در اجلاس «واشنگتن» چه گذشت؟

اعضای جبهه ملی به واشنگتن آمدند تا به مشکلات خود در درون جبهه سر و سامان بخشند. کسانی از ميان اين گروه که روابطی نيز با جمهوری خواهان خارج از کشور – و چنان که بعدا معلوم شد با «جبهه دموکراتيک ايران» و شخص حشمت الله طبرزدی نيز – داشتند، به اين فکر می افتند که جمهوری خواهان را نيز در همان روزها در واشنگتن به نشستی دعوت کنند و سپس با استفاده از حضور جمع بزرگی از فعالان سياسی، آن را به مشروطه خواهان پيوند بزنند و کار «ائتلاف بزرگ» را به سامان برسانند

اکثر اعضای جبهه ملی و جمهوری خواهان شرکت کننده در اجلاس واشنگتن تا لحظه برگزاری جلسه روز يکشنبه نه از ماجرای پشت پرده خبر داشتند و نه می دانستند که چرا شخصيت هايی از مشروطه خواهان و مديران و برنامه سازان راديو و تلويزيون های سلطنت طلب و مشروطه خواه در اتاقی جنب اتاق محل اجلاس آنان بيتوته کرده و يا در سرسرا و راهروهای هتل با آن ها سلام و عليک و خوش و بش می کنند!

 

پيش از اين گزارشی از آقای محمد حسيبی پيرامون «اجلاس واشنگتن» در اخبار روز منتشر شد. تقی مختار سردبير هفته نامه ايرانيان که در آمريکا منتشر می شود، در آخرين شماره اين نشريه در يادداشتی تحت عنوان «درس های اجلاس "مشکوک" واشنگتن» نکات تازه ای را از برگزاری اين اجلاس که در آن قرار بود «ائتلاف» بين جمهوری خواهان و مشروطه طلبان صورت گيرد، فاش ساخت.

مقاله سردبير هفته نامه ايرانيان در زير آمده است:

 

اجلاس حدود دو هفته پيش واشنگتن گرچه از لحاظ سياسی حاصل عمده ای نداشت و اقدامی بود به کلی بی خردانه و ناشيانه که در مقابل هوشياری بخش بزرگی از فعالان سياسی مثل برف زير آفتاب دوب شد و به جويبار شرم و سرافکندگی خزيد، ولی در عين حال حاوی درس هايی بود که می توان از آن نکته ها آموخت.

نخستين و بلاواسطه ترين درس اجلاس واشنگتن اين بود که دوز و کلک در کار سياست ايران ديگر کاربردی ندارد و ملت را نمی توان مثل گذشته رنگ کرد و يا گول زد.

طراحان «ائتلاف بزرگ» که به خيال خودشان از فرصت پيش آمده سود جسته و زود جنبيده بودند تا با تشکيل جلسات و ترتيب ديدارهايی بين برخی چهره های سياسي، در و تخته را تر و فرز به هم چسبانده و عمارتی پوشالی از «اپوزيسيون متحد» بسازند و خود با تابلوی بزرگ «برای فروش» در مقابل آن بايستند، در پايان کار چيزی به دست نداشتند جز يک برگ بی آرم و نشان و بی امضای نمايندگی از رهبر بغايت خيال پرور و سودايی يک جريان به شدت مشکوک داخلي، چند حلقه نوار ويدئويی مصاحبه و گفت و گوهای معمولی که هر روز و هر هفته در اينجاو آن جا ضبط می شود و پس از يکی دو بار مصرف در قفسه نوارهای کهنه می نشيند، و نيز چرک سياه فرصت طلبی و دو دوزه بازی و رياکاري.

طراحان «ائتلاف بزرگ» گمان برده بودند همين که کسی و «جرياني» از داخل ايران همه مخالفان رژيم را به تشکيل شورای ائتلافی فراخوانده و در آن نامی هم از مشروطه خواهان به ميان آورده است، فرصتی است ناياب و غنيمت که می بايد با استفاده از آن اپوزيسيون چند پارچه مقيم خارج را هم دوخت و دستشان را در دست «جريان» داخل گذاشت و جشن «اتحاد» و «اتفاق» و «همبستگي» و يا «آشتی ملي» گرفت، جشنی چنان بزرگ که می باشد در مقابل دوربين تلويزيون های ماهواره ای برپا شود تا بتواند انعکاس جهانی يافته و به سندی مقبول و معتبر از سوی «اپوزيسيون متحد» تبديل شود که بتوان آن را به مشتری مشتاق و آماده فروخت.

اما، در اين ميان، آن چه اين برنامه ريزان و طراحان عجول و فرصت طلب – و در عين حال ناشی – فراموش کرده بودند اين که اگر، به زغم خودشان، جوانان و دانشجويان امروز در داخل کشور، به خاطر آن چه بر آن ها می گذرد و تجربيات و آگاهی هايی که از ميان سيلاب حوادث و رويدادهای سياسی به دست آورده اند، از هوشياری و دقت نظر و عملی شگفت انگيز برخوردارند، جوانان ديروز هم که هنوز جای زخم شلاق انقلاب بر تن و روحشان ديده می شود و موهاشان را در غربت 24 ساله و دربدری و آوارگی تبعيد و حجرت سفيد کرده اند، آن قدر پخته شده اند که سوار «اتوبوس عوضي» نشوند.

درس ديگری که اجلاس حدود دو هفته پيش واشنگتن به ما می دهد اين است که از هول حليم به داخل ديگ نبايد افتاد.

اين درس هم به آن جريان سودائی و در عين حال مشکوک داخل کشور داده شد، هم به مشروطه خواهان و سلطنت طلبان بيرون از کشور، و هم به دسته ها و گروه ها و کسانی از ميان نيروهای ملی و جمهوری خواه که هنوز با خوش باوری و خسن نيت خيال خام و باطل «اتحاد کور»ی را در سر می پرورانند که هدفش نه سعادت مردم ايران، بل رسيدن به قدرت است.

رهبر سودائي، بلندپرواز و خيال پرور «جبهه دموکراتيک ايران» از آن جا که اشتياق آمريکا را به فروپاشی رژيم استبدای و ستمگر جمهوری اسلامی دريافته، و احتمالا به او فهمانده اند که زمينه مساعد و صحنه آماده است، حضورش در داخل کشور را – بی آن که هيچ جريان مهم و معتبر داخلی ديگری وزنی بر آن قائل شده و اشاره ای به تاييد کند – برای دستيابی به سوداهای قهرمانانه خود کافی دانسته و به خيال آن که برگ برنده ای به دست دارد شروع کرده است به بازی قماری سياسی با نيروهای مخالف خارج تا شايد با سودجويی از «روابط» و «امکانات» بتواند موجی به راه انداخته و بر آن سوار شود. اين سياسی کار ميان سال و يا «هنوز جوان» پر شور و شر – که اتفاقا هم سن و سال شاهزاده خود ماست ولی بر عکس او از بگير و ببند و چوب و چماق و زندان و شکنجه برای رسيدن به هدف هايش ترس و واهمه ای ندارد – به قدری هول زده و دست پاچه فرصت است که بی هيچ شناختی از عمق انديشه و يا ژرفای روابط بين الملی شاهزاده، دست پيش آورده تا دست کسی را بفشارد که خود در انتظار مقام پادشاهی در فردای آرمانی ايران است.

و شاهزاده بی آن که در ظاهر چيزی بروز دهد يا سخنی – حتی در پاسخ خبرنگاران – بر زبان آورد، از اعتبار و هويت يابی جريان مشروطه خواهی در درون کشور چنان به شوق آمده و خود را برای اعلام «ائتلاف بزرگ» آماده کرده بود که مرزبندی زيرکانه مدعی با نظام پادشاهی پيشين را، در بيانيه دعوت به ائتلاف او، نديده و يا وزنش را نسنجيده بود.

بنا به گفته نزديکان و برخی از اعضای حزب مشروطه و تنی چند از افراد گروه کانال های تلويزيونی لوس آنجلس که به واشنگتن آماده بود، شاهزاده روز يکشنبه يازدهم می آماده شده بود که بلافاصله پس از ختم جلسه جمهوی خواهان و سر و سامان گرفتن کار آنان، در هتل محل اجلاس ايشان حضور يافته و همراه برخی از مشروطه خواهان با گروه های جمهوری خواه و اعضای جبهه ملی ايران ديدار و گفت و گو کرده و احتمالا در «جشن ائتلاف» شرکت جويد.

طراحان به ظاهر زيرک اجلاس واشنگتن همچنين در نظر داشتند با استفاده از حضور تيمسار احمد مدنی در محل اجلاس، ترتيبی بدهند که ديداری «اتفاقي» بين او و شاهزاده رضا پهلوی رخ دهد و از اين رهگذر باب گفت و گويی در مقابل دوربين های تلويزيونی باز شود تا علاوه بر بهره برداری تبليغاتی در جهت ائتلاف، شايد راه برای همکاری های احتمالی آينده بگشايد.

و اين در حالی بود که از شش روز پيش از آن، يعنی از روز دوشنبه 15 ارديبهشت برابر پنجم ماه می ميلادي، در بيانيه نشريه طوری «جبهه دموکراتيک ايران» با عنوان «واحد فرهنگی و ارتباط مردمي» سال اول شماره 6، در سايت اينترنتی طبرزدي، گزارشی به شرح زير ظاهر شده بود که هنوز هم در همان سايت ديده می شود:

«بر اساس آخرين گزارش ها و اخبار رسيده شورای ائتلاف برای پشتيبانی از مبارزات مردم ايران در حال شکل گيری است.

گفته می شود بسياری از احزاب و گروه های سياسی و صنفي، حقوقدانان، روزنامه نگاران، شخصيت های سياسی و... از پيشنهاد جبهه دموکراتيک ايران برای تشکيل شورای ائتلاف استقبال کرده و آمادگی خود را برای حضور در جلسات اوليه آن اعلام کرده اند.

گزارش های دريافتی حاکی است که اولين جلسه مشورتی شورای ائتلاف در طی هفته آينده در واشنگتن تشکيل خواهد شد و شخصيت های حاضر در اين جلسه به بحث و تبادل نظر در خصوص نحوه شکل گيری ائتلاف و خط مشی شورا خواهند پرداخت.

تا به حال حضور برخی نيروهای چپ، جمهوری خواه، مشروطه خواه، شخصيت های سياسی و برخی روزنامه نگاران و حقوق دانان که بيش از ده ها تن را شامل می شود در جلسه مشورتی و اوليه قطعی شده است. گزارش های تکميلی در شماره آينده درج خواهد شد.»

از آن جا که نقشه ناشيانه طراحان «ائتلاف بزرگ» در اجلاس واشنگتن، به خاطر عدم آمادگی و مخالفت جمهوری خواهان و مليون شرکت کننده در اجلاس برای هر گونه ديدار و مذاکره و ائتلاف با مشروطه خواهان و شک عظيمی که نسبت به کل اين جريان در چشم ها و دل موج می زد، نقش بر آب شد، نه شاهزاده به محل اجلاس آمد و نه ديداری بين او و تيمسار مدنی اتفاق افتاد.

مشکل اعضای جبهه ملی در خارج از کشور و گروه ها و شخصيت های جمهوری خواه در برخورد با اجلاس واشنگتن از گونه ای ديگر بود. اعضای پراکنده جبهه ملی در شهرهای مختلف آمريکا که در سال های اخير به سه دسته «سازمان های جبهه ملی ايران در آمريکا»، «جبهه ملی ايران – واشنگتن» و «طرفداران تيمسار مدني» (در شمال کاليفرنيا) تقسيم شده بودند، از چندی پيش با توجه به شرايط خاص ايران تصميم گرفته بودند به هر شکل ممکن اختلاف را کنار گذاشته و در ديداری جمعی در جهت همبستگی و يک پارچگی خود بکوشند. سفر تيمسار مدنی به واشنگتن که امری است معمولی و هر ساله برای ديدار دوستان و همفکرانش در اين منطقه انجام می گيرد، اين بار فرصت مناسبی تشخيص داده شده بود برای گردهمايی اعضای جبهه ملی از سراسر آمريکا. پس، آنان، حدود دو هفته پيش به واشنگتن آمدند تا به مشکلات خود در درون جبهه سر و سامان بخشند. کسانی از ميان اين گروه که روابطی نيز با جمهوری خواهان خارج از کشور – و چنان که بعدا معلوم شد با «جبهه دموکراتيک ايران» و شخص حشمت الله طبرزدی نيز – داشتند، بلافاصله به اين فکر می افتند که جمهوری خواهان را نيز در همان روزها در واشنگتن به نشستی به عنوان مشاوره و هماهنگی دعوت کنند و سپس با استفاده از حضور جمع بزرگی از فعالان سياسي، آن را به مشروطه خواهان پيوند بزنند و کار «ائتلاف بزرگ» را به سامان برسانند.

اين کسان، اما، نيت خود را نه با اعضای جبهه ملی و نه با جمهوری خواهان مقيم واشنگتن، يا ديگرانی که از اقصی نقاط آمريکا می آمدند، در ميان نگذاشتند تا به زعم خود همه را غافلگير و يا ماخوذ به حيا کرده باشند!

چنين بود که اکثر اعضای جبهه ملی و جمهوری خواهان شرکت کننده در اجلاس واشنگتن تا لحظه برگزاری جلسه روز يکشنبه نه از ماجرای پشت پرده خبر داشتند و نه می دانستند که چرا شخصيت هايی از مشروطه خواهان و مديران و برنامه سازان راديو و تلويزيون های سلطنت طلب و مشروطه خواه در اتاقی جنب اتاق محل اجلاس آنان بيتوته کرده و يا در سرسرا و راهروهای هتل با آن ها سلام و عليک و خوش و بش می کنند!

در اين ميان، البته، برخی از اعضای جبهه ملی و شخصيت های جمهوری خواه نيز بودند که چشم بسته و به گمان اين که می توان حتی پيش از منسجم کردن نيروهای پراکنده خود و سازماندهی به جبهه جمهوری خواهی در يک يا چند تشکيلات و با برنامه روشن و مشخص، بر بال انديشه حرکت «فرا سازماني، فرا ايدئولوژيک، فرا گروهی و فرا شخصيتي» سوار شد و به ائتلافی موهوم برای نجات کشور رسيد، سراسيمه و ذوق زده آمده بودند تا در سر بزنگاه از قافله عقب نمانند. با اين همه، چنان که گفتم، بخش بزرگتری از اعضای جبهه ملی و طرفداران نظام جمهوری که عليرغم حضورشان در اجلاس، در اثر شايعات و پچ پچ های گسترده ای که در جريان بود، از ابتدا به ديده شک و ترديد بر اين اجلاس می نگريستند، هر کجا که لازم بود محکم ايستادند و مقاومت کردند تا در دام نقشه ها و طرح های نامشخص و نامطمئن نيافتاده و ديگران را نيز از مهلکه نجات دهند. و چنين نيز شد.

و درس ديگر اجلاس «مشکوک» واشنگتن را به گمانم – و اميدوارم که – صاحبان و مديران رسانه های سلطنت طلب، يا به گفته و اصرار خودشان مشروطه خواه، بايد گرفته باشند. گرچه آن ها توانستند با استفاده از فرصت سفر به واشنگتن عهدنامه همکاری های يک پارچه و يک دست خود را در حضور و با تاييد شاهزاده رضا پهلوی به امضا برسانند و ديدار و گفت و گويی نيز با سناتور سام براون بک، طراح لايحه قانونی حمايت مالی آمريکا از رسانه های همگانی مستقر در لوس آنجلس، داشته باشند ولی ديدند و تجربه کردند که نيروهای سياسی ديگر چه نظری در باره آن ها دارند و با چه وزنی در صحنه ايستاده اند و اجازه نمی دهند که آن ها از بخش عظيمی از اپوزيسيون خارج از کشور به طوری ابزاری بهره بگيرند و در عين حال که دوستان آمريکايی خود را خشنود می کنند، خوراکی نيز در خود ذائفه لوس آنجلس فراهم آورند.

با اين همه، اين اشاره آخر ممکن است چندان درست نباشد زيرا ديديم که آن گويا با ذائقه سياسی عموم ايرانيان مقيم لوس آنجلس نيز آشنايی چندانی ندارند، چرا که اکنون دو هفته است هياهوی عظيمی در باره اين اجلاس و عليه عهدنامه واشنگتن آنان و ديدار طمعکارانه شان با سناتور آمريکايی در همان لوس آنجلس درگرفته و عليرغم همه توضيحات و توجيهات مکرر، همچنان ادامه دارد.

اجلاس پر سر و صدای واشنگتن حاصلی اگر داشت همين درس هايی بود که به بخش های مختلف نيروهای سياسی داد. از اين درس ها همه می توانند بهره بگيرند، هم نبروهای مبارز داخل کشور و هم نيروهای موجود در خارج، هم شاهزاده، هم هواداران و اطرافيان او، و هم مردمی که ساده گيرانه دل در گرو اتحاد و اتفاق رهبران فکری و سياسی جامعه دارند. اين درس ها گرانبهاست و روزی به کار خواهد آمد.

ازسايت اخبار روز



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت