فصل جدید در
روابط افغانستان و پاکستان
از روزنامه
شرق
ميرظفرالله خان جمالي نخست وزير پاكستان براي ديدار و
گفت وگو با مقامات دولت انتقالي افغانستان در روز دوشنبه ۲۲ دي ماه عازم كابل
شد. سفر نخست وزير پاكستان به افغانستان در شرايطي كه از طرفي پاكستان درگير
مبارزه اي تمام عيار باگروه هاي افراطي داخلي شده و در بعد
منطقه اي نيز به توافقات مهمي با هند رسيده و از جانب ديگر در افغانستان تحول
عمده اي همچون تدوين قانون اساسي رخ داده است، از اهميت بسيار زيادي در
مناسبات بين افغانستان و پاكستان و همچنين تحولات داخلي اين دو كشور برخوردار است.
دو كشور از بدو ايجاد روابط سياسي در سال ۱۹۴۷ مناسباتي تنش آلود را تجربه
نموده اند كه اين مسئله نه تنها بر اوضاع داخلي آنها تأثير داشته، بلكه در
پاره اي از اوقات معادلات منطقه اي و بين المللي را نيز دستخوش
تغييرات عمده اي كرده است. روابط افغانستان و پاكستان را مي توان به چند
دوره عمده تقسيم كرد. در دوره اول كه از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۷۸ طول كشيده مناسبات دو
كشور تحت تأثير مسئله پشتونستان قرار داشت و جاه طلبي هاي «محمد داود
خان» كه در قسمت عمده اي از اين عصر پست هاي حساسي همچون وزارت جنگ، نخست وزيري
و رياست جمهوري را عهده دار بود به همراه نارضايتي پشتون هاي دو
طرف «مرز ديورند» با تحريكات و دسايس نيروهاي خارجي همچون هند و شوروي توأم گرديد
و باعث شد تا دو كشوري كه اشتراكات فرهنگي و اقتصادي زيادي با هم داشتند
دوره اي پر از تنش را در روابط با يكديگر تجربه نمايند. مناسبات پاكستان و
افغانستان از سال ۱۹۷۸ تا سال ۱۹۹۲ كه عصر جهاد و مقاومت ملت افغانستان را در بر
مي گيرد وارد مرحله جديدي شد. در اين عصر رابطه دولت پاكستان با دولت
افغانستان همچنان غير حسنه بود اما پاكستان با حمايت از گروه هاي جهادي
افغانستان توانست محبوبيتي در بين بعضي از گروه هاي جهادي و اقشاري از مردم
افغانستان به دست بياورد. اما اين وضعيت از سال ۲۰۰۱- ۱۹۹۲ -دوره بين فروپاشي
حكومت نجيب الله در كابل تا سقوط قدرت طالبان- وارد مرحله جديدي شد كه گرچه
با قدرت نمايي هاي بي سابقه پاكستان در صحنه سياسي افغانستان توأم
بود اما نتيجه اي جز عدم رضايت عمومي مردم افغانستان نسبت به پاكستان و
انزواي كامل پاكستان به دنبال سقوط طالبان در بر نداشت.
در مرحله بعد از تشكيل كنفرانس بن نيز روابط افغانستان و پاكستان تحت تأثير مسائل
مختلفي قرار گرفته است، متعاقب تشكيل دولت موقت افغانستان در ۲۲ دسامبر ۲۰۰۱
موضوعاتي همچون قدرت گرفتن گروه هاي سياسي مخالف پاكستان در افغانستان، ذهنيت
منفي عامه مردم افغانستان نسبت به سابقه دخالت هاي پاكستان در امور داخلي
كشورشان، تحركات گروه هاي مخالف دولت افغانستان در خاك پاكستان مثل سازماندهي
مجدد طالبان در ايالات سرحد و بلوچستان و اقداماتي كه اين گروه از خاك پاكستان
عليه دولت افغانستان انجام داده و از همه مهم تر نفوذ نيروهاي نظامي پاكستان
در داخل خاك افغانستان كه اوج آن در بهار و تابستان گذشته بود، همه و همه بر
مناسبات كابل و اسلام آباد تأثيرگذار بود و اين روابط را در برهه اي آنچنان
متشنج كرد كه شاهد تظاهرات عظيم مردم افغانستان در كابل و حمله آنها به سفارت
پاكستان در اوايل تابستان امسال بوديم. البته در اين دوره روابط دو كشور با تحولات
مثبتي نيز توأم بود كه عمده ترين آنها تدوين طرح انتقال انرژي آسياي مركزي از
افغانستان به پاكستان، مشاركت پاكستان در بازسازي افغانستان، ديدارهاي مقامات دو
كشور در سطوح مختلف و توسعه روابط اقتصادي في مابين بود. در حال حاضر به نظر
مي رسد بعد از دو سال كه از تشكيل دولت جديد در افغانستان مي گذرد با
توجه به تحولات داخلي دو كشور و نيز تغييرات جديدي كه در معادلات منطقه اي
فراهم آمده است مسافرت نخست وزير پاكستان به كابل را بايد فراتر از يك ديدار
تشريفاتي و مقدمه اي براي گشودن فصل جديدي در مناسبات دوجانبه بين افغانستان
و پاكستان دانست. موضوعي كه با اندكي توجه به مسائل ذيل منطقي به نظر مي رسد.
۱. در ماه هاي اخير تحركات گروه هاي افراطي بر عليه دولت پرويز مشرف
بسيار تشديد شده است كه دو مورد اقدام براي ترور وي تنها نمونه اي از اين
فعاليت ها مي باشد. اين اقدامات از دو جنبه بر روابط افغانستان و
پاكستان تأثير مي گذارد. اولاً: عزم دولت پاكستان را براي مبارزه با
گروه هاي افراطي كه حامي اصلي مخالفان دولت افغانستان هستند و با پناه دادن
به طالبان براي فعاليت در ايالات سرحد و بلوچستان عملاً اين مناطق را به ستادي
براي عمليات بر عليه دولت افغانستان تبديل كرده بودند، افزايش مي دهد كه اين
موضوع مي تواند ضمن بالا بردن ضريب امنيتي افغانستان زمامداران اين كشور را
از اين كه خاك پاكستان محلي براي توطئه عليه افغانستان است و همچنين از بابت اين
مطلب كه پاكستان در صدد است بار ديگر از گروه هايي براي اعمال نفوذ و
مداخله در اوضاع افغانستان استفاده نمايد تا حدودي آسوده خاطر مي نمايد.
ثانياً: دامنه عمليات دولت پاكستان بر ضد گروه هاي افراطي به طور وسيعي به
مناطق قبيله اي پشتون نشين كشيده شده است كه ورود هزاران تن از نيروهاي
نظامي پاكستان به مناطق قبيله اي وزيرستان (منطقه اي پشتون نشين كه
محل فعاليت طالبان و به ويژه حكمتيار بوده است) نشانه اي از اين موضوع است.
اين مسئله نيز بر لزوم همكاري بين افغانستان و پاكستان افزوده است. زيرا افغانستان
دراين مناطق نفوذ سنتي دارد و مي تواند با همكاري پاكستان مبارزه با
گروه هاي مخالف دو كشور را تسريع ببخشد و از طرفي با توجه به خطري كه از
سازماندهي گروه هايي همچون طالبان دولت افغانستان را تهديد مي كند لزوم
همكاري بين دو كشور در مناطق حساس قبايلي پشتون نشين، بيش از گذشته احساس
مي گردد.
۲. دولت افغانستان در حال حاضر و بعد از تدوين قانون اساسي در اين كشور نيازمند
بهبود روابط با كشورهاي همسايه به ويژه پاكستان است. عزم افغانستان به بهبود
مناسبات با پاكستان از جهتي نيز تحت تأثير حاشيه اي شدن نقش گروه هاي
سياسي مخالف پاكستان است و شايد در حال حاضر حامد كرزاي بي ميل نباشد با
تحكيم روابط با پاكستان قدرت عمل بيشتر براي تضعيف گروه هاي سياسي مخالف
پاكستان كه در شرايط فعلي نيز به تدريج از حالت ائتلاف با وي بيرون آمده و به
نيروي سياسي مخالف اش تبديل مي شوند داشته باشد.
۳. تحولات جديد منطقه اي به ويژه روند مصالحه بين هند و پاكستان كه با
برگزاري اجلاس سارك در اسلام آباد به اوج خود رسيد همكاري هاي بيشتر
منطقه اي را مي طلبد كه پاكستان مي تواند نقش عمده اي در آن
داشته باشد. پاكستان هم در راستاي ارتقاي سطح مناسبات منطقه اي كه هم اكنون
خواست همه كشورها ازجمله ايران و هند است (نمونه اخير اين موضوع طرح وزير اقتصاد
هند براي تشكيل اتحاديه اقتصادي بين ايران، هند، پاكستان و افغانستان است) و هم
براي اين كه موقعيت تضعيف شده خود را در افغانستان بهبود بخشد نيازمند توسعه روابط
در همه زمينه ها با افغانستان است، كه مسافرت آقاي ميرظفرالله خان جمالي به
كابل مي تواند در راين راستا تفسير گردد. از اين منظر بايد به تحولاتي همچون
اعلام افغانستان و پاكستان مبني بر افزايش ميزان تجارت بين دو كشور و همچنين آزادي
زندانيان افغاني و پاكستاني در دو كشور به عنوان نشانه اي براي شروع
دوره اي جديد در مناسبات افغانستان و پاكستان نگريست
هديه ای برای تولد پشتون
از روزنامه شرق
سفر « مير
ظفرالله خان جمالي » نخست وزير پاكستان به كابل را بايد فراتر ازيك
ديدار معمولي و در چارچوب شكل دهي و تأثيرگذاري بر«معادلات قدرت» در
افغانستان نگاه كرد. او كه به همراه يك هيأت بلندپايه سياسي، اقتصادي به كابل رفته
است قصد داردكه بعد از ۳ سال محروميت از نقش آفريني درصحنه كشور همسايه بار
ديگر نقش تعيين كننده اسلام آباد را در تحولات آينده افغانستان ابقا
نمايد. شكست و حذف حكومت طالبان درافغانستان به واسطه حمايت و ارتباط نزديك دولت
پاكستان با اين جنبش، چالش هاي متعددي را طي سال هاي اخير بين دو كشور
به وجود آورد. اما تحولات جديد منطقه اي و به خصوص آنچه به تازگي در عرصه
تقسيم قدرت درافغانستان انجام گرفت فضاي مستعدي را براي گسترش روابط و فراموش كردن
سوءتفاهمات گذشته ايجادكرده است. به نظر مي رسدكه سفر جمالي و اراده كنوني
پاكستان براي بسط مناسبات با كابل دنباله نتايج « لويه جرگه »
قانون اساسي و ظهور پديده پشتون گرايي تازه در افغانستان است.
اگرچه تحولات هفته هاي اخير در حوزه ژئوپلتيك بين كشورهاي پاكستان، افغانستان
و هند در خصوص روابط دوجانبه مي تواند تلاشي براي كاهش اختلافات باشد ولي
بيشتر از زاويه تثبيت قدرت احزاب و جريانات قومي در ساختار سياسي اين كشورها مورد
استفاده قرار گرفته است. چنانچه نتايج اجلاس«سارك » و گفت وگوهاي بين
« آتال بيهاري واجپايي » نخست وزير هند با جمالي و ژنرال «پرويز
مشرف » رئيس جمهور پاكستان بلافاصله موجب شد تا احزاب حاكم بر دهلي و
اسلام آباد از آن بهره برداري سياسي كنند. با توجه به برآورد كارشناسان
از تأثير مثبتي كه كاهش تنش بين هند و پاكستان بر موقعيت داخلي واجپايي گذاشته بود
حزب حاكم مردم خواهان انتخابات زودرس سراسري در هند شد. تا آنجا كه « راموت مهاجان »
سخنگوي حزب مردم هند روز شنبه ۱۰ ژانويه به خبرگزاري رويتر كه با توجه به
موفقيت هاي اخير واجپايي انتخابات زودرس مي تواند به تزلزل در احزاب
مخالف دامن بزند. در پاكستان نيز دولت مشرف ضمن همكاري با آمريكا در زمينه مبارزه
با تروريسم گرايش نزديكي به احزاب بنيادگراي «متحده عمل» در پارلمان اين كشور را
برگزيده است. دولت پاكستان براي توجيه اين احزاب جهت همكاري تمايل خود را براي
حمايت از پشتون گرايي و تسهيل حوزه اقتداري اين احزاب درافغانستان مهيا كرده
است. اصولاً از همان ابتداي ظهور طالبانيسم در افغانستان حمايت و تأثيرگذاري
تعيين كننده پاكستان براين جنبش بيش از آنچه ايدئولوژيك تلقي شود شكل جديدي
از قوميت گرايي منطقه اي بوده است. در شرايط كنوني نيز با تجديد و زايش
پشتون گرايي جديد در حوزه سياسي افغانستان مقامات اسلام آباد بار ديگر
تصميم گرفته اند تا با حمايت از شكل گيري چنين گرايشي اهداف
منطقه اي و ملي خود را محقق سازند.
ظفرالله خان جمالي در اين سفر با « حامد كرزاي » رئيس جمهور
موقت افغانستان و ديگر مقامات اين كشور ديدار
كرد. اين درحالي است كه روز قبل از سفر جمالي يك هيأت بلندپايه اقتصادي به
رياست وزير دارايي پاكستان به كابل رفته بود. اين هيأت قرار بود در خصوص كمك ۱۰۰ ميليون دلاري
وعده داده شده ازسوي پاكستان رايزني كند. اين مسئله در شرايطي اتفاق مي افتد
كه وعده اين كمك ۳ سال پيش داده شده بود و تاكنون هيچ اقدامي براي تحقق بخشيدن به
آن انجام نگرفته بود. اما طي ماه هاي اخير بروز تمايلات قومي در افغانستان
مخصوصاً نتايج چانه زني هاي درون لويه جرگه كه منجر به تثبيت
موقعيت كرزاي و هواداران پشتون گراي او گرديد موقعيت مناسبي را براي ايفاي
نقش جديد اسلام آباد مهيا كرده است. اين گرايش قومي بعد از ناكامي در گزينه
طالباني اينك هيچ محدوديتي در همكاري با جريان رو به رشد پشتون گرايي مورد
حمايت آمريكا ندارد. اينكه لويه جرگه قانون اساسي در هفته هاي اخير وزن
بازيگران درون افغانستان را به نفع حاميان حامد كرزاي به اثبات رساند عامل اصلي
نزديكي بين اسلام آباد و كابل در وضعيت كنوني است. تماس هاي تازه اي كه
كرزاي و ديگر مقامات پشتون با رهبران قبايلي جنوب و شرق پاكستان و همچنين جريان
معتدل بقاياي طالبان برقرار كرده اند مؤيد شكل گيري جريان قومي دو سوي
مرز است كه از حمايت كامل اسلام آباد برخوردار است.
به هرحال آنچه از شرايط كنوني و همچنين سفر ظفرالله خان جمالي به كابل
مي توان انتظار داشت تعميق مناسبات و روابط دوجانبه و فراموش كردن تمامي
اختلافات سال هاي اخير خواهد بود. با توجه به موقعيت افغانستان و معادلات
قدرت در اين كشور اين موضوع پذيرفتني است كه هيچ گاه اختلافات بين دو كشور حداقل
در شرايط هژمونيك پشتون ها بركابل نمي تواند ريشه ساختاري داشته باشد.
از يكسو تحركات تازه پاكستان براي برخورد با بقاياي نيروهاي طالبان به خصوص با
حملات روزهاي اخير ارتش اين كشور در وزيرستان جنوبي عليه آنان هديه گرانبهايي براي
جلب نظركرزاي تلقي خواهد شد، از سوي ديگر كرزاي نيز به درستي به اين مسئله واقف
است كه در مبارزه براي تثبيت موقعيت خود با توجه به دوري هرچه بيشتر از «اتحاد
شمال » احتياج به حمايت يكپارچه قبايل پشتون خواهد داشت. اين خواست
رئيس جمهور افغانستان به لحاظ تأثير نقش تعيين كننده اسلام آباد بر
اين قبايل نيز مگر در شرايط نزديكي به پاكستان قابل تحقق نخواهد بود. بنابراين
روابط دوجانبه كنوني بين اسلام آباد و كابل را بايد به عنوان پذيرش يك ضرورت
متقابل و مبتني بر «منافع قومي » به حساب آورد. به همين دلايل سفر
نخست وزير پاكستان به كابل را مي توان بازگشت « بازيگر اصلي» به
صحنه نمايش افغانستان دانست كه روابط ديگر همسايگان و گروه هاي عضو اتحاد
شمال را تحت تأثير قرار خواهد داد.