خشونت‌های درهم تنيده عليه زنان

 

منيژه مرعشی

خشونت در خانواده (Domestic Violence) مقوله اي است جهاني. خشونت در خانواده يکي از مسائلي است که در ابعادي وسيع بايد مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد. در واقع زمان طولاني نيست که مسئله خشونت در سطوح مختلف، مشکلي جدي مطرح گرديده است. متاسفانه تاريخ طولاني خشونت در دنيا سبب گشته تا در نظر ما امري عادي جلوه کند.

حقايقي درباره خشونت در خانواده:

* از هرسه زن در طول عمرشان يک زن بوسيله شريک زندگي خود مورد اذيت و آزار جسمي قرار مي گيرد.
* در هر 12 ثانيه يک زن مورد ضرب و شتم قرار مي گيرد.
* در 95 درصد از خانواده ها خشونت اعمال شده از جانب مردان خانواده است.
* بيش از 40 درصد از قتل زنان به وسيله شوهرانشان و يا دوست پسرشان صورت مي گيرد.
* 25 درصد از زناني که دست به خودکشي مي زنند در تاريخ زندگي شان موارد ضرب و شتم و جود داشته است.
* پسراني که در شرايط خشونت بار خانوادگي بزرگ مي شوند، 700% بيشتر از بقيه ظرفيت و گرايش کتک زدن به زناني که با آنها زندگي مي کنند را دارا هستند.
* کودکاني که در شرايط خشونت بار زندگي مي کنند، 300% بيشتر از افراد معمولي الکلي و يا معتاد مي شوند.
* تحقيقات به عمل آمده در زندان هاي کاليفرنيا خاطرنشان مي کند که 93% از زناني که همسرانشان را کشته اند، بوسيله آنها مورد آزار و ستم واقع گرديده‌اند.
* 80% از تمامي بزهکاران، جوانان و بزرگسالان، در حيطه سرشار از خشونت خانوادگي بزرگ شده اند.
* از هر ده زوج، شش زوج دست به اعمال خشونت بار خانوادگي مي زنند.
* خشونت در خانواده در تمامي طبقات، نژادها، سطوح مختلف در آمد و تحصيلات وجود دارد.
* زناني که مورد ضرب و شتم واقع شده اند، 8 بار بيشتر از بقيه زنان امکان و ظرفيت ستم کردن به کودکانشان را دارند.
* 90% از کودکاني که در خانواده هايي که در آنها ضرب و شتم وجود دارد به کتک خوردن مادرشان آگاهي دارند.
* در امريکا رقم زناني که به خاطر ضرب و شتم شديد به اورژانس بيمارستان رجوع مي کنند، به مراتب بيشتر از زناني است که بخاطر تجاوز جنسي، خفگي و يا تصادف اتومبيل جمعا به بيمارستان منتقل مي گردند.
*10% از مرداني که به قتل مي رسند، بوسيله شريک زندگي شان (که مورد خشونت ايشان قرارگرفته بوده) کشته مي شوند.
* در اغلب مناطق روستايي چين و هندوستان، قتل دختران خردسال اتفاق مي افتد.
* در هندوستان عليرغم ممنوعيت دولتي، هنوز سوزاندن زنان در مراسم سوگواري شوهر وجود دارد.
* در تمام دنيا ما شاهد وجود واحدهايي نظامي اي هستيم که کارشان تجاوز به زنان و کودکان مي باشد.
* هيچ کس سزاوار ستم کشيدن نيست، هيچ کس نبايد باعث و باني خشونت گردد. ستم گر خشونت و آزار را انتخاب مي کند.
* ستم گر بوسيله منزوي کردن و ضعيف نمودن اعمال قدرت مي کند.
* زنان ستم کشيده هيچ دليلي براي شرمندگي ندارند.
* در شرايطي که زنان دوشادوش مردان کار مي کنند، مردان هم بايد دوشادوش زنان در کار خانگي و بچه داري شريک باشند.

خشونت چيست؟

هل دادن و تنه زدن به زور، تف کردن و کشيدن مو، چک زدن، مشت و لگد زدن و يا گلو را فشار دادن، پرتاب کردن جسمي به طرف شخص مورد نظر، از بين بردن اشياء مورد علاقه افراد خانواده و يا دوستان، در را به روي شخص قفل کردن، امتناع ورزيدن از کمک به زن بيمار، زخمي و يا حامله، و بالاخره تهديد کردن و ترساندن به قتل به وسيله اسلحه گرم يا سرد که در بسياري موارد مردان بر زنان و کودکان در خانواده روا مي دارند.

خشونت لفظي(
Verbal Abuse)

فحاشي کردن، توهين و تحقير در مقابل ديگران، توهين و تحقير بطور مداوم، خنده هاي تمسخر آميز به سخنان اطرافيان، تهديد به آسيب رساندن به زنان و کودکانشان، تهديد به آسيب رساندن به دوستان خانواده و فاميل و اطرافيان.

خشونت رواني و آزار عاطفي (
Emotional and Mental Abuse)

خشونت رواني در طولاني مدت اثرات بسيار سوئي در زندگي و رفتار شخص به جا مي گذارد.
*توهين و تحقير زنان، فردي يا گروهي.
*بي توجهي فرد به حساسيت هاي افرادي که با آنان زندگي مي کند.
*توهين به مذهب، نژاد، مراسم و باورهاي انسانها.
*انتقاد کردن بطور مداوم
*پرخاش کردن، رفتار زشت و وقيحانه در مقابل دوستان، نزديکان، کودکان و فاميل.
*جداکردن زن از کودکانش، دوستان، فاميل و جامعه اي که به آن تعلق دارد.
*رابطه اجتماعي با زن و فرزندان خود نداشتن.
*معمولا خانه را ترک کردن و يا وادار کردن زن به ترک خانه.
*از ديگر خشونت هايي که عليه زنان اعمال مي شود و بر درجه تسليم زن در برابر خشونت مي افزايد، نگاه تحقير آميز جامعه نسبت به زن مطلقه است که درشکل هاي مختلف ظاهر مي شود.(1)
*محروم کردن افراد خانواده از دسترسي به پول و امکانات مادي خانواده.
*به حيوانات مورد علاقه خانواده آسيب رساندن.
*کلا آسيب رساندن به حيوانات.
*تهمت زدن و ابراز حسادت بيمارگونه بي دليل به شريک زندگي خود.
*وادار کردن دختران به ازدواج هاي تحميلي از طرف خانواده و فاميل
*کنترل رفتار و کرداد اعضاء خانواده
*بازداشتن زنان و دختران از کار و يا ادامه تحصيلات
*وادارکردن زن به پوشش خاص بدون ميل خود زن

خشونت جنسي (
Sexual Abuse)

عام ترين آن مجبور نمودن زن به انجام رابطه جنسي و يا رفتار سکسي اي که مورد علاقه و دلخواه زن نيست و اجبارا بايد به آن تن در دهد، مي باشد.

* برخوردي دوگانه با دو جنس زن و مرد داشتن و يک جنس را بر ديگري برتري دادن.

شيرين عبادي در اين رابطه مي نويسد "نويسندگان قانون اساسي بر تساوي حقوق زن و مرد معتقد نبوده بلکه همانطور که برخي از آنان بعدها در کتاب ها و مقالات و سخنراني هاي خود مطرح نمودند به جاي «تساوي حقوق» قائل به «موازنه حقوق» بين زن و مرد هستند و براي« اعتقادند که ضرورتي ندارد که هر حقي که مرد از آن برخوردار است عينا به زن داده شود. بلکه بايد در عوض هر حقي که مرد دارد، حقي هم براي زن قائل شد از آن جمله که زن نمي تواند از هم بستر شدن با شوهرش امتناع ورزد و آميزش جنسي در هر زمان جزء حقوق شوهر است و در قبال چنين حقي که به شوهر داده شده است، بايد وي نفقه همسرش را بدهد و به عبارت ديگر زن حق نفقه دارد."

شيرين عبادي در پاورقي همان صفحه اضافه مي کند "درقوانين برخي از کشورها از جمله سوئد، مرد نمي تواند بدون رضايت زنش با وي همبستر گردد و اگر مردي بدون رضايت زنش با او آميزش کند، عمل وي تجاوز محسوب بوده و مستوجب مجازات کيفري است." (2) لازم به يادآوري است که حق طلاق هم جزء حقوق شوهر است و در مقابل ضرب و شتم و آسيب هاي عاطفي زن مي تواند نفقه طلب کند. از ديگر اشکال خشونت به جاست که از خشونت هاي سنتي، فرهنگي، اجتماعي ياد کنيم.

سنگسار، شکنجه، تعزير، اعدام، قطع دست يا پا، درآوردن چشم از حدقه، سوزاندن اعضاء بدن، محبوس کردن، به زنجير کشيدن افراد، گرسنگي دادن، اجازه دستشويي رفتن ندادن، اجبارا داروهاي سمي خوراندن، زنان حامله را هنگام وضع حمل به موقع به بيمارستان نرساندن، کودکان شيرخوار را از مادر جداکردن، حق ديدار و زندگي کودکان با مادرانشان را از آنها گرفتن، از جمله خشونت هايي است که جبران ناپذير هستند.

خشونت سياسي

نبود آزادي بيان، انديشه، عقيده و آيئن هاي فرهنگي

مهرانگيز کار مي نويسد "خشونت سياسي با عملکرد اهرم هاي قدرت رسمي يعني دولت، عليه زنان اعمال مي شود. اين نوع خشونت به صورت غفلت از حقوق انساني زنان در قانونگذاري انعکاس مي يابد و به صورت عدم پشتيباني از برابري حقوق زن و مرد در سياستگذاري ظاهر مي شود، بخصوص در برنامه ريزي هاي فرهنگي دولت تجلي مي يابد."

مهر انگيز کار چند سطر پايين تر مي نويسد:"به سخن ديگر، خشونت سياسي عليه زنان در ايران امروز به استناد برداشت هاي خاصي از دين و هنجارهاي اجتماعي، تقويت شده و گسترش يافته است."(3)

"بنابراين، آثار خشونت عليه زنان در ايران را بايد در مجموعه اي به هم تنيده از انواع خشونت هاي خانگي، اجتماعي، سياسي و تفاسير خاصي از دين جست و جو کرد و تلاش ورزيد با مسئله در مواردي که مخفي است از اختفا بيرون آمده و از زواياي گوناگون به بحث گذاشته شود. در اين مرحله از شناخت، نبايد تنها به گزارش خشونت از نوع جسمي پرداخت بلکه انواع خشونت جنسي، رواني، مالي و سياسي هم در اين مجموعه قابل بحث و ريشه يابي است.
به طور کلي در ايران، زنان زير سلطه مجموعه اي از خشونت ها قرار دارند که عموما با سنت هاي غير ديني و ديني به هم آميخته است."(4)

1-پژوهشي درباره خشونت عليه زنان در ايران، مهرانگيز کار، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ص 18
2-حقوق زن در قوانين جمهوري اسلامي ايران، شيرين عبادي، کتابخانه گنج دانش، ص 33
3- درباره خشونت عليه زنان در ايران، مهرانگيز کار، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ص 382
4- درباره خشونت عليه زنان در ايران، مهرانگيز کار، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ص 19

 

از سايت ايران امروز



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت