طي شش ماه گذشته به شدت گسترش يافته، درگيري هاي خشونت آميز بين جنگ طلبان رقيب در نقاط مختلف و به ويژه در اطراف شهر شمالي مزارشريف ادامه يافته است، تجارت موادمخدر گسترش يافته، ميزان جنايت كه با جرم هايي همچون سرقت، اخاذي، تجاوز به عنف مشخص مي شود نيز زياد شده است.
ناامني در افغانستان علاوه بر هزينه هاي مستقيم انساني و مادي آثار غيرمستقيمي بر فعاليت هاي انساني و عمراني برجا گذاشته است. طبق گزارش سازمان ملل، اكنون به دليل ناامني در يك سوم خاك افغانستان نيروهاي امدادرسان اين سازمان مستقر نيستند و سازمانهاي مهم كمك رسان بين المللي همچون صليب سرخ، پزشكان بدون مرز و برنامه جهاني غذا كاركنان بين المللي خود را از مناطقي در افغانستان كه در معرض خطر زياد قرار دارد، خارج كرده اند. طبق برآورد برنامه جهاني غذا به دليل كاهش كاركنان امدادرسان، بيش از ۳/۱ ميليون نفر از مردم افغانستان از كمك هايي كه به شدت به آن نياز دارند محروم شده اند.
علاوه بر اين، كاهش كمك هاي انسان دوستانه و سرعت كند بازسازي افغانستان موجب افزايش خشم مردم افغانستان شده است. عامل اين ناكامي ها دولت انتقالي افغانستان معرفي شده و در برخي موارد اين امر موجب تقويت گروههاي خرابكار ضددولتي گرديده است. از آنجا كه تعداد اندكي از مردم افغانستان در سقوط رژيم طالبان عزادار شد، بنابراين پيداكردن كساني كه با حسرت از امنيت و ثبات فراهم شده توسط طالبان سخن به ميان مي آورند كار دشواري نيست. گذشته از اين، معروف ترين سياست طالبان هم نجات افغانستان از جنگ داخلي بود.
به موازات آن كه برگزاري انتخابات ملي و تشكيل مجلس مؤسسان قانون اساسي، يا لويه جرگه، براي ۱۰ ماه آينده برنامه ريزي شده، افغانستان نيز در فرآيند در حال اجراي دولت سازي وارد يك مرحله حياتي مي شود. با وجود اين در پرتو تحولات اخير بسياري از افغان ها و نيز برخي كشورها و سازمان هاي بين المللي فعال در آن كشور درخصوص اين كه آيا اين فرآيندها در شرايط كنوني عملي و يا حتي مطلوب است دچار ترديد شده اند. كمك كنندگان بين المللي به افغانستان اقدامات زيادي براي مقابله با ناامني در آن كشور تاكنون برداشته اند، اما سطح كنوني كمك هاي بين المللي با حجم بازسازي و چالش هاي امنيتي موجود در اين كشور همخواني ندارد. اكنون نه تنها افغانستان به كمك هاي بيشتري نياز دارد بلكه ضروري است اين كمك ها به نحوي سامان يابد كه بتواند نياز فوري افغانستان يعني امنيت را تأمين كند و تصويري از منافع صلح براي جمعيت در محاصره قرار گرفته ارائه دهند.
گروههاي خرابكار
در اواخر ماه اوت و اوايل سپتامبر ۲۰۰۳، بيش از ۱۰۰۰ سرباز افغاني با حمايت نيروها و هواپيماهاي امريكايي درگير يك تهاجم ۱۲ روزه، موسوم به عمليات افعي كوهستان، عليه بيش از ۳۰۰ نفر ازشبه نظاميان طالبان در كوههاي استان زابل در جنوب شرقي افغانستان شدند. اين نبرد سنگين ترين جنگ با شورشيان افغان طي يك سال گذشته توصيف شده كه طي آن ۱۲۴ سرباز طالبان، پنج سرباز دولتي افغانستان و يك نفر از واحد نيروهاي ويژه امريكا كشته شدند. اگرچه مقام هاي نظامي امريكا و همتايان افغاني آنها از ريشه كن شدن نيروهاي طالبان در اين نبرد سخن گفته اند،  اما «خليل هوتك» مدير امنيت استان زابل در مصاحبه با خبرگزاري فرانسه نسبت به پيامد و اهميت بلندمدت اين نبرد صراحت بيشتري دارد. هوتك گفته است: ديگر هيچ نيروي دشمني در منطقه وجود ندارد، اما شما هرگز نمي دانيد كه فردا چه اتفاقي مي افتد. ما منتظريم ببينيم كي آنها دوباره ظاهر مي شوند. اظهارات هوتك به روشني دشواري و در عين حالي بيهودگي نبرد با دشمني كه مي تواند به شدت حمله كند و سپس با سرعت ناپديد شود و در بين مردم محلي پنهان گردد يا از مرز بي در و پيكر پاكستان به آن كشور بروند را نشان مي دهد.
جنگ در مقياس بزرگ عليه امريكا و نيروهاي دولت افغانستان در زابل از ويژگي هاي استراتژي مورد استفاده طالبان و ساير گروههاي خرابكار افغاني نيست. آنها از مواجهه هاي قبلي شان با نيروهاي ائتلاف در ماههاي اول عمليات آزادي پايدار ياد گرفته اند كه تاكتيك هاي خود را تغيير دهند و به حملات جنگ و گريز در سراسر مرز پاكستان متوسل شوند

آنها در تلاش براي بي ثبات كردن دولت و منحرف نمودن فرآيند بازسازي حملات خود را به سمت نيروهاي امنيتي افغان، كارمندان دولت انتقالي افغانستان،  پرسنل مؤسسات امدادرسان و غيرنظاميان وفادار به دولت افغانستان معطوف كرده اند تا از رؤيارويي مستقيم با نيروهاي به شدت مسلح و آموزش ديده ائتلاف درامان بمانند. برغم اين كه طالبان در چند هفته اخير حملات خود را بر اهداف سبك متمركز كرده اند اما چندين سرباز امريكايي در جنگ با نيروهاي طالبان كشته شده اند و ميانگين حملات عليه نيروهاي امريكايي به ۱۵ حمله در روز رسيده است.
طالبان شورشي بار ديگر سازماندهي شده و حملات هماهنگ تر و بيشتري را آغاز كرده است. ملاعمر، رهبر گروه طالبان ،كه امريكا مبلغ زيادي جايزه براي دستگيري او تعيين كرده، يك شوراي ۱۰ نفره رهبري تشكيل داده و فرماندهاني را براي نظارت بر عمليات نظامي در تمامي استان هاي افغانستان منصوب كرده است. اين گروه اردوگاهها و پايگاه هاي آموزشي سيار در افغانستان و پاكستان ايجاد كرده و يك جنگ تبليغاتي به منظور زمينه سازي براي استخدام تعداد بيشتري نيرو و گسترش احساس ضددولتي آغاز كرده و اتحاد خود را با حزب اسلامي، بنيادگرا و ضدغربي گلبدين حكمتيار نخست وزير سابق افغانستان مستحكم نموده است. طالبان با استفاده از «شبنامه» يا جزوه هاي تبليغاتي پيشرفت هاي مهمي در جنوب افغانستان كه اكثريت جمعيت پشتون آن به دليل سرعت كند بازسازي، تصور نداشتن نمايندگي سياسي در پايتخت و ظهور مجدد جنگ طلبان غارتگر از وضعيت سياسي كنوني سر خورده شده اند، به دست آورده اند. طبق گفته خليل هوتك «در استان زابل ۸۰ درصد مردم در هر بخش طرفدار طالبان هستند.»
طالبان محور ائتلاف گروههاي خرابكار شامل القاعده و حزب اسلامي را تشكيل مي دهند. گفته مي شود كه بيش از ۱۰۰۰ نفر از طالبان شورشي فعال در جنوب و همين تعداد از رزمندگان حزب اسلامي در شرق، پايگاه محوري حمايت از اين ائتلاف را تشكيل مي دهد. همچنين گزارش ها حكايت از آن دارد كه رهبران مياني القاعده براي تأسيس مجدد هسته هاي خود و ارائه كمك هاي مالي و پشتيباني به طالبان به افغانستان بازگشته اند. به نيروهاي طالبان و القاعده براي حملاتشان به نيروهاي ائتلاف و دولت افغانستان جوايزي اعطا مي شود. اين جايزه ها از ۱۱۶ دلار براي شليك يك موشك تا ۵ هزار دلار براي كشتن يك سرباز امريكايي در نوسان است. چنين جوايز پولي براي مردم جنوب افغانستان كه از دولت اين كشور و حضور امريكايي ها سرخورده شده و براي كمك به خانواده هايشان مبارزه مي كنند، جذاب بوده است.
