تبليغات در باره پلان مارشال
روز هالند - امريکا
در تابستان سال ١٩٥٠ در پارک هاى سونسبيک و زيپندال در شهر آرنهم نمايشگاه ملى تحت عنوان « مايل پال ١٩٥٠» در باره اعمار مجدد و احيا در پنجسال بعد از جنگ ، تدوير يافت . بروز شنبه ٣ جون همه امريکاييهايى که در هالند زندگى ميکردند به نمايشگاه در آرنهم دعوت شدند، جايى که در آن روز از سومين سالروز ايراد بيانيه مارشال در هاروارد تجليل بعمل مى آمد. بيش از هشتصد نفر مرد، زن وطفل امريکايى در مراسم روز هالند-امريکا که يک روز فولکلوريک با تمام مشخصات آن از قبيل خوراکه ها ولباس ها بود، سهم گرفتند. در ميان مدعوين سلدون چاپين سفير امريکا و هونتر رئيس نمايندگى
ECA
در هالند نيز حضور داشتند. از هالند درين روز فان دن برينک وزير امور اقتصادى نمايندگى مينمود. اما على الرغم حضور اين مقامات ، پروگرام رسمى نبود. بيانيه ها کوتاه بود. ژورناليستها خوش بودندکه سخنرانى ها از نه دقيقه بيشتر طول نميکشيد. برعکس ، وقت زياد به صحنه هاى بزرگ تمثيلى با نمايش رقص هاى گروپى از تياتر
فان دن برينک وزير امور اقتصادى با يک دهقانخانم از گروسل در روز هالند- امريکا در حال اجراى رقص دريکسمن
( آرشيف عمومى دولت )
سنت سيبستيان از شهر دَوفن و آرکستر معروف دهقانى بيتن بوورس تحت رهبرى بوربيت اختصاص يافته بود. با رقص دريکسمن ( رقص با پاپوشهاى چوبى ) که بوسيله بازيگران فولکلوريک از شهر گورسل اجرا شد، نمايشات آن روز به نقطه اوج خود رسيد. بعد از آنکه رقص دريکسمن دو باره اجرا شد، چاپين ، هونتر و فان دن برينک هرکدام از طرف يک دهقانخانم به رقص دعوت شدند، چيزى که شور وهيجان را در جمعيت بر انگيخت .
روز نامه ها ومجلات با اشتياق زياد از پروگرام جشنى گذارش دادند. هفته نامه ايلسوير جشن را با لهجه ستايش آميز « سرگرمى مطابق مزاج مهمانان » خواند و علامه « چرخش پرفيض » در مشى تبليغاتى ناميد: کمتر بيانيه هاى خشک و زيادتر عمل ، تبليغات تحت تأثير امريکاييها بيشتر با سرگرمى ها آميخته ميشد. ١
مکلفيت تبليغاتى
روز هالند- امريکا يک بخشى از پروگرام بزرگ تبليغاتى در باره پلان مارشال را تشکيل ميداد. به اساس ماده ٨ موافقتنامه دو جانبه حکومت هالند مکلف بود در باره پلان مارشال کار لازم تنويرى و اطلاعاتى را انجام بدهد. همچنان حکومت بايد در هر ربع سال گذارش نحوه استفاده وموثريت کمک هاى حاصله را به نشر ميرساند. امريکايى ها به يک پروگرام خوب تبليغاتى ارزش زيادى قايل بودند. براى موفقيت پلان مارشال خيلى اهميت داشت که مردم اروپا بفهمندکه پلان چگونه تطبيق ميشود ونقش خود آنها در بازسازى چه است . اما احتمالاً دليل هنوزهم مهمتر براى همه نشرات در باره پلان مارشال اين بود که مردم امريکا و کانگرس در رابطه با پلان انتباه مثبتى حاصل مينمودند. نشرات در باره موثريت کمک ها بايد کانگرس و مردم را به مفيديت بذل کمکها وضرورت ادامه آنها معتقد ميساخت .
هيرشفلد بحيث کميسار حکومت براى پلان مارشال مسئول تبليغات نيز بود اما اجراات عملى امور تبليغاتى را وزارت امور اقتصادى بعهده داشت . م. ويسغلاس ، يک اقتصاددان جوان از سال ١٩٤٥ ببعد آمر شعبه خدمات مطبوعاتى بود. هيرشفلد در هر چهارده روز يکبار امور تبليغاتى را با ويسغلاس مورد ارزيابى قرار ميداد. امور جارى با فان در بيوغل رئيس دفتر کميسار حکومت حل وفصل ميشد. هم دفتر خدمات مطبوعاتى وهم دفتر هيرشفلد بطور منظم با دفتر خدمات تبليغاتى نمايندگى
ECA
که خود نيز در باره پلان مارشال به تبليغات ميپرداخت ، باهم همکارى مينمودند.
مادران دلسوز
کمپاين نشراتى در باره کمکهاى مارشال بلا فاصله وقتى آغاز شد که کشتى نووردام حامل کالاهاى تمويل شده از منابع مالى کمک مارشال در ٢٦ اپريل ١٩٤٨ به بندر روتردام مواصلت نمود. در مقابل آنجاييکه کشتى بايد پهلو ميگرفت اعضاى مختلف کابينه و ه. باروچ سفير امريکا به انتظار کشتى ايستاده بودند. مراسم بطور زنده بوسيله راديو برودکاست ميشد. سفير امريکا يک خريطه گندم تازه رسيده را به قسم سمبول تحويلدهى بار کشتى ، که از جمله شامل چهارهزار تن آرد نيز بود، به س.ل. منسهولت وزير زراعت ، ماهيگيرى وتهيه ارزاق تسليم داد. بدين مناسبت ويلهيلمينا ملکه هالند تلگرامى به رئيس جمهور ترومن فرستاد ودر آن « احساس سپاسگذارى عميق » خود را بخاطر « سخاوتمندى اى که بوسيله آن به چنين نحو درخشان در بازسازى کشور من وتمام اروپا سهم گرفته ميشود.» ٢ اظهار نمود. آن روز در تمام روزنامه ها اعلاناتى تحت عنوان « کشتى رهايى بخش ١٩٤٨ » به نشر رسيد. مواصلت کشتى نووردام بمثابه يک رهايى جديد تلقى گرديد، رهايى از « تاريکى عدم اطمينان ». اما روزنامه ها در پهلوى اين همه هياهوى مسرتبار پيرامون رهايى ، پيام آور يک هوشدار نيز بودند: مردان وزنان هالند، انتظار نداشته باشيد که روزهاى فراوانى مست دق الباب ميکند. ( ... ) هنوز راه طولانى و مشقتبار کار شديد و ثقيل وزندگى با گذران در پيشروى ماست. هنوز مادران دلسوزما مجبور هستند که کتى وپيمانه کنند. ( ... ) ما با کار هدفمند وبلا وقفه ، با زندگى صرفه جويانه وبا حوصله مندى در انتظار روزى هستيم که در آن ميهن باستانى وبا مدنيت ما خود را از شب فقر وتنگدستى بيرون بکشد.»
پروگرام تبليغاتى
اداره خدمات مطبوعاتى وزارت امور اقتصادى مواصلت کشتى هاى حامل کالا هاى مارشال را بيشتر وبيشتر بمقصد تبليغات مورد استفاده قرار ميداد. بدينترتيب در سپتمبر ١٩٤٨ از مواصلت کشتى فلاردينگن به امستردام با ذغال سنگ براى خطوط آهن ودر اکتوبر همان سال از مواصلت مک بروتون برى ان حامل پنبه براى فابريکات نساجى در تويينتِه استقبال بعمل آمد.
در پهلوى مراسم تحويل گيرى کالاها ، تدوير نمايشگاه ها بخش ديگرى از پروگرام تبليغاتى را تشکيل ميداد. طور مثال ، دو کشتى بارکش دريايى در درياى راين پيوسته نمايشگاهى را تحت شعار « به پيش بسوى تطبيق پلان مارشال وارتقاى مولديت کار» به امتداد تمام مراکز عمده صنعتى هالند حمل مينمودند. يک شيوه ديگر امتحان شده بمقصد جلب علاقمندى مردم ورسانه هاى گروهى براه انداختن مسابقات بود: در مکاتب وموسسات امکان سهمگيرى درمسابقات براى کسب جوايز و راه اندازى جشنواره هايى فراهم گرديدکه ميتوانست توجه زياد وسايل اطلاعات جمعى را جلب کند. طور مثال ، اداره خدمات مطبوعاتى در سال ١٩٥٠ با همکارى اداره نشرات راديوى کاتوليکى
(KRO )
يک مسابقه مقاله نويسى را سازماندهى نمود. قبل ازآن ، در سال ١٩٤٩ انجمن صنايع وتجارت هالند يک مسابقه مقاله نويسى را براى سطوح مختلف تحصيلى تحت عنوان « اهميت پروگرام بازسازى اروپا
(EHP )
براى اروپا ، براى هالند وبراى خود من » راه اندازى کرده بود.
اين اعلان در روز مواصلت کشتى نووردام به روتردام در تمام روزنامه هاى هالند بنشر رسيد.
ECA
در پاريس نيز درين عرصه خيلى فعال بود. اين سازمان براى طرح يک پوستر پيرامون همکارى هاى متقابل در اروپا جايزه اى براى هنرمندان گرافيک اروپا مقرر نمود. بيش از ده هزار نقاش کار هاى خود را به مسابقه ارسال نمودند. جايزه اول (١٥٠٠ دالر) به اثر راين دريکسن هالندى داده شد، که اروپا را به قسم يک کشتى در برابرباد قوى با بيرق هاى شانزده کشوربمثابه بادبانهاى کشتى ترسيم نموده بود. همچنان
ECA
در پاريس يک مسابقه عکاسى ويک مسابقه
رنگ آميزى را براى اطفال پائيتر از چهارده سال راه اندازى نمود که در مکاتب ابتدايى مورد توجه فراوان قرار گرفت .
دهقانِى بر پله هاى دالر زينه
اداره خدمات مطبوعاتى دو جزوه اى را به نشر رسانيد که در آنها بزبان عام فهم نحوه عملکرد پلان مارشال توضيح شده بود. عناوين اين جزوه ها ازين قرار بود: آخر ، پلان مارشال چطورتطبيق ميشود؟ و پلان مارشال اينطور عملى ميشود. اين جزوه ها در موسسات ، مکاتب ، نمايشگاه ها و مارشها توزيع ميشد. ترجمه جزوه آخر ، پلان مارشال چطور تطبيق ميشود؟ حتى در ميان توريستهاى خارجى نيز پخش ميشد. چنين تخمين ميشود که جزوه به سه مليون نفررسيده بود. خدمات مطبوعاتى با نشر جزوه پلان مارشال و شما در نوامبر ١٩٤٩ به بزرگترين موفقيت دست يافت . يو سپير براى اين جزوه رسم هايى کشيده بود که به سبک يومريستى اهميت پلان مارشال و مسئوليت اشخاص را به ارتباط بازسازى منعکس ميساخت. جزوه به تيراژ عظيم چاپ و توزيع شد. ٢٦٠ هزار نسخه اول فقط در چند ماه محدود توزيع شد، پس ازآن ، جزوه چندين بار ديگر تکرار به چاپ رسيد. کمپنى هاى بزرگ مانند کوره هاى بلند وفليپس هزاران نسخه را يکجايى براى کارکنان خود بدست آوردند.
در فابريکه ها نيز بروشور هاى حاوى رسم هاى يو سپير توزيع ميشد
( آرشيف عمومى دولت )
توزيع جزوه ها آنقدر وسيع وتصاوير يو سپيرآنقدر الهام بخش بود که تا هنوز هم اصطلاح کمک مارشال در خيال بسيارى از انسانهاى نسل پيشين تصوير آن دهقان هالندى را زنده ميسازد که در رسم يو سپير بر زينه-دالر بالا ميرفت . دفتر مطبوعاتى نمايندگى
ECA
جزوه هارا به انگليسى ترجمه مينمود که به تيراژ شصت هزار نسخه در امريکا موفقانه نشر وتوزيع ميشد.
جزوه ها ازطرف هيئت هاى نمايندگى ترکيه و سويزرلند در
OEES
مورد انتقاد قرار گرفت. هيئت سويسى عليه تصوير يک فقير سويسى اعتراض داشت :
سويزرلند کمک مارشال را بدست نمى آورد. در باره اعتراض هيئت ترکى ج.ح.و. هووغ واتر کفيل اداره خدمات مطبوعاتى در جنورى ١٩٥٠ عنوانى فان در بيوغل نوشت : « چنين وانمود ميشود که هيئت ترکى در پاريس از ناحيه آن طاقينى خود را توهين شده احساس ميکند که يو سپير در تابلوى خود بر سر يک آدم ترکى رسم نموده بود. احتمالاً بجا خواهد بود اگر يک نامه کوچکى عنوانى هيئت ترکى به پاريس تحرير شود. قلب من گواهى ميدهدکه آنها اين تصوير را خيلى جدى گرفته اند. بالآخره ميتوانيم براى شان بگوئيم که مارا هم تا هنوز در خارجه با پطلون هاى پنديده وبوت هاى چوبى رسم ميکنند، بدون آنکه ما خود را ازين ناحيه هرگز توهين شده احساس کنيم . » ٣
فان در بيوغل بجواب هووغواتر نوشت :
« من ، طبعاً ، تاعمق احساس خود از شنيدن اين فکت تکان خوردم که هيئت ترکيه در پاريس با ديدن طاقين بر سر آقاى احمدباى عصبانى شده است . بگذار تلدرس ( عضو هيئت هالند در
OEES
) به ايشان برساند که هيئت ترکيه در پاريس ميتواند بِکفَد : ترجمه مطلب را به خود شما محول ميسازم .» ٤
کانال هاى تبليغاتى
از طريق وسايل اطلاعات جمعى
سه ماه قبل از آنکه
The Economic Cooperation Act
توسط ترومن به امضا برسد، هيرشفلد به تدوير يک کنفرانس مطبوعاتى پرداخت ، زيرا او توجه بيشتر مطبوعات را بمقايسه اطلاعاتى که در روزنامه ها پيرامون مباحثات در کانگرس در باره پلان مارشال به نشر سپرده ميشد، خواستار بود. برخلاف فان بوتزيلاير ، هيرشفلد وظايفى را که مطبوعات بنظر او بعهده داشت ، فهرست نمود. مطبوعات بايد« يک احساس بسيار بخصوصى ( ... ) را ايجادکند که عکس العمل ها در هالند در رابطه با پلان مارشال از چه قرار اند. اگرچه چنين کلمات در روزنامه ها گفته شده نميتواند، با آنهم اين ويا آن (مرجع - ک ) بايد در مطبوعات هالند چيزى بچاپ برساند تا در امريکا ببينند که اذهان عامه در هالند به پلان مارشال علاقمندى دارد وخود را در آن ذينفع ميشمارد.» ٥ بگفته فان بوتزيلاير يک هفته بعد از کنفرانس مطبوعاتى نتايج در روزنامه ها قابل ملاحظه بود.
هيرشفلد مواظب بود که مطبوعات با پلان مارشال ذيدخل بماند. هر وقتيکه گذارش هاى ربعوار به نشر سپرده ميشد، او در مورد به نويسندگان بخش هاى اقتصادى روزنامه ها ومجلات توضيحات ميداد. اين بحث ها با نمايندگان مطبوعات در دفتر ويسغلاس در وزارت امور اقتصادى صورت ميگرفت . اين براى اولين بار بود که چنين چيزى خارج از محيط مجلس دوم (مجلس سفلى پارلمان هالند- ک) ،
off the record
، بوقوع مى پيوست . هدف هيرشفلد بر آورده ميشد. روزنامه ها وهفته نامه ها توجه زيادى به پلان مارشال معطوف ميداشتند. هريمن رئيس ECA در پاريس مطبوعات هالند را بخاطر سهم آن در تبليغات تقدير نمود. بنظر او ، مردم هالند پيرامون پلان مارشال به نحو احسن تنوير ميشد. ٦
در راديو نيز توجه زيادى به کمک هاى مارشال صورت ميگرفت . پروگرام هاى نشرات راديويى از مراسم مختلفى که بوسيله اداره خدمات مطبوعاتى سازماندهى ميشد، گذارش ميداد، پروگرام هاى اطلاعاتى در باره کمک هاى مارشال را پخش مينمود وموضوعات بذل کمک را با بازيهاى سمعى از طريق راديو پيوست ميساخت . براى جوانان نيز پروگرامهاى راديويى پيرامون پلان مارشال تهيه ميشد:
VARA
سيريال مکملى را براى جوانان پخش مينمود و راديوهاى مکاتب نيز در زمينه بى توجه نبودند. در سينماها قبل از شروع فلم سرفلمى هاى مخصوص در باره پلان مارشال به نمايش گذاشته ميشد. در سال ١٩٤٩ ، زمانيکه آمادگى مردم امريکا براى دادن پول کاهش مييافت ، از يکتعداد خبرنگاران امريکايى براى بازديد از هالند دعوت بعمل آمدتا از طريق انعکاس اطلاعات در باره موثريت کمک هاى مارشال و سپاسگذارى مردم هالند، سخاوتمندى امريکائيان تشويق گردد.
بيل مورراى راپورتر راديويى شبکه نيرو هاى امريکايى در آلمان با چنين هدف در نوامبر ١٩٤٩ به يک سفر پنج روزه به سراسر هالند پرداخت . او هر روز را با يک صحبت کوچک از راديو به پايان ميبرد. او از جمله ، در باره بازسازى روتردام وبوجود آمدن ايميلوورد صحبت کرد. صحبت ها وراپورتاژها در امريکا نيز بوسيله تعداد زيادى از ستيشن هاى راديويى برودکاست ميشد.
از طريق موسسات واتحاديه هاى صنفى
در پهلوى وسايل اطلاعات جمعى ، هيرشفلد موسسات را نيز به نحو احسن از انکشافات پلان مارشال مطلع ميساخت . بدينترتيب ، او حد اعظم ذيدخل بودن با پلان را تأمين ميکرد. در اثناى يک ملاقات با رهبران بلند پايه موسسات اقتصادى - توليدى در ٢٢ جنورى ١٩٤٨، هيرشفلد با نارضائيتى بيان نمود که متشبثين تا حال حاضر هنوز خود را در پلان مارشال وپيامد هاى آن براى هالند کم عميق ساخته اند. ٨ در نتيجه ، کارفرمايان وکارگران تصميم گرفتند تا يک مرکزاطلاعاتى در باره پلان مارشال براى موسسات اقتصادى - توليدى
(ICB )
ايجاد شود.
ICB
نقش بسيار فعالى را در عرصه تبليغات ايفا نمود.
بمنظور آشنا ساختن موسسات با سازماندهى وپروسيجر نسبتاً بغرنج واردات در چوکات پلان مارشال در سپتمبر ١٩٤٨ جزوه اى تحت عنوان « پلان مارشال ، رهنمود براى پروگرام بازسازى اروپا» به چاپ رسيد. گردهمآيى هاى اطلاعاتى نيز براى دست اندر کاران عرصه اقتصاد، تجارت وتوليد سازماندهى ميگرديد.
على الرغم مخالفت اتحاديه کمونيستى
EVC
، اتحاديه هاى صنفى حمايت خود را خيلى بزودى بعد از بيانيه مارشال در ٥ جون ١٩٤٧ از پلان او اعلان نمودند. همچنان آنچه به تبليغات ارتباط ميگرفت جنبش صنفى خودرا با آن خيلى همکار ساخت . با چاپ جزوه ها ونشر مقالات در جرايد صنفى به تنوير کارگران در باره پلان مارشال پرداخته ميشد. در آغاز سال ١٩٤٩ اتحاديه هاى ترانسپورتى مراسمى را بنام
Truk Day
سازمان دادند: صدها لارى اى که در چوکات کمک هاى مارشال وارد گرديده بود برسم سپاسگذارى در جاده هاى لاهه مارش نمودند.
انستيتوت کار که عبارت از موسسه همکارى ميان کار فرمايان وکارگران بود در ١٣ جنورى ١٩٤٩با همکارى
ICB
به برگذارى يک کنگره پيرامون کمکهاى مارشال پرداخت . مطبوعات و راديو به کار کنگره که در آن رجال برجسته از عرصه هاى اقتصاد، صنايع ، تجارت وحکومت سخنرانى داشتند، علاقمندى بسيارى نشان ميداد. ى. کوپرس رئيس
NVV
ورئيس انستيتوت کار در بيانيه افتتاحيه خود برخورد مثبت جنبش صنفى را با کمک هاى مارشال برجسته ساخت .
سالون اداره خدمات مطبوعاتى در نمايشگاه بهارى اوتريخت . از چپ به راست : هريمن، شهزاده برنهارد، باروچ سفير امريکا ، فان دن برينک و نفر دوم از طرف راست ويسغلاس
نمايشگاه بهارى سال ١٩٤٩ در اوتريخت با نشان کمکهاى مارشال تدوير يافت . همه جا در شهر بيرق هاى امريکا وهالند در اهتزاز بود، مغازه داران ويترين هاى خودرا با سمبول هاى کمک مارشال آراسته بودند. بخاطر بزرگداشت از اولين سالگرد بوجود آمدن پلان مارشال از طرف اداره خدمات مطبوعاتى در ٤ اپريل ١٩٤٩ شعبه مخصوصى در چوکات نمايشگاه سالانه افتتاح شد. درين شعبه خدمات اطلاعاتى نحوه کار پلان مارشال را در يک لوحه خيلى بزرگ بوسيله گروپهاى روشن ترسيم نموده بود. لوحه بصورت بصرى نشان ميدادکه چگونه اقتصاد متوقف شده هالند از برکت کمک مارشال مجدداً به حرکت مى آمد. هريمن خاص براى اشتراک در مراسم افتتاح نمايشگاه از پاريس آمده بود. در همان لحظه اى که با روشن شدن سوچ ، ميکانيزم بايد کار لوحه را براى مدعوين به نمايش ميگذاشت ، با تأسف خدمات اطلاعاتى ، فيوزها پريدند.
موضوعات تبليغ
THANK YOU, MARSHALL
درجريان سال اول کمک هاى مارشال کار تبليغاتى بيشترمتمرکز بر سپاسگذارى هاى حتمى بخاطر کمک هاى حاصله بود. در ذهنيت مردم سخاوتمندى امريکا تزريق ميشد. توجه به صدقاتى معطوف ميشدکه مردم امريکا متقبل ميگرديد. تخمين زده ميشدکه يک فاميل امريکايى سالانه بايد از ٣٤٠ تا ٤٠٠ گولدن براى کمک هاى مارشال صدقه کند.
در يک اطلاعيه مطبوعاتى مورخ ٢٢ ماه مى ١٩٤٨ از طرف
ICB
گفته ميشد: « ما قادر نيستيم کلمات مناسبى را براى ابراز سپاسگذارى از امريکا بيابيم که خود را بار ديگر در
سرنوشت کشور هاى اروپايى ذيدخل ساخته است و سپاسگذارى ازمردم امريکا که بمنظور ممکن ساختن اعمار مجدد اروپا ودر آنجمله هالند، آماده است چندين سال ديگر صدقه فردى را متقبل شوند.» ٩
در تمام اين اقدامات هر آنچه به سپاسگذارى بخاطر کمکهاى مارشال ارتباط ميگرفت ، از طرف مقامات حاکم در هالند حتى الامکان برجسته تر ميشد. آنها درين ضمن به اهميت بزرگ کمکها براى اقتصاد اشاره ميکردند وقياس مينمودندکه در صورت عدم اين کمکها هالند چه حالتى ميداشت . ا.س. دى برين رهبر اتحاديه صنفى جنبش کارگرى کاتوليکى
(KAB )
در اجلاس کنگره موسسه کار گفت که بدون کمک هاى مارشال احتمالاً سطح استهلاک تا سطح سال ١٩٤٣ پائين مى افتاد . فقر ، بيکارى و نا آرامى هاى اجتماعى عواقب آن ميبود. فرميولن رئيس اتحاديه صنفى
NVV
در اثناى مواصلت کشتى مک بروتون برييان که براى فابريکات نساجى دريينتى حامل پنبه بود، فاجعه اى را که هالند به برکت کمکهاى مارشال از کنار آن گذشت چنين ترسيم نمود: در صورت نرسيدن کمک هاى امريکا آيا ما در کجا قرار ميداشتيم؟ ستاندارد زندگى ما کم ازکم ٢٠ فيصد پائين مى آمد که در نتيجه اکثريت عظيم مردم هالند در فقر عميق فرو ميرفت .
يکتعداد فابريکات ما بعلت کمبود مواد خام وماشين وآلات مدتها قبل متوقف ميشد و بيکارى وحشتناک در ميان کارگران شيوع مييافت . اطفال کارگران با اعاشه واباته خراب روزگار خودرا در فقر واحتياج سپرى مينمودند. هالند دگر آينده اى نميداشت .» ١٠
اين نوع منظره هاى خوفناک، بمقايسه آنهاييکه بر مبناى ارقام نا مکمل از گذارشهاى ربعوار دفتر هيرشفلد ترتيب مى يافت، خيلى ها اثرگذارتر واقع ميشد.
برزدن آستين ها
از همان آغاز، ضمن تبليغات توضيح داده ميشد که تنها بدست آوردن کمکهاى سخاوتمندانه براى بازسازى اقتصاد کافى نيست . ما بايد نه تنها کلاه خود را برسم اداى سپاس به مارشال از سر برداريم بلکه کرتى هاى خود را نيز براى کارکردن از تن دور کنيم . اين حرف ها را س.ل. منسهولت وزير زراعت از زبان يک زارع هالندى بازگويى مينمود که در زمان تجليل از اولين سالگرد بوجود آمدن پلان مارشال در نمايشگاه سالانه اوتريخت شنيده بود. همزمان با توصيف از سخاوتمندى امريکا بر ضرورت کار تشديدى اصرار بعمل مى آمد. ا.ه. اِنگن هوشچ رئيس عمومى کمپنى کوره هاى بلند در اجلاس کنگره انستيتوت کار شعارداد: « بگذار سپاسگذار باشيم اما نه
از خودراضى ، کمربند خودرا کش کنيم و آستين ها را بالا زنيم ! » ١١ ويسغلاس در جزوه
يو سپير متن ذيل را افزود: « گرفتن کمال نيست ، ما بايد کمايى کنيم ! » خصلت موقتى بودن کمکها براى مردم خاطر نشان ساخته ميشد: در سال ١٩٥٢ هالند بايد سر پاى خود ايستاد شود. بنابران توليد « اين يگانه منبع واقعى شگوفانى » بايد بالا برده شود. تا اينکه صادرات مجدداً افزايش بيابد وکسر در بيلانس تجارت ازبين برود.
NIPO
بر مبناى يک نظر پرسى در نوامبر ١٩٤٨ به اين استنتاج دست يافت که بوجود آوردن درک بهتر اين مطلب که چه کارى را کمک مارشال انجام داده ميتواند وچه کارهايى را خود کشور هاى اروپاى غربى بايد انجام بدهند، خيلى ضرورى بود. يک دستآورد مثبت نظر پرسى اين بودکه ٩١ فيصد مردم هالند در جريان کمک هاى مارشال قرار داشتند. اما نگران کننده اين بودکه سه چهارم حصه نفوس کشور هيچ تصورى در باره نقش خود براى موفقيت پلان نداشتند.
فلهذا يکى از مهمترين وظايفى که براى کار تبليغاتى باقى ميماند معتقد ساختن مردم به زندگى صرفه جويانه وکار شديد بود. در کنگره انستيتوت کار تمامى بيانيه دهندگان مقالات خود را به همين موضوع وقف نموده بودند. بنظر دى برواَين رئيس اتحاديه هاى صنفى ، پلان مارشال هالند را قادر ميساخت که با « زحمتکشى بيدريغ وحوصله مندى مستمر از طرف حکومت ومردم ( ... )، بادادن قربانيهاى بزرگ ومتعدد تلاش نمود تا کشور هرچه زودتر دوباره سر حال آيد.» ١٢
الان والينتاين رئيس نمايندگى
ECA
گفت : « صرفه جويى محتاط کارانه ، فدا نمودن خوشى هاى زمان حاضر ، کردار حسنه ( ... ) صفاتى اند که با آنها هالنديها هميشه تحسين جهان را نسبت بخود بر انگيخته اند. مساعى درين استقامت هنوز بايد ادامه بيابد.» ١٣ ويسغلاس در جزوه خود
تصاوير يو سپير را در باره برخوردهايى به نشر مى سپرد که مردم به پذيرش آنها فرا خوانده ميشد: « سر بالا وشانه ها بر زير آن ! آستين هارا برزدن ! بخود متکى بودن !
کته خرچى نکردن ! نمونه بودن .»
مساعى مصلحت انديشانه
بعد از آنکه کمکهاى مارشال تقريباً نزد تمام مردم شهرت يافته بود، کمپاين تبليغاتى درجريان سال ١٩٤٩ بيشتر خصلت توضيحى حاصل مينمود. بذل کمکها با مشى جارى اقتصادى مرتبط ساخته ميشد: به سياست تعيين معاشات ، ارتقاى مولديت کار صنعتى ساختن . در عين زمان به تشديد مساعى در جهت تقويه همکاريهاى متقابل اروپايى توجه زياد مبذول ميگرديد.
اطلاعات براى اذهان عامه به ارتباط همکاريها در چوکات
OEES
، در مقايسه با اطلاعات داخلى ، لهجه خيلى خوشبينانه تر داشت . هيرشفلد و فان در بيوغل در راپور هاى محرمانه خود براى استفاده داخلى مکرراً شکايت ميکردند که هدف شانزده کشور صرف معطوف به بدست آوردن دالر است . اما فان در بيوغل در روزنامه هِت پارول از « فضاى هارمونيک » کار در پاريس صحبت کرد و هيرشفلد در رهنمود براى پروگرام بازسازى نوشت که فضا در پاريس « از مساعى سازنده براى همکارى شهادت ميداد» . ١٤ مطبوعات نيز به ارتباط همکارى متقابل در اروپا موضعگيرى خوشبينانه داشت و براى همين مقصد نشرات زياد ومثبت انجام ميداد. در خزان سال ١٩٥٠يک نمايشگاه متحرک تحت عنوان « اروپا اعمار ميشود » براه افتاد. نمايشگاه از سه مرکز صنعتى هندوون ، انسخيدى و هيرلين مجموعاً يکصدوشصت وپنجهزارتماشاچى را بخود جلب نمود.
ECA
در پاريس اقدامات مخصوصى را جهت جلب توجه به همکاريهاى متقابل اروپايى تشويق ميکرد. اين سازمان ، بطورمثال، قطارى (قطار آهن - م) را با يک نمايشگاه در باره
OEES
به تمام اروپاى غربى فرستاد. در هالند اغلباً کمتر ضرورت مى افتيد که نمايشگاه هاى قبلاً تهيه شده از پاريس فرستاده شود. اما امتناع ورزيدن از پذيرش آنها نيز نميتوانست با تخريش خاطر امريکاييها توأم نباشد.١٥
در نمايشگاه بهارى سال ١٩٤٩در اطريش ، غرفه خدمات مطبوعاتى نيز به تبليغ همکاريهاى متقابل اروپايى پرداخته بود. مهمانان غرفه در پهلوى ديدنى ها ميتوانستند به دو صحبت ثبت شده تلفونى نيز گوش بدهند: صحبت اولى ميان يک تاجر امريکايى ويک تاجر هالندى وصحبت دومى ميان جيمى کارگر امريکايى و يان کارگر هالندى بود. در ديالوگ ميان يان وجيمى تمام موضوعات تنويرى پيرامون کمکهاى مارشال گنجانيده شده بود: سپاسگذارى بخاطرکمکها ، اهميت اقتصادى کمکها ، مسئوليت خودهالنديها بخاطر کار تشديدى ، سر پا ايستادشدن ، صنعتى شدن و همکاريهاى متقابل اروپايى .
جيمى : آيا براى تو چه فرق ميکرد اگر پلان مارشال هيچ وجود نميداشت؟
يان : بلى ، فرق ميداشت . و فرق آنقدر کوچک هم نميبود ! اين بدان معنى ميبودکه همه آن چيز هاييراکه ما طى سالهاى اخير بدست آورده ايم ، وجود نميداشت .
بسيارى اقلامى که اکنون بطور آزاد در دسترس قرار دارند مانند نان ، بوره ،
صابون . طيرباب وپاپوش ، احتمالاً هنوز هم در قيد جيره بندى ميبود. بدون کمکهاى مارشال ، فابريکه اى که من در آن کار ميکنم کمتر به مواد خام دسترسى ميداشت تا بتواند به طاقت اعظمى کارکند واحتمالاً اين بدان معنى
ميبودکه براى من بيش ازين کارى موجود نميبود.
جيمى : تو ميدانى که ما اين حمايت را قرن ها ادامه داده نميتوانيم . شما بدين ارتباط
چه ميکنيد؟
يان : ما زياد کار ميکنيم ، جيمى ، و صرفه جو هستيم .
جيمى : بلى ، پلان مارشال ( ... ) موجوديت يک اروپاى نيرومند ومستقل را ممکن ساخت و پيوند هاى دوستى ميان دنياى کهن و جديد را تقويت بخشيد.
يان : همينطور است جيمى ، وخيلى زيبا است که شما اين چانس را بما داديد. اگر ما به اهداف خود برسيم و بايد برسيم ، در آنصورت شما مجبور نخواهيد بود که در سال ١٩٥٢ بخاطر ما ماليه بيشتر بپردازيد . در آن وقت ما سر پاى خود ايستاد خواهيم بود.
جيمى : قابل تشکر نيست ، يان ، يک اروپاى مرفه وآزاد بنفع ما هم است . ١٦
پرابلم هاى تبليغات
تياتر گدى
نحوه تبليغات امريکاييها با هالندى تفاوت داشت . اين تفاوت گاه گاهى به اصطکاک ميان خدمات مطبوعاتى واداره تبليغات نمايندگى
ECA
منجر ميگرديد. ١٧ نمايندگى
ECA
در خزان ١٩٤٨ اظهار داشت که تبليغات هالند پيرامون کمکهاى مارشال تا آن زمان خصلت ستاتيک داشته است . ١٨ امريکاييها در پروگرام تبليغاتى خواستار ديناميزم بيشتربودند وهمچنان ميخواستند ببينند که کدام اقدامات نشراتى صورت گرفته است . ماهران تبليغاتى هالند ازين هراس داشتند که مبادا مردم با « بمباردمان نشراتى » در باره پلان مارشال تحت فشار اضافى قرار بگيرند.آنها دقيقاً طرفدار تبليغات واقعبينانه ترى بودند ، زيرا چنين چيز به مذاق مردم هالند تطابق بهترى داشت .
اشاره به « ويژگى هاى بخصوص مردم هالند» در گذارش ربعوار دفتر کميسار حکومت در باره کمکهاى مارشال در اگست ١٩٤٩ صورت گرفت : «يک هالندى قبل از آنکه به ارتباط کدام موضوع مفکوره معينى را براى خود شکل بدهد، احتياط وخويشتن دارى زيادى بخرچ ميدهد» نشرات بيش از حد ميتواند حساسيت مردم هالند را در مقابل پلان مارشال بوجود بياورد. ى.گ. ستايکل کارمند دفتر هيرشفلد در دسمبر ١٩٤٨ هشدار داد: «با در نظر داشت کرکترخونسردمنشى و سنگين پسندى هالنديها، تشريفاتى که بمناسبت مواصلت اموال براى پروگرام بازسازى اروپا برپا ميشود، بجاى تأثير مثبت در اذهان عامه ، اغلباً اثرات معکوس بجا خواهند گذاشت. مردم اين نوع صحنه هارا با شک وترديد بمثابه صحنه هاى "تياترگدى" به تماشا ميگيرند.»١٩
در زيرکاسه نيم کاسه اى
از يکسلسله تحقيقاتى که بنابر تقاضاى نمايندگى
ECA
انجام يافته بود ونتايج آن در اکتوبر١٩٤٩ براى آگاهى عامه به نشر سپرده شد، وانمود گرديد که در حقيقت امر نزد بخشى از مردم هالند در رابطه با پلان مارشال بى اعتمادى وجود داشت . از جمله کسانيکه در باره کمکهاى مارشال مورد پرسش قرار گرفته بودند ٨٧ فيصد در باره کمکهاى مارشال معلومات داشتند. ازين گروپ ٨٢ فيصدطرفدار کمک ، ٦فيصد مخالف و ١٢ فيصد مشکوک بودند. بيش از يک سوم حصه گروپ مشکوکين در باره کمکهاى مارشال ميگفتند: « باور نميشود که حقيقت باشد. در زير کاسه نيم کاسه اى خواهد بود.» بى اعتمادى از مشوق هايى هم منشأ ميگرفت که فکر ميشد نزد امريکاييها وجود دارند: ٣٦ فيصد آنهاييکه در مورد پلان مارشال آگاهى داشتند، « چنين قضاوت مينمودندکه ايالات متحده پول ومواد را بمقصد استقرار تسلط و تحت تأثير قرار دادن سياست و اقتصاد کشور هاى ذيربط به اين کشور ها ارسال ميدارد.» اينکه نظر تقريباً يک سوم حصه نفوس در باره اهداف امريکا از بذل کمکهاى مارشال تا اين حد منفى بود، به آگاهى عامه رسانده نميشد. استنتاج يک گذارش تحقيقات محرم چنين بود: « تحقيقات واضحاً آشکار ساخت که خيلى ضرور است تا مردم هالند به صداقت اهداف پلان مارشال معتقد شوند. مردم هالند بايد ازين ترس رهايى بيابند که گويا شروط مخفيانه اى در ميان است ومکلفيت هاى اعلان ناشده اى در رابطه با امريکا وجود دارد. » ٢٠
براى خدمات مطبوعاتى واضح بود که يک فرد عادى هالند درصورتى ميتواند به اهداف صادقانه پلان مارشال معتقد شودکه امريکاييها دلايل واقعى کمک را ارائه بدهند. نمايندگى
ECA
بايد در کار تبليغاتى اصرار بيشتر را برمشوق هاى اقتصادى وسياسى متمرکز ميساخت. اما آسان نبود امريکاييهارا تحريک نمود تا فشار برمشوق هاى بشرى را کاهش ببخشند. آنها متمايل بودند مناسبات ميان بخشش کننده و بخشش گيرنده را در مرکزيت قرار بدهند. يک نقطه بحرانى در تبليغات امريکاييها ، بدين ارتباط ، نشر داستان قريه اروپا بود. اين داستان که درجون ١٩٥١ از طرف نمايندگى
ECA
به چاپ رسيد سخاوت بخشش کننده وحرص بخشش گيرنده را به نحو بيمزه اى بنمايش ميگذاشت :
شکوفانى که بوسيله يک مرغابى تمثيل ميشد، از قريه اروپا بيرون پرواز کرده بود. روح داستان اين بود، که ترومن ملک قريه امريکا آمده بود تا به دهاتيان اروپايى توضيح کند که آنها شکوفانى دوباره خودرا صرف ازطريق همکارى بدست آورده خواهند توانست . به ملک ترومن در يک فرصت معينى از داستان از طرف ملک قريه اروپا يک صراحى شراب تعارف شد.
ترومن گفت : « نى ، نى ، نى ! اين بسيار زياد است . بهتر است اين را براى خود نگاه بداريد ! » همتاى او از قريه اروپا جواب داد: « اوو- نى ، لطفاً با خاطر آسوده بنوشيد! ما هم کوکاکولا خواهيم نوشيد ! » درينجا ، رضائيت جانب مقابل حاصل شد. زيرا او مطلوب نمى شمرد که تشنگى در قريه اروپابه ماضى پيوسته باشد...
پس از آنکه مَلِک ترومن صراحى را در يک جاى سرد جابجا نمود، با يک بانکنوت دالرى تمام عيار پس آمد وبا جديت گفت : « بچه جان اينطرف ببين ! اينجا يک مقدار دالر بيشتر براى تو موجود است ، مگر تو بايد وظيفه را خود به انجام برسانى ! » ملک قريه اروپا بجواب گفت « من از همين چيز ترس داشتم . من بايد موضوع را به همقريه هاى
خود توضيح کنم . من اميد وارم که آنها اين را درک کنند! » اما او بلا تأخير به دالر چنگ انداخت ، زيرا در قريه اروپا داشتن داشتن بود اما بدست آوردن هنر. ٢١
سمبول مارشال
امريکاييها بخاطرى به نشرات ضرورت داشتند که حلقات داخلى را به مفاد بذل کمکها معتقد بسازند وبنابران به اقداماتى متوسل ميشدند که خدمات مطبوعاتى اغلباً آنهارا فرو گذاشت مينمود. يکى از چيزهاييکه امريکاييها به آن در تلاش خود براى رويت دادن کمکهاى مارشال مطابق پسند ويسغلاس رئيس اداره خدمات مطبوعاتى دست يافتند، سمبول مارشال بود. ٢٢ در اگست ١٩٤٨ امريکاييها تقاضانمودند تا بر تمام کالا هائيکه در چوکات کمک هاى مارشال وارد ميشوند، سمبول مارشال چسپانده شود. سمبول از ستاره ها، خط ها ومتن
« For European Recovery supplied by the United States of America »
مشتمل بود. مسئوليت چسپاندن سمبول بعهده واردکنندگان بود. براى توريد کنندگان هالندى وارد کردن در چوکات پلان مارشال قبل ازين هم توأم با انجام دادن انبوه عظيمى از کارهاى دفترى بود. بعد ازين اين مکلفيت هم اضافه شدکه بر هر جنس وارد شده ستاره ها وخط ها نيز نقش شود.
غله مارشال
يک اقدام ديگر تبليغاتى که در آن اداره خدمات مطبوعاتى ذيدخل نبود، به ابتکار نمايندگى
ECA
زمانى بوقوع پيوست که در ٤ نوامبر١٩٤٨ سيستم توزيع نان حذف ميشد. حذف سيستم توزيع نان بشکل جيره قسماً تحت تأثير کمک مارشال ممکن گرديد. سيستم توزيع رهبرى شده بمثابه خارى درچشم امريکاييها بود. هالند در چوکات
OEES
خودرا مکلف ميشمرد تا سبسايديها و مقررات توزيعى را لغو کند ، زيرا اينها نزد ساير کشورها بمعنى رقابت غير صادقانه بود. در آن شب قبل از آنکه نان از کوپون خارج شود، سى هزار نانوا برکلکينهاى دکانهاى خودو بر
عراده جات مخصوص نانوايى ها پوسترهايى را سرش نمودندکه درآنها متن ذيل نوشته شده بود: «بيش از نصف نان روزمره شما ازغله مارشال پخته ميشود». اداره خدمات مطبوعاتى با اين مفکوره نمايندگى
ECA
از صميم قلب همکارى نداشت. بگفته هووغواتر کفيل اداره خدمات مطبوعاتى ، همکاران اداره او تصور داشتند که : « وقتى هالندى ها متوجه شوند که پول نان شان هم قبلاً براى شان پرداخته شده است ، دگر از خوردن کاملاً باز خواهند ماند.» ٢٣ غله مارشال نبايد به گلوى مردم هالند تخته شود.
امريکاييها نميتوانستند به اندازه کافى درک کنند که هر آنچه در امريکا ممکن بود، ميتواند در اروپا ممکن نباشد . ميتود هاى تبليغاتى آنها بسادگى در اوضاع هالند قابل تطبيق نبود. نمايندگى
ECA
در بهار سال ١٩٥١ نمايشگاهى را در باره عرصه هاى کاربرد امتعه مارشال در فروشگاه کِرزون درشهر امستردام داير نمود. در ايالات متحده يک امر خيلى عادى است که يک نمايشگاه، داراى اهميت عامه در يک موسسه خصوصى تدوير بيابد. خدمات تبليغاتى نمايندگى
ECA
بفکر آن بود که فان دن برينک وزير امور اقتصادى بايد نمايشگاه را افتتاح کند. درينجا ضرورت افتيد تا ويسغلاس توجه کارتر مسئول امور اطلاعات جديد را به اين نکته معطوف بداردکه در هالند افتتاح نمايشگاه در يک موسسه خصوصى بوسيله يک وزير معمول نيست . ٢٤
PLUS ROYALISTE QUE LE ROI
بگفته هووغواتر ، که در مارچ ١٩٥١به عوض ويسغلاس بحيث رئيس اداره خدمات مطبوعاتى مقرر شد، براى نمايندگى
ECA
در کار تبليغاتى کيفيت نه بلکه کميت ارجحيت داشت . اين نمايندگى تحت فشار دفتر مرکزى در واشنگتن ودفتر
ECA
در پاريس قرار ميگرفت تا حتى المقدور فعاليت هاى بيشترى را راه اندازى کند وبراى اين کار به منابع مالى هنگفتى دسترسى داشت که عمدتاً شامل پول از حساب پولهاى ارزش متقابل بود. ى. راخليس رئيس دفتر تبليغات براى سه ماه اول سال ١٩٥٠ مبلغ صدهزار گولدن تقاضانمود وبدست آورد ، البته ، با اضافه اين تذکر که در خواست پول اضافى هر وقت مکن است . اين در حالى بود که بودجه اداره خدمات مطبوعاتى هالند براى تبليغات در باره پلان مارشال براى تمام سال ١٩٥٠ صرف شامل چهل هزار گولدن مى گرديد. در جنورى سال ١٩٥٠ تشکيل دفتر خدمات تبليغاتى نمايندگى
ECA
از دو نفر به هفت نفر همکار توسعه يافت .
اداره خدمات مطبوعاتى تلاش ورزيدکه فشار امريکايى هارا تا اندازه اى محدود بسازد. اين اداره کمک هالندى هاييراکه در نمايندگى
ECA
استخدام شده بودند نبايد انتظار ميداشت . بگفته هووغواتر آنها
plus royalistes que le roi
(خيلى پر توقع اند -ک) و مشوره هايى ميدهند که کاملاً در تقابل با خواسته هاى خدمات مطبوعاتى قرار ميداشته باشد. ٢٦ بهمه حال ، طورى که هووغواتر در آغاز سال ١٩٥٠ به فان در بيوغل اظهار داشت ، او در مجموع ازهمکارى با دفتر خدمات تبليغاتى نمايندگى
ECA
ناراض نبود.
پروپاگند
بامشتعل شدن جنگ کوريا در ٢٥ جون ١٩٥٠ اثرگذارى کار تبليغاتى روبه کاهش گذاشت .
بازسازى اقتصادى ، بيش ازين هدف اولى پلان مارشال را تشکيل نميداد. پيوسته فشار بيشتر وبيشتر به اهميت نظامى کمک ها متمرکز ميگرديد. از آنجاييکه تقويه نيروهاى مسلح در کشور هاى اروپايى بقيمت پائين آمدن سطح استهلاک مردم صورت ميگرفت ، امريکاييها خواستار کار تشديدى تر تبليغاتى بودند تا مردم به دادن قربانى هاى ضرورى بخاطر تجديد تسليحات معتقد ساخته شوند. چنين تبليغات در پسند هالندى ها به پروپاگند شباهت مييافت . مسئولين اداره خدمات مطبوعاتى نگران بودند، زيرا بنابر تجربه سالهاى اشغال ، مردم در برابر پروپاگند حساسيت فوق العاده داشتند .٢٧ اداره خدمات مطبوعاتى در جولاى ١٩٥٠سگنال داد:« عوامل مختلفى بوجود آمده است که تمايل دارند ذهنيت مساعد عامه را- ذهنيتى را که در آن بذل حمايت امريکامقام شايسته دارد، منحرف بسازند. چنين وانمود ميشودکه پافشارى دوامدار امريکاييها بر زمزمه « جنگ سرد » - حتى وقتيکه صحبت در باره پلان مارشال هم باشد، برخلاف گذشته - مقاومت هارا فرا ميخواند. ( ... ) بالآخره ذهنيت عامه خود را در برابر آن چيزى قرار ميدهدکه مداخله بيش از حد امريکا در پرابلم هاى اروپايى ناميده ميشود. » ٢٨ اداره خدمات مطبوعاتى به امريکاييها مشوره دادتا خود را در امور تبليغاتى مجدداًبه عناصر مثبت بذل کمک ها متمرکز بسازند.٢٩
تبليغات نمونوى
تبليغات در باره کمکهاى مارشال پر موفقيت بود. در نوامبر ١٩٤٨، ٩١ فيصد مردم از جريان بذل کمک ها مطلع بودند. گرچه مردم اولتر از همه در امورى مشغول بودند که به زندگى روز مره ارتباط ميگرفت مانند احتياج مسکن . با آنکه مسئله اندونيزى توجه زيادى را به خود جلب مينمود، دلچسپى زيادى هم به کمک هاى مارشال وجود داشت . ج. ستريت اولين افسر اطلاعاتى نمايندگى
ECA
در لاهه در مراسم توديعى خويش در فبرورى ١٩٤٩ توانست با کمال رضائيت اذعان بنمايد که «کمک هاى مارشال » در لسان هالندى به يک مفهوم مبدل شده است . ا. و. هريمن رئيس
ECA
در پاريس وسايل اطلاعات جمعى هالند را بخاطر نقش آنها در تنوير مردم مورد تقدير قرار داد. بنظر او مردم هالند در باره پلان مارشال به نحو احسن مطلع بودند. امريکايى ها همچنان تحت تأثير بودندکه از طرف راديو نيز به پلان مارشال توجه کامل معطوف ميگرديد، در حاليکه در هالند راديوى دولتى هم وجود نداشت.
هم امريکاييها وهم هالنديها بصورت کل از همکارى در عرصه تبليغات رضائيت داشتند. اصطکاک ها ميان اداره خدمات مطبوعاتى امور اقتصادى ودفتر خدمات تبليغاتى نمايندگى
ECA
تابع وظايف محوله آنها بود. اداره خدمات مطبوعاتى چه موفقانه وچه غير موفقانه تلاش ميورزيد تا نمايندگى
ECA
را از افراط در کار نشراتى باز دارد.
وضع تبليغاتِ حتمى وبسيار وسيع از جانب امريکاييها پيرامون پلان مارشال تأثير پايدارى برمشى تبليغاتى در هالند بجا گذاشت . اداره خدمات مطبوعاتى بخواهش امريکاييها در پروگرام تبليغاتى به اقدامات بسيار ديناميک متوسل گرديد. خصلت ستاتيکى کار تبليغاتى کاهش يافت . هيرشفلد از طريق تدوير کنفرانسهاى مطبوعاتى وگردهمآيى هاى تبليغاتى براى کارمندان عرصه اقتصاد به ترويج
public relations
درهالند مساعدت نمود. اثر گذارى امريکا در تبليغات صرف بوسيله خود امريکاييها مورد تقدير نبود که مکرراً از ذيعلاقه بودن خود در فعاليتهاى مطبوعاتى حرف ميزدند. هالند در ساحه تبليغات حتى يک نمونه براى تمام اروپا ناميده شد. ٣١
پائين نمودن اولين بار ذغال سنگ ( از آرشيف عمومى دولت )