مشرف فراتر از يک پياده نظام

ازروزنامه شرق

دو مورد سوء قصدي كه اخيراً به جان «پرويز مشرف» رئيس جمهور پاكستان صورت گرفت به خوبي نمايانگر اين نكته بود كه سطح ثبات سياسي و اقتدار هيأت حاكمه نظامي اين كشور در وضعيت بسيار نامطلوبي قرار دارد. نخستين مورد از اين سوء قصدهاي مشابه در تاريخ ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ اتفاق افتاد، درست زماني كه دولت و ارتش آمريكا جشن بزرگي را به مناسبت دستگيري «صدام حسين» كه نشانه يك پيروزي سياسي بزرگ در عراق محسوب مي شد ترتيب داده بودند. در آن تاريخ، چند بمب قوي زير پلي سواره رو در شهر راولپندي كه فاصله چنداني با اسلام آباد (پايتخت پاكستان) ندارد در فاصله زماني كمتر از يك دقيقه پس از عبور كاروان خودروهاي اسكورت ژنرال «مشرف» از بالاي همان پل منفجر شد. ظاهراً تداخل پارازيت هاي ارسالي از سوي دستگاه هاي تعبيه شده در ليموزين حامل «مشرف» با سيگنال هاي ارسالي از سوي مهاجمين كه از نواحي دورتر هدايت مي شد باعث شد تا اين اختلاف زماني چند ثانيه اي در انفجار بمب ها پديد آمده و در نتيجه كسي در اين حادثه آسيبي نبيند.

در تازه ترين مورد از اين حملات كه در تاريخ ۲۵ دسامبر ۲۰۰۳ به فاصله تنها چند صد متر از محل وقوع حمله مشابه قبلي روي داد دو بمب قوي در مسير كاروان خودروهاي اسكورت ژنرال «مشرف» كه در حال عبور از يك خيابان پر تردد بودند منفجر شد. اين حمله بيش از ده كشته بر جاي گذاشت اما «مشرف» اين بار هم آسيبي نديد. در پي اين حمله، مقامات پاكستاني سريعاً انگشت اتهام را به سوي شبه نظاميان اسلامگرا نشانه رفتند. به ادعاي اين مقامات، اين حمله بخشي از حملات سازمان يافته برخي افراد يا گروه هاي اسلام گراي پاكستاني است كه از زمان پيوستن مشرف به طرح آمريكايي «جنگ با تروريسم» همواره عليه او جريان داشته است.

يكي از فرض هايي كه مي توان براي شناسايي عاملين اين حملات تروريستي در نظر گرفت اين است كه ممكن است عناصري در داخل تشكيلات دستگاه امنيتي شخصي مشرف به او خيانت كرده باشند. مسيرهاي اصلي سفرهاي مشرف كاملاً مخفي نگه داشته مي شوند و يقيناً افرادي كه نيت سوء قصد به جان «مشرف» را داشته اند اطلاعات بسيار دقيقي از جابجايي هاي او داشته اند كه توانسته اند كار خود را به اين دقت انجام دهند. آنها حتي دقيقاً مي دانسته اند كه بايد به كدام كاروان از خودروهاي عبوري حمله كنند و اين در حالي است كه همواره در چنين مواقعي از ترفندهاي ويژه اي براي خنثي كردن تلاش هاي تروريستي استفاده مي شود. اگر «مشرف» واقعاً از سوي عناصري در تشكيلات امنيت شخصي اش مورد خيانت واقع شده باشد در اين صورت بايد منتظر ماند و ديد كه آيا او از تلاش هاي تروريستي احتمالي بعدي نيز جان سالم به در خواهد برد.

سوء قصدهاي اخير به جان رئيس جمهور حكايت از اوج گيري تهديداتي دارند كه همواره پايه هاي حكومت او را با مخاطرات جدي مواجه ساخته اند. حضور گسترده عناصر اسلامگراي راديكال در پاكستان، اهميت استراتژيك اين كشور براي به بار نشستن سياست هاي اخير آمريكا در افغانستان و دارا بودن فناوري ساخت و تكثير سلاح هاي هسته اي از جمله مواردي است كه هيأت حاكمه آمريكا را نسبت به سرنوشت زمامداران كنوني پاكستان حساس مي سازد. سقوط ژنرال مشرف از قدرت مي تواند زيان هاي عمده اي را براي منافع استراتژيك آمريكا در منطقه و سطح توانايي هاي واقعي اين كشور براي مبارزه با گروه هاي اسلام گراي راديكال - نظير القاعده در پي داشته باشد.

واشنگتن از ابتدا دريافته بود كه عملاً جانشين مناسبي براي حكومت ميانه رو «مشرف»، كه از پتانسيل بالايي براي مشاركت در «جنگ ادعايي آمريكا با تروريسم جهاني» برخوردار است، سراغ ندارد.

در صورت وقوع هرگونه سوء قصد موفقيت آميزي به جان ژنرال پرويز مشرف، سرتيپ دوم «محمد يوسف خان» معاون فرماندهي كل ارتش و «محمدميان سومرو» رئيس مجلس سنا مشتركاً زمام حكومت را در پاكستان به دست خواهند گرفت. با اين حال، هم اكنون هيچ شخصيت سياسي مطمئني در جامعه پاكستان وجود ندارد كه قادر باشد تا ثبات نسبي كنوني را پس از دوره مشرف برقرار ساخته و كنترل گروه هاي اسلام گراي مسلحي را كه هر آن مي توانند از اوضاع آشفته سياسي در اين كشور به نفع آينده خود بهره برداري كنند بر عهده گيرد. با اين اوصاف، به نظر نمي رسد كه چنين آرايش قدرتي در جامعه پُرتنش پاكستان براي مدت زماني طولاني ماندگار باشد و شايد كودتايي ديگر [با حمايت مستقيم آمريكا] بتواند به تمامي «اگر و اما»هاي عرصه سياست داخلي اين كشور پايان دهد، كودتايي كه وقوع احتمالي آن به سبب وجود مشابه هاي تاريخي در پاكستان اصلاً چيز عجيبي نخواهد بود.

بروز هرج ومرج شديد در جامعه صد و بيست ميليوني پاكستان كه در نتيجه سوءقصد موفقيت آميز احتمالي به جان ژنرال «مشرف» كاملاً محتمل به نظر مي رسد قابليت تسري پيدا كردن به همسايه شمالي و سست تر كردن پايه هاي حكومت لرزان «حامد كرزاي» رئيس جمهور كنوني افغانستان و در نتيجه به مخاطره انداختن منافع اصولي آمريكا در آن كشور را خواهد داشت. كنترل زرادخانه هسته اي پاكستان نيز مي تواند به يكي از دغدغه هاي اصلي مقامات آمريكايي تبديل شود كه يقيناً در صورت بي توجهي مي تواند زنگ خطر را در بسياري از زمينه ها براي آنان به صدا درآورد. شايد ارتش، تنها نهاد مطمئن در جامعه پاكستان باشد كه قابليت برقراري نظم و آرامش در عرصه داخلي اين كشور را دارد و كمابيش مي تواند به جهت گيري هاي دوستانه فعلي مقامات اسلام آباد در قبال سياست هاي واشنگتن در منطقه ادامه دهد، اما صراحتاً بايد گفت كه چنين فرضي  [توانايي كامل ارتش براي برقراري نظم و جلوگيري از آشوب اند] به هيچ وجه قطعي به نظر نمي رسد.

به طعنه بايد اذعان داشت كه اصولاً تمامي اتفاقات اخير براي مشرف بدشگون نبوده است. با سقوط طالبان در افغانستان، اسلام آباد به يكباره احساس كرد كه نفوذ تاريخي اش در كشور همسايه را از دست داده و مشرف به عنوان مسئول مستقيم اين واقعه از سوي گروه هاي عمدتاً اسلام گراي داخلي به شدت تحت فشار قرار گرفته است تا نفوذ تاريخي ياد شده را دوباره احيا كند. استمرار نفوذ سياسي امنيتي پاكستان در افغانستان كه از جمله مقدمات لازم براي «عمق بخشيدن به سياست هاي استراتژيك اسلام آباد در منطقه» محسوب مي شود همواره جزو اولويت هاي رهبران سياسي اين كشور مطرح بوده است.

با اين اوصاف، به نظر مي رسد كه سوءقصدهاي اخير به جان مشرف، محاسبات سياسي قبلي را دچار دگرگوني هاي اساسي ساخته و كاهش فشار رقباي منطقه اي پاكستان را در پي خواهد داشت. در چنين شرايطي مشرف قادر خواهد بود تا از موضع قويتري با مقامات كاخ سفيد به گفت وگو بنشيند و ارزش حكومت چند ساله اش را كه زمينه ساز حضور پررنگ تر آمريكايي ها در تحولات منطقه بوده به رخ آنان بكشد. چنين سوء قصدهايي يقيناً باعث خواهند شد تا زمامداران كاخ سفيد كه در يكي دو سال اخير شديداً مشرف را تحت فشار قرار داده اند تا قاطعانه تر با بقاياي طالبان و القاعده - كه هم اينك در بخش هاي غربي پاكستان مشغول فعاليت هستند - مبارزه كند از شدت فشار خود بر حكومت او بكاهند.

مصالحه اخير ژنرال «مشرف» با «متحده مجلس عمل»  [عمده ترين حزب  سياسي جامعه پاكستان]  براي كناره گيري از پست نظامي اش به عنوان فرمانده كل ارتش تا دسامبر ۲۰۰۴ نيز گام مهمي است كه حمايت هاي گسترده داخلي را از سياست هاي اخير او در پي خواهد داشت و فرصت خوبي را در اختيار او خواهد گذاشت تا يورش همه جانبه اي را عليه گروه هاي مسلح راديكال در آغازين روزهاي سال ۲۰۰۴ ترتيب دهد. اتخاذ اين سياست باعث بهبود موقعيت «مشرف» نزد احزاب سياسي عمده پاكستان - يعني «مسلم ليگ» و «حزب مردم» - و همچنين افزايش توانايي هاي او براي تعقيب گروه هاي افراط گراي داخلي خواهد شد.

سوءقصدهاي نافرجام اخير به جان «مشرف» به همه طرف هاي ذي نفع در پاكستان، به ويژه مقامات آمريكايي، يادآور مي شود كه اوضاع سياسي كنوني جامعه پاكستان به شدت لرزان است. بدترين چيزي كه در برهه حساس كنوني مي توان براي سياست هاي جنگ طلبانه مقامات كاخ سفيد متصور بود اين است كه آنها (به موازات بحران عراق) خود را درگير بحراني ديگر در منطقه ببينند. كشته شدن احتمالي «مشرف» در جريان يك سوءقصد داخلي مي تواند نتايج بسيار ملموسي را براي كل منطقه و همچنين «جنگ ادعايي آمريكا با تروريسم» در پي داشته باشد. تنها راه واشنگتن براي خروج از بن بست سياسي كنوني در پاكستان اين است كه حتي الامكان سعي كند تا موقعيت داخلي «مشرف» را با دفاع از او در برابر رقيبان سرسختش بهبود بخشد. اما شايد اين كار به خودي خود كفايت نكند. در هر صورت، به نظر مي رسد كه واشنگتن بايد از هيچگونه حمايتي در اين زمينه دريغ نكند و در عين حال اميدوار باشد كه «مشرف» نيز با بهره گيري از تجربيات سياسي ساليان اخيرش قادر به بازگشت به روزهاي خوش گذشته است.

 

منبع: PINR

 



بالا

بعدی *** صفحة دری * بازگشت