يكي از دلايل اساسي شورش طالبان پناهگاه و حمايتي است كه آنها از پاكستان دريافت مي كنند. حضور طالبان در پاكستان اعم از مناطق روستايي نزديك مرز افغانستان يا مراكز شهري همچون كويته بسيار آشكار است. در استان فرانتير در شمال غربي پاكستان هم مرز با افغانستان كه اداره آن بيشتر دراختيار سران قبايل تا دولت مركزي است، مردم پشتون به شدت حامي جنبش پشتويي طالبان هستند. در خيابان هاي شهر كويته مركز اين ايالت، شعارهاي نوشته شده بر ديوارها به طرفداري از طالبان يك مسئله عادي است. در اينجا رهبران طالبان براي تمهيد نبرد آشكارا گردهم مي آيند و مدارس ديني در كل اين منطقه طلاب خود را ترغيب مي كنند تا به جهاد تحت رهبري طالبان عليه امريكا بپيوندند.
قوي ترين حامي طالبان در پاكستان حكومت محلي ايالت سرحد است كه ائتلافي از شش حزب اسلامي موسوم به «متحده مجلس عمل» است. اين حكومت پناهگاه و كمك به رژيم قبلي افغانستان ارائه كرده است. ارتش و آژانس امنيتي اينترسرويس پاكستان (آي.اس.آي) نيز از زمان قدرت گرفتن طالبان در دهه ۱۹۹۰ كمك هاي زيادي به آنها كرده اند. اگرچه پرويز مشرف، رئيس جمهور پاكستان از مبارزه امريكا براي ريشه كني تروريسم به شدت حمايت كرده و دولت خود را متعهد به كمك به اين مسئله نموده، اما بخش هاي بزرگي از ارتش و دستگاه امنيتي پاكستان ارتباطات خود با جنبش طالبان را حفظ كرده اند. وجود چنين ارتباطاتي زماني آشكار شد كه دولت پاكستان در اواخر ماه اوت تعدادي از افسران رده هاي مياني ارتش اين كشور را به دليل ارتباطات مشكوك با گروههاي تندرو اسلامي مرتبط با طالبان دستگير كرد.
حمايت گسترده از طالبان در سرحد شمالي و غربي و در درون سازمان هاي امنيتي پاكستان، اقدامات دولت مشرف براي همراهي با خواسته هاي امريكا و دولت افغانستان براي خودداري از پناه دادن به طالبان و سركوب فعاليت هاي شورشيان در آن سوي مرز را با مشكل مواجه كرده است. ناكامي مشرف در اجراي اين مأموريت به شدت مناسبات افغانستان با پاكستان را تيره كرده و موجب بروز گسترده احساس ضدپاكستاني در افغانستان شده كه در مسير خود به حمله به سفارت پاكستان در كابل و نيز شروع درگيري هاي مرزي بين نيروهاي افغاني و پاكستاني گرديده است. امريكا سعي كرده است اين اختلافات را از طريق يك كميسيون سه جانبه كه اخيراً با مشاركت مقامات امريكايي، افغاني و پاكستاني براي بررسي مسائل دوجانبه پاكستان و افغانستان تشكيل شده حل و فصل كند. اما تاكنون تلاش هاي امريكا نتيجه اي نداشته است. دولت افغانستان در اقدامي براي واردساختن فشار بر پاكستان فهرستي از اسامي و محل هايي را كه رهبران طالبان در داخل خاك پاكستان در آنجا فعال هستند به مقام هاي پاكستاني و امريكايي ارائه كرده است، اما تاكنون پاكستاني ها در اين خصوص اقدامي نكرده اند.
طالبان به عنوان يك جنبش سياسي و اجتماعي به شدت تضعيف شده است. اين جنبش اكنون در شرايطي نيست كه بتواند به طور يكجانبه دولت مركزي افغانستان را ساقط كند و چنانچه نيروهاي ائتلافي و نيروي بين المللي كمك امنيتي در افغانستان باقي بمانند احتمال اينكه وضعيت كنوني طالبان در آينده نزديك تغيير كند وجود ندارد. با اين وجود، طالبان توانسته است به طور موفقيت آميز خود را به عنوان يك جنبش چريكي كه قادر است از ضعف دولت انتقالي افغانستان براي انحراف و حتي موازي سازي فرآيند بازسازي آن كشور استفاده كند،  معرفي نمايد.
طبق گفته رئيس سابق پليس قندهار «طالبان اكنون قدرتمند تر از هر زمان ديگر از هنگام سقوط دولت آنها قرار دارد». خطر مطرح شده از سوي طالبان وقتي با اقدامات جنگ طلبان براي بي ثبات كردن افغانستان و قاچاق مواد مخدر گره مي خورد به شدت افزايش مي يابد.
جنگ سالاران
برغم اقدامات دولت مركزي افغانستان براي تضعيف جنگ طلبان در اين كشور، اين مردان قدرتمند سنتي پايگاه هاي شان را در زندگي سياسي و اقتصادي بخش هاي وسيعي از خاك افغانستان حفظ كرده اند. وجود ارتش هاي شخصي قدرتمند، كسب منابع مالي گسترده از طريق قاچاق موادمخدر، دريافت كمك از كشورهاي خارجي و اشكال مختلف اقدامات جنايتكارانه، ريشه كن كردن جنگ طلبان در افغانستان را كار مشكلي كرده است. با اين حال، تصميماتي كه طي سه ماه گذشته از سوي دولت انتقالي افغانستان اتخاذ شده روزنه هايي از اميد درخصوص پيروزي در اين نبرد را آشكار كرده است. در اوايل ماه اوت سال ۲۰۰۳، حامد كرزاي دستور جابه جايي مقامات سطوح بالاي حكومت را صادر كرد كه در نتيجه آن تعدادي از استانداران قدرتمند و مناقشه آميز تغيير كردند. در چارچوب اين تغيير و تحولات، گل آقا شيرازي، استاندار استان قندهار كه يكي از ستون هاي قدرت در جنوب افغانستان به شمار مي آمد از اين مقام بركنار شد و به عنوان وزير مسكن و توسعه شهري افغانستان منصوب و راهي كابل گرديد. حميدالله توخي، استاندار استان ناآرام زابل نيز به عنوان استاندار استان وردك منصوب شد. اسماعيل خان استاندار هرات برجسته ترين شخصيتي است كه در اين تغيير و تحولات مشمول دستور كرزاي شد. در اين تغيير و تحولات اسماعيل خان مقام خود را به عنوان استاندار حفظ كرد اما مقامش به عنوان فرمانده نظامي را در چارچوب سياست دولت افغانستان براي جداسازي وظايف مدني از وظايف نظامي از دست داد.
اگرچه اين تغيير و تحولات داراي اهميت بسيار است،  اما بدون ترديد آثار عمده اي بر قلمروهاي نفوذ اين استانداران برجا گذاشته است. گل آقا شيرازي اگرچه اكنون از قندهار به كابل رفته است اما همچنان در صدر يك شبكه پيچيده اي از ائتلاف هايي كه تمامي جوانب زندگي نظامي، اقتصادي و سياسي استان قندهار را كنترل مي كند باقي خواهد ماند و جاي او به عنوان استاندار را نيز سخنگوي سابقش «يوسف پشتون» خواهد گرفت. اقدام براي گرفتن اقتدار نظامي اسماعيل خان نيز يك امر كاملاً سمبليك است زيرا اجراي چنين امري امكان پذير نيست. مناسبات مبتني بر حمايت و بنده نوازي كه اسماعيل خان با فرماندهان نظامي در غرب افغانستان پايه ريزي كرده بدون ترديد اين امر را تضمين خواهد كرد كه اگرچه او ديگر رئيس رسمي نيروهاي مسلح اين منطقه نيست اما به طور غيررسمي بتواند نفوذ فراوان خود را بر تصميمات نظامي حفظ كند.
اين اولين باري نيست كه دولت مركزي افغانستان سعي كرده از طريق جابه جايي مقامات حكومتي كنترل خود را بر جنگ طلبان منطقه اي اعمال كند. در ماه ۲۰۰۳، كرزاي جنگ سالار قدرتمند، ژنرال عبدالرشيد دوستم را با عزل كردن از معاونت وزارت دفاع تنزل مقام داد. او بعداً به عنوان مشاور رئيس جمهور در امور امنيتي و نظامي منصوب شد كه مستلزم حضور او در كابل است. اگرچه اين اقدام در داخل افغانستان و سراسر جهان با واكنش مواجه شد اما آثار عملي چنداني در پي نداشت چرا كه نشانه هايي از كاهش تنش در مزارشريف مشاهده نشد و دوستم هنوز بايد دركابل مستقر باشد.
سياست تغيير استانداران با اعلام اصلاحات وزارت دفاع كه از مدت ها قبل انتظار آن مي رفت در اوايل ماه سپتامبر تكميل شد. اگرچه در اين روند، ژنرال فهيم، وزير دفاع كه احتمالاً قدرتمندترين نظامي افغانستان محسوب مي شود،  پست خود را حفظ خواهد كرد اما با تصويب كابينه دولت انتقالي افغانستان ۲۲ انتصاب جديد در وزارت دفاع صورت خواهد گرفت. هدف اين انتصابات تزريق درجه اي از تنوع قومي در وزارت دفاع افغانستان و هموارسازي راه براي برنامه ملي خلع سلاح، مرخص سازي نيروها و يكپارچه سازي مجدد است كه به دليل عدم تمايل ژنرال فهيم وزير دفاع به اجراي اصلاحات متوقف شده است.
در چارچوب اين اصلاحات ژنرال عبدالرحيم وردك كه يك پشتون است به عنوان معاون اول رئيس ستاد ارتش منصوب شده و سه معاون ديگر اين ستاد نيز از بين قوميت هاي هزاره، ازبك و پشتون انتخاب شده اند. اگرچه اين انتصاب ها از اهميت زيادي برخوردار است، اما هنوز دو پست از عالي ترين پست هاي وزارت دفاع دراختيار جناح تاجيك شوراي نظار به رهبري ژنرال فهيم قرار دارد. البته هنوز بايد منتظر ماند و ديد كه آيا مقامات جديد الورود قادر به اعمال اقتدار معني دار خواهند بود يا نه. ژنرال شيرمحمد كريمي رئيس جديد الورود عمليات وزارت دفاع افغانستان آشكارا اعلام كرد: «من اميدوارم كه افراد تازه وارد به وزارت دفاع از اقتدار و اختيار كامل طبق وظايف شغلي خود برخوردار باشند.» كريمي افزوده است چنانچه مثل قبل «همه امور بخواهد از طريق وزير دفاع انجام شود او به كارش ادامه نخواهد داد.
هنوز خيلي زود است تا بتوان درباره اصلاحاتي كه روز ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۳ به اجرا گذاشته سخن گفت كه آيا اين اصلاحات مردم افغانستان و به ويژه فرماندهان محلي كه از عدم تناسب سطح نفوذ اعمالي توسط جناح شوراي نظار ناخشنود هستند را راضي خواهد كرد يا نه. بسياري از جنگ طلبان و فرماندهان شبه نظامي افغانستان به ويژه در بخش  هاي پشتون  نشين جنوب، قدرتمندانه از تحويل سلاح هايشان به وزارت دفاعي كه تصور مي كنند به طور كامل در كنترل جناح رقيب است خودداري كرده اند.
پيش از اين، اصلاحات اندك انجام شده در وزارت دفاع نتوانست نگراني هاي رهبران منطقه اي به ويژه سران گروههاي پشتون را برطرف كند. اگرچه اين اصلاحات تعدادي از رهبران نظامي ناراضي پشتون را به اين وزارتخانه آورد اما چون بسياري از آنها دوستان ژنرال فهيم بودند مورد قبول عموم پشتون هايي كه داراي سوءظن هستند قرار نگرفت.
اگرچه بسياري از افغان ها و شركاي بين المللي آنها با خوش بيني محتاطانه با تازه ترين اصلاحات برخورد كرده اند، اما صداي ناراضيان كه عمدتاً پشتوني الاصل هستند عليه آن بلند شده است. حشمت غني احمدزايي رئيس گروه پرنفوذ قبيله پشتون و برادر اشرف غني  احمدزايي وزير دارايي افغانستان مؤكداً اعلام كرده كه اين تغييرات «داراي ماهيت سمبليك و غيراجرايي هستند».
اصلاح بخش امنيتي
از آنجا كه افغانستان فاقد يك نيروي حافظ صلح سراسري است تا خلاء امنيتي را كه با سقوط طالبان ايجاد شده پر نمايد، بخش اعظم مسئوليت اعاده امنيت به اين كشور برعهده فرآيند اصلاح  بخش امنيتي قرار گرفته است. هدف فرايند اصلاح بخش امنيتي، ايجاد ساختارهاي امنيتي دولتي كارآمد، مؤثر و پاسخگو است كه بتواند نياز به كمك امنيتي خارجي را مرتفع سازد. اما اين يك فرآيند بلندمدت است كه تحقق آن نيازمند وجود يك سطح حداقل از امنيت است. با اين وجود، اصلاح بخش امنيتي همچون يك داروي عمومي واقعي براي درد امنيتي كنوني افغانستان به شمار مي رود. به دليل وجود شرايط خاص افغانستان، سرعت كند پيشرفت اين فرآيند چندان تعجب آميز نيست. دستور كار اصلاح بخش امنيتي افغانستان شامل پنج محور است كه هر كدام توسط يك كشور كمك كننده خارجي حمايت مي شود: اصلاح ارتش توسط امريكا، اصلاح پليس توسط آلمان، خلع سلاح، مرخص كردن نيروها و يكپارچه سازي رزمندگان سابق توسط ژاپن، اصلاح قضايي توسط ايتاليا و مبارزه با قاچاق موادمخدر توسط انگليس.

*******

گزارش

فاطمه صدر هاشمي
اعاده طالبان
پاكستان پس از حوادث ۱۱ سپتامبر كه بحث حمله آمريكا به افغانستان مطرح شد، با اين اميد كه از عضويت در ائتلاف جهاني به رهبري آمريكا بهره اي ببرد، به سرعت و با وجود همكاري گذشته خود با طالبان، به صف ائتلاف پيوست، اما پس از جنگ اين احساس در پاكستاني ها به وجود آمد كه اولا به سهم مورد انتظار خود نرسيده اند و ثانيا دچار نوعي خسران معنوي شده اند.
در اين اوضاع عليرغم همكاري اسلام آباد با امريكا در مبارزه با تروريسم، وضعيت به ضرر منافع و امنيت ملي پاكستان تمام شد. زيرا از يك سو حوزه نفوذ پاكستان در بين كشورهاي اسلامي و همسايه به دليل نزديكي به غرب كاهش يافت و از سوي ديگر افكار عمومي و مذهبي داخل كشور متوجه اين امر گرديد كه اسلام آباد طالبان را با دست خود قرباني كرد و قوم مهم، غالب و مؤثر افغانستان يعني پشتون را به مخالف خود تبديل كرد.
اين اقدام كاهش نفوذ پاكستان در تحولات آتي افغانستان را به دنبال داشت. يكي از نگراني هاي عمده پاكستان در بحث افغانستان عدم تاثيرگذاري در يكي از حوزه هاي پرنفوذ قديمي اين كشور است كه اين امر پاكستان را در دو جبهه شرق و غرب دچار چالش كرده است. زيرا از ناحيه شرق با هند درگيري  قديمي دارد و جبهه جديد يعني غرب كه موجبات تضعيف جبهه شرق را به دنبال دارد و اين مساله مطلوب نظر هند است. در اين عرصه پاكستان براي نجات از بن بست سياسي و منطقه اي ناچار شد، يك جريان سياسي همسو با خود و تامين كننده نظرات غرب را در كشور افغانستان به صحنه سياسي بكشاند كه عمدتا در بدنه آن از عناصر طالبان ميانه رو و غيرمتعصب متمايل به پاكستان و از قوميت  پشتون استفاده شده است. در اين رابطه هر اسمي كه به اين جريان گذاشته شود در حقيقت از بعد قومي از پشتونها و از بعد سياسي متمايل به افكار غرب و از بعد اعتقادي طالبانه ميانه رو هستند.
طرح پاكستان
در اين رابطه پاكستان با ارائه طرحي، ابتدا با بازيگران اصلي و اساسي قوم پشتون افغانستان و پاكستان ارتباط برقرار كرد و كوشيد با جلب حمايت آمريكا، پشتون هاي افغاني را در چارچوب معاهده بن سازماندهي و تقويت كند.
اين موضوع در حال حاضر در دو سطح سياسي و امنيتي پيگيري مي شود. در زمينه سياسي پاكستان در صدد هماهنگ كردن موضوع با امريكا، اروپا و تركيه است كه نيروهاي خود را براي برقراري امنيت به افغانستان اعزام كرده اند. در اين رابطه ژنرال مشرف در جريان سفر به كشورهاي آمريكا، فرانسه، آلمان، انگليس و عربستان سعودي پيشنهاد كرد كمك هاي مالي بين المللي به افغانستان در مناطق پشتون اين كشور هزينه شود تا افراد مورد نظر پاكستان تقويت شوند و بتوانند نقش خود را در صحنه سياسي افغانستان به عهده گيرند. همچنين بر پايه برخي شواهد و قرائن، نهادهاي امنيتي پاكستان با رهبران و شخصيت هاي پشتون داخل كشور و افغانستان ارتباط گرفته و در حال انجام رايزني و جلب نظرات آنها هستند. پاكستان البته در اين مورد ملاحظاتي دارد كه از جمله مي توان به عضويت اين افراد در دولت طالبان قبل از حوادث يازدهم سپتامبر و اينكه اين طيف به خاطر حمايت رهبري طالبان از القاعده از گروه طالبان جدا شدند و با آمريكا همكاري كردند، اشاره كرد.
مقامات پاكستان تاكنون در خصوص نامگذاري اين گروه از پشتونها براي آينده افغانستان به توافق نهايي نرسيده اند. زيرا افراد مذهبي موجود در دولت پاكستان و سرويس اطلاعاتي آي اس آي همچنان اصرار دارند، اين گروه يا جناح تحت عنوان طالبان فعاليت خود را شروع كند. ليكن نظر دولت پاكستان اين است كه نام طالبان در كشورهاي غربي بدنام شده و ديگر نمي توان از اين نام براي سازماندهي پشتونها بهره برداري كرد لذا بايد نامي متناسب با سابقه قوم پشتون و وجهه سياسي، مذهبي و ... انتخاب كرد.
ظاهرا ژنرال مشرف در سفر اخير به آمريكا جورج بوش و ديگر مقامهاي سياسي و نظامي آمريكا را متقاعد كرده است كه در سياست فعلي خود در افغانستان تجديد نظر كند. زيرا روندي كه در افغانستان در حال فعاليت است مي تواند در بلندمدت منافع غرب و حتي پاكستان را به خطر اندازد. چون از يك طرف تهديدات قوم تندرو پشتون عليه منافع غرب و دولت پاكستان تشديد شده است و از سوي ديگر در افغانستان قوميتي حاكم هستند كه تضاد ديرينه اي با پاكستان و روابط نزديكي با ايران دارد و تداوم استقرار آنها (اتحال شمال) در بدنه حاكميتي افغانستان موجبات حضور بيشتر هنديها و روسيه را به دنبال خواهد داشت. به همين جهت طرفين (پاكستان و آمريكا) روي اين موضوع اتفاق نظر پيدا كرده اند كه فعاليتهاي بعدي خود را در چارچوب معاهده بن سازماندهي كنند تا بتوانند حمايت ساير كشورهاي دخيل در افغانستان و به ويژه اروپا را همسو با حركت خود نمايند.
مشرف در توجيه ايده خود معتقد است:
بعد از سقوط طالبان، اين احساس و نگرش در قوم پشتون افغانستان و پاكستان بوجود آمده كه حاكميت و اقتدار آنها با استقرار دولت انتقالي، پايان يافته و به لحاظ عملي نيز اين مساله با تسلط اتحاد شمال بر حاكميت افغانستان تحقق پيدا كرده و پشتونها جايگاه سنتي خود را در افغانستان از دست داده اند و در ناامني رواني و سياسي بسر مي برند. بر اين اساس در چنين شرايطي امكان برقراري امنيت در افغانستان به ويژه در مناطق پشتون نشين امري دشوار مي باشد و تنها راه حل آن اين است كه از طرف آمريكا به پشتونها - كه ۵۱درصد جمعيت افغانستان را به خود اختصاص داده اند - توجه بيشتري مبذول شود و رابطه آمريكا با طيف پشتون مخالف حضور القاعده در دولت طالبان سابق بهبود يابد تا بتواند امنيت را به افغانستان بازگرداند.
موضع آمريكا
جورج بوش و ديگر مقامهاي امريكايي بصورت ضمني حمايت خود را از طرح مشرف اعلام كرده اند و قرار است برنامه ها و اقدامات آتي آمريكا در افغانستان براساس تقويت سياسي پشتونها و به حاشيه راندن عناصر اتحاد شمال تنظيم شود. همچنين مقرر شده است در راستاي گسترش و تعميم قدرت كرزاي به سراسر افغانستان علاوه بر تضعيف موقعيت فرماندهان اتحاد شمال، نيروهاي نظامي اتحاد شمال تحت كنترل ارتش بين المللي و ناتو قرار گرفته و توازن قوا بين نيروهاي نظامي اتحاد شمال و پشتونها در جريان تشكيل ارتش ملي افغانستان مد نظر قرار گيرد.مقامات آمريكايي تحت تاثير پاكستاني ها از افزايش قدرت سياسي و نظامي عناصر اتحاد شمال در كشور افغانستان نگران شده اند. بوش در اين رابطه اظهار مي دارد: ... ما نبايد قوم پشتون را دشمن خود بدانيم و بايد به پشتون ها اطمينان دهيم كه دشمني آمريكا با طالبان متعصب حامي القاعده بخاطر ملاحظات امنيتي بوده اما ملت پشتون براي آمريكا خطرناك نيستند و آمريكا نمي خواهد از آنها انتقام بگيرد بلكه خواستار مناسبات حسنه است. واكنش طبيعي به اقدام مشترك آمريكا و پاكستان براي بر هم زدن موازنه كنوني در افغانستان احتمالا اين خواهد بود كه افغان هاي مستقل با تاكيد بر وحدت ملي افغانستان بسترهاي همكاري پشتون ها و ائتلاف شمال را فراهم آورند تا افغان ها از بيم يكديگر مسابقه نزديك با آمريكا و پاكستان را نگذارند.

******

گفت وگو

ديدار با بن لادن

ملا كريكار بين دسامبر سال ۲۰۰۱ تا مه سال گذشته رهبر انصار الاسلام در عراق بوده است. او هم پيشواي معنوي و هم جنگ سالار اين گروه بوده است كه بخشي از منطقه كردنشين شمال عراق را در كنترل دارد.
او كه نام واقعي اش نجم الدين فرج احمد است اكنون در آپارتماني در مركز اسلو زندگي مي كند. هفته نامه نيوزويك با او گفتگوي كوتاهي انجام داده كه مي خوانيد:
* فكر مي كنيد آمريكايي ها بايد اكنون از عراق خارج شوند؟
- بله.
* اگر نيروهاي انصار الاسلام به عراق بازگردند و با آمريكايي ها بجنگند، آيا آنها را محكوم مي كنيد يا اينكه تأييدشان مي كنيد؟
- وقتي آمريكايي ها به منطقه انصار الاسلام حمله كردند همه چيز را نابود كردند و ۲۵۳ نفر را كه به انصار تعلق داشتند، غيرنظاميان، زنان و كودكان و عده اي ديگر را كشتند. به نظر من اين يك واكنش كاملاً طبيعي است كه آن دسته از اعضاي انصار كه هنوز زنده اند كاري عليه آمريكا بكنند. البته منظور من داخل عراق است.
* شما مي گوييد كه آمريكايي ها منطقه انصارالاسلام را پاكسازي كرده اند. براي مبارزان چه اتفاقي افتاد؟ به مرز ايران رفتند؟
- مردم دو سوي مرز يك مذهب دارند از يك مليت هستند و يك اعتقاد دارند. مردم (مناطق روستايي مرز) سني و كرد هستند. ما با آنها رابطه خوبي داشته ايم. بعد از آن حمله برخي از مبارزان به درون آن مناطق رفتند و برخي در نيمه هاي شب بازگشتند.
* از شما نقل شده كه گفته ايد اسامه بن لادن مسلمان خوبي است.
- من مي گويم او يك مسلمان است مانند هر مسلمان ديگر . او رهبر يكي از گروه هاي اسلامي هم هست، مانند هر رهبر ديگري. اما اين به آن معني نيست كه در هرچه مي گويد و هر كار كه مي كند ازاو حمايت مي كنم.
* آيا تا به حال با بن لادن ديدار كرده ايد؟
- من در سال ۱۹۸۸ با بن لادن ديدار كرده ام، اما با او گفتگو نكرده ام اين ديدار وقتي بود كه ما مي خواستيم مقداري پول از يك خانواده سعودي بگيريم. من مي خواستم به يتيمان كمك كنم.
* پس شما از بن لادن درخواست پول براي كمك به يتيمان كرديد؟
- بله، براي گرفتن پول با او ديدار كردم. اما با او صحبت نكردم.
* آيا فكر مي كنيد مبارزان جهادي در رفتن به عراق و مبارزه با آمريكايي ها كار درستي مي كنند؟
- اين هم مانند اشغال هاي ديگري است كه در تاريخ وجود داشته است. همه مي دانند كه مسلمانان بايد عليه اشغال در هر كجا جهاد كنند.
* آخرين باري كه با كسي در عراق تماس داشتيد كي بود؟
- از سال ۲۰۰۲ تماسي نداشته ام. نمي خواستم كه آنها هم با من تماس داشته باشند. چون الان در نروژ هستم و نروژ كشور دمكراتيكي است و آنها نمي توانند من را بدون دليل دستگير كنند. (من هم نمي خواهم بهانه به دست كسي بدهم).



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت