واشنگتن و نسل کشي
نوشته Les Livres du mois
در زمانه
جهاد آمريكايي « خير با شر» ، خواندن كتاب سامانتا پاور ضروري است.(۱) او در ۱۹۹۵ هنگامي كه
روزنامه نگار واشينگتن پست بود، جنگ بوسني را پوشش خبري ميداد. هيئت تحريه ي آن
روزنامه در مقابل هشدارهاي وي مبني بر قتل عامِ محتملِ مسلمانان بوسني، چنين پاسخ
داد: «وقتي كه سربرنيكا سقوط كرد ميتوانيم اين قضيه را نقل كنيم.»
چنين ديدگاه
منفعلانه اي اين وسوسه را در وي ايجاد كرد كه اين موضوع را كندوكاوي عميق تر كند و ديري نپائيد كه كتابي
در باره آن به رشتهي تحرير درآورد. او
در مقابل يک واقعيت غير قابل انکار قرار گرفت و آن موضع تقريباً ثابت آمريكا در مقابل قتل
عامهاي توده اي در قرن بيستم ، صرف نظر از تعلق سياسي دولت حاكم بر اين کشور بود.
مؤلف بدينسان
نظرگاه آمريكاييان را در مقابل قتل عامها و نسل كشي ارامنه، shoah ( يهودي کشي)، كامبوج، كردهاي عراق، رواندا،
بوسني و كوزوو بررسي ميكند.
در هر مورد، وي بر نقش چند شخصيت مانند سفيرآمريکا هانري مورگنتاو (در مورد ارمنيها) يا رافائل
لمكين (در مورد يهوديان) تاكيد ميكند كه پيكاري اغلب منفرد را براي موضع گيري دولت وقت، دنبال ميكردند. اما واشينگتن دست
به كاري نمي زد.
فصل مربوط به
رواندا يكي از جذاب ترين فصل هاست چرا كه مولف نشان ميدهد كه ايالات متحد كوشيد مانع شود تا شوراي امنيت
سازمان ملل از واژه ي « نسل كشي »
براي توصيف آنچه كه در حال رخ دادن بود، استفاده كند، چرا که در غير اين صورت بايد در جنگ
مداخله ميشد.در اغلب موارد مسئولين سياسي انفعال شان را با اظهار بي اطلاعي از ابعاد فاجعه توجيه مي کردند. سامانتا پاور
اين ادعا را دروغ ميداند: تمام
مدارک نشان ميدهد كه آنان از ماجرا، گاهي حتي بسيار زود، خبر داشتند.
جاي تاسف است
كه مولف رابطه اي را ميان اين بي تفاوتي رهبران با علاقه ي اندك افكار عمومي آمريكايي ها به آنچه در
كشورهاي خارجي رخ ميدهد، برقرار
نميكند. همچنين جاي تاسف است كه وي سياست واشينگتن را با سياست كشورهاي ديگر مقايسه
نميكند. متاسفانه آمريكا تنها كشوري نبود كه در مقابل چنين تراژدي هايي منفعل مانده بود. اما اين كتاب به موقع به قضاوت در
مورد عمل يا بي عملي ملتي مي
پردازد كه جانب « خير» را گرفته است.
در ارتباط با
روندا، اثر محمود ممداني، مدير موسسه ي مطالعات آفريقايي در دانشگاه كلمبيا، از ديدگاه جديدي به نسل
كشي سال ۱۹۹۴ نگاه ميكند.(۲) تازگي
اين اثر در تلاش براي درک تراژدي سال ۱۹۹۴ بر اساس اوضاع و احوال منطقه اي مي باشد ، اين
ويژگي بخصوص دربررسي نه تنها وضعيت بروندي بلكه شرائط اوگاندا (كه در آنجا توتسي ها در تبعيد بسر ميبردند) و هم چنين
كنگو (پس از نسل كشي) برجسته مي
شود. تحليل ممداني مشابه با تحليل هايي است كه با تكيه بر ميراث استعماري رشد خشونت را پس
از انقلاب ۱۹۵۹ توضيح ميدهند. با اين همه، شيوه ي مولف كمكي به درك رويدادها پس از تغييرات هويتي هوتوها و توتسي ها
نمي كند اما در عوض در فهم اينكه
چگونه هوتوها خود را « بومي » پنداشتند و توتسي ها را « مهاجرنشين »، مفيد است. ممداني درباره ي
خودِ موضوع نسل كشي ميكوشد آنچه را كه مناسب اين عنوان ميباشد ( مانند ابعاد بسيار رمزآميز آن ) دريابد، مسائلي مانند
شركت گسترده ي مردم در اين آدمكشي.
با توجه به ابعاد چنين جناياتي ، بسياري از پرسشها هنوز لاينحل باقي مانده اند. در اينجا
ميتوان اهميت رهيافتي را كه نه سياسي و جامعه شناسانه بلكه انسان شناسانه نيز هست را درك كرد.
الكساندر لابان
هينتون در دو جلدي كه تقريباً همزمان زير نظر وي انتشار يافت ، اين مسير را پيش ميگيرد. (۳) وي كه
متخصص مسائل كامبوج است، پيش از
اين كوشيده بود با توسل به انسان شناسي ، خشونت خمرهاي سرخ را تو ضيح دهد. از نظر او توضيح نفوذ
ايدئولوژي ماركسيسم ـ لنينيسم در آن كشور، بدون در نظر گرفتن شيوه ي « پيوند » آن در فرهنگ خمر كه از بودايسم نيز
اقتباس ميكند، غيرممكن است. وي در اين
دو مجلد غناي چنين رهيافتي را نشان ميدهد كه دامنه مطالعات مربوط به نسل كشي را گسترش مي بخشد.
وي در اين ميان بر مسئوليت تاريخي انسان شناسان و قوم شناسان در مشروعيت يافتن علمي اصطلاحاتي چون « نژاد » و يا «
قوم » كه مورد استفاده ي « نسل كشها »
بوده است، تاكيد مي كند.
در نخستين كتاب
بيشتر دانشجويان مورد خطاب هستند اما دومين كتاب بيشتر جنبه تئوريك دارد. در هر دو آنها، متون انسان
شناسي مستند گردآوري شده است مانند
متون مربوط به بوسني ( تون برينگا )، رواندا ( ليزا مالكي ) و يا مسائل عمومي تر (مانند
آريون آپادوراي). با اين همه بايد خاطر نشان كنيم كه كاربرد واژه ي « نسل كشي » همواره چندان دقيق نبوده است و اين گرايش
عمومي تحقيقات آمريكايي هاي
شمالي است. ولي اين خود موضوع ديگري است.
۱) A problem from
Hell. America and the Age of Genocide, Basic Books, New York, 2002, 610 p,
29.83ε
۲) Mahmood
Mamdani, When victims become killers. Colonialism,
Nativism and the genocide in Rwanda, Princeton University Press, New Jersey,
2002, 364 p. 58,1ε
۳) Alexander L Hinton, Genocide, An Anthropological
reader, Blackwell, Malde (Ma), Oxford (UK), 2002, 382p. 26.42 ε et Annihilating difference: the Anthropology of
Genocide, California University Press, San Francisco, 2002, 405 p, 29.03 ε
ازلوموند ديپلوماتيک