تاریخ در ادبیات
اثرعلی میرفطروس
دکتر محمد هاشم فقیری
کمتر نویسـنده یی را می توان یافت که از بررسی اشـعار شـاعران چگونگی وضع اجتماعی، سـیاسی و اقتصادی آن زمان را که شـاعر می ریسـته اسـت به بررسی گرفته و در لابلای آن تاریخ کشـور را ارزیابی و تحلیل کرده باشـد و در این راسـتا به چگونگی تحولات تاریخی زمانه های گذشـته پرداخته باشـد. بل پیوسـته از طبع شـاعر، صنایع شـعری، بدایت شـاعری، ژرف اندیشی نازک خیالی و... شـاعر ذکر نموده و از آثار شـاعر که لبریز از عواطف عمیق و احسـاسـات رقیق، و اینکه سـخنش طبیعی و غیر متکلفانه اسـت و در قالب سـبک توصیفی و تخیل باریک نگار اسـت و در طرز دید و یا سـبک هنر شـعری از فلان شـاعر پیروی کرده و یا راه آن را تعقیب کرده اسـت مطالبی نگاشـته اسـت.
ولی آن زمانی که تاریخ نگاران از نگارش تاریخ بنا بر نبود موقعیت و حالت فکری لازم و یا بنابر فشـار ها سـیاسی ـ اجتماعی و تسـلط بیگانگان عاجز بوده اند شـاعران این وظیفه را به عهده گرفته و به بررسی تاریخ اجتماعی خویش پرداخته اند. هر زمانی که صدای مردم در مبارزه با اسـتبداد سـیاسی، مذهبی و تسـلط غیر، به خفقان گرفته شـده اسـت شـعر زبان باز کرده و این پرچم مبارزه را بر افراشـته اسـت و آنرا به وجه احسـن به پیش برده اسـت.
تاریخ در ادبیات کتابی اسـت که علی میر فطروس نویسـنده و پژوهشـگر ایران به رشـته تحریر در آورده و با عالی ترین شـیوه نویسـندگی این رسـالت تاریخی شـعر را به بررسی گرفته و از لابلای آن تحولات تاریخ آنزمان ایران را ( ایران به مفهوم ایران کهن و تمام سـرزمین مشـترک مان، از فارس تا سـند و از ماورا النهر تا دریای هند. نه ایران کنونی با سـرحدات سـیاسی موجود آن ) مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده اسـت.
نویسـنده می نگارد که ایران بعنوان یک « چهار راه حوادث » بار ها مورد هجوم قبایل و عشـایر بیابانگرد بوده اسـت، اقوام و قبایلی که به قول بیهقی: « بیابان، ایشـان را پدر و مادر اسـت، چنان که ما را شـهر ها... » و در ادامه می نگارد در دوره هایی که « ز منجنیق فلک، سـنگ فتنه می بارید » زبان فارسی و خود آگاهی ملی ایرانیان جز شـعر، سـرپناهی نداشـت و به همین خاطر، فرهنگ ایران، بیشـتر در شـعر خود را نشـان داده اسـت.
نویسـنده به اثبات می رسـاند که شـعر در این زمان یعنی شـرایطی که " صورتگری ( نقاشی )، پیکر تراشی، موسـیقی و فلسـفه در اسـلام " ممنوع قرار داده شـد، " شـعر فارسی توانسـته اسـت هم بار فلسـفهء ایران را بر دوش کشـد و هم بار اسـاطیری، تاریخی، سـیاسی، هنری و عرفانی فرهنگ ایران را، " و نتیجه می گیرد که: " تاریخ و فرهنگ ایران توسـط شـعرش از گذشـته به آینده تداوم یافته اسـت. پس بی معنا نیسـت که بگوییم « فرهنگ ایران، یعنی شـعرش...» "
در این اثر در می یابیم که " شـعر و زبان فارسی، معنای سـیاسی و ملی نیز داشـته " اسـت. ما در بررسی های شـعری از شـاعران کشـور مان به موارد بر خورده ایم که شـعر سـیاسی را شـعر ندانسـته و آنرا شـعار خطاب کرده اند. در حالیکه شـعر خود در پهلوی سـایر پدیده های ذهنی و زبانی سـنگر و نگهبان هویت ملی و خود آگاهی ملی بوده اسـت و می باشـد.
نویسـنده بیان می کند که در دوران " ترکان غزنوی و سـلجوقی تا عهد ترکان صفوی و ترکمانان قاجار « شـاهنامهء فردوسی » سـنگر و سـایه بان زبان، تاریخ و هویت ملی ما گردید." و این " تداوم حافظهء تاریخی ملت ما بوده اسـت چرا که: قوم بی خاطره، فاقد هویت تاریخی اسـت. "
در این اثر نگاهی به شـعر ها و اندیشـه های سـه شـاعر برجسـته در سـه دورهء مهم تاریخ ایران پرداخته شـده اسـت:
ـ انوری ابیوردی
ـ ناصر خسـرو قبادیانی بلخی
ـ صائب تبریزی
در مقالهء « بر سـمرقند اگر بگذری ای بادِ سـحر...» در باره هجوم غُـز ها به خراسـان سـخن رفته اسـت که در زمان خلافت متوکل عباسی صورت گرفته اسـت. درسـت در شـرایطی که دبیران و سـرداران و سـیاسـتمداران ایرانی جای خود را به " اسـتقرار حکومت قبایل غزنوی و سـپس سـلجوقی، غـُـز، خوارزمشـاهی، قراختایی... " میدهد و زمینه قدرت گیری سـرداران و غلامان ترک و سـقوط سـامانیان می گردد و در نتیجه بر روند طبیعی تکامل اجتماعی ایران عواقب شـومی به جا می گذارد.
در این مقاله از مقابله غـُـز ها و سـلطان سـنجر والی بلخ که به شـکسـت سـخت سـلطان سـنجر و اسـیر شـدن وی بدسـت غـُـز ها گردید که تمام سـرداران و امرای سـلطان از دم تیغ کشـانیده شـدند و مدت هفت سـال تمام " ترکمانان غز به شـهر های خراسـان، سـیاه ترین و در عین حال خونین ترین " حملات را انجام دادند و با هجوم های شـان " ویرانی شـهر های آباد و پر جمعیت، آتش زدن کتابخانه ها " را موجب شـدند و در نتیجه " فروپاشی مناسـبات شـهری " را سـبب گردیدند. در کتاب آمده اسـت " که در آن هنگام شـهر های مرو، نیشـابور، بلخ و میهنه بسـیار آباد و پر جمعیت بودند و فلسـفه و علم و ادبیات در آن نواحی رونق داشـت." در حملات غز ها تمام این شـهر ها به ویرانه تبدیل شـده و 25 مدرسـه و 12 کتابخانه در آتش سـوختند و یا غارت گردیدند و بسـیاری از علما و دانشـمندان این شـهر ها به قتل رسـیدند..." در اشـاره با این حوادث ناصر خسـرو بلخی، خاقانی و سـایر شـعرا مطالبی ابراز نموده اند.
" اوحدالدین محمد انوری که در اوایل قرن شـشـم هجری قمری ( دوازدهم میلادی ) در ابیورد خراسـان بدنیا آمده، و در شـهر تونس به تحصیل پرداخت و ضمن اشـتهار و اسـتادی در شـعر و ادب، به فلسـفه و نجوم و ریاضیات نیز اشـتغال داشـت...
" قصیدهء « بر سـمرقند...» که شـامل 73 بیت اسـت بی تابی ها و عواطف شـاعرانهء انوری را پس از هجوم غـزان به خراسـان نشـان میدهد... و بعد از گذشـت 800 سـال گوئی که انوری، اینک از زمان و زمانه ما سـخن می گوید..."
" پس از حمله غز ها بزرگان خراسـان، رکن الدین محمود خاقان ( پسـر خوانده سـلطان سـنجر و حاکم سـمرقند ) را برا جنگ با غزان و خاتمه دادن به فتنهء آنان به خراسـان دعوت کردند. خواجه کمال الدین ـ یکی از بزرگان خراسـان ـ از طرف خراسـانیان به نزد خاقان سـمرقند شـتافت و انوری، قصیدهء « بر سـمرقند... » را به عنوان « نامهء اهل خراسـان » توسـط خواجه کمال الدین برای محمود خاقان فرسـتاد. »
بر سـمرقند اگر بگذری ای باد سـحــر نامهء اهل خراسـان به بـر خاقان بـــر!
نامه ای مطلع آن: رنج تن و آفت جان نامه ای مقطع آن: در دل و سـوز جگر
نامه ای بر رقمش آه [ عزیزان] پیدا نامه ای در شـکنش خون شـهیدان مُضمر
" قصیدهء « بر سـمرقند اگر بگذری...» یاد آور پریشـانی و حسـرت ناصر خسـرو قبادیانی در تبعیدگاه یگان اسـت."
همچنان در مقالهء « ناصر خسـرو صدای طغیان، تنهائی و تبعید » از چگونگی زندگی ناصر خسـرو، کار های انجام داده شـده وی در حکومت وقت، مقام و منزلت درباری وی در عصر سـلطان محمود و سـلطان مسـعود غزنوی، طبع پرشـور، و سـرشـت نوجوانی وی از آگاهی وی از فلسـفه ها و ادیان مختلف، علم طب، نجوم، فلسـفه یونان و ریاضیات ذکر شـده اسـت.
در کتاب از سـفر نامه ناصر خسـرو به مثابه گنجینهء " اطلاعات ارزشـمند جغرافیایی و مردم شـناسی " یاد شـده اسـت. این سـفرنامه که از " فرقه ها، مذاهب، مدارس، بازار ها، پشـه وری و صناعت، معماری شـهر ها، سـازمان های اداری و طبقات اجتماعی، طرز زندگانی و ریخت و لباس و آداب و سـنن اقوام مختلف در قرن پنجم هجری قمری ( یازدهم میلادی ) " مطالب ارزنده یی در خود دارد حاصل سـیر و سـیاحت هفت سـالهء ناصر خسـرو میباشـد که در کتاب، از جزئیات آن و چگونگی تحولات فکری شـاعر در اثرگذاری نحوه زندگی وی در شـرایط گوناگون به وجه بسـیار جالب انعکاس یافته اسـت. در کتاب آمده اسـت که ناصر خسـرو در جریان سـفر خود با کدام شـخصیت های علمی ادبی ملاقات نموده به مذاهب گوناگون در آمده و از اثر گذاری آن چگونه برخورد های وی در مسـایل اجتماعی و مذهبی تغییراتی را متحمل شـده اسـت. " ناصر خسـرو، ضمن سـتایش از زبان پارسی ( دری ) با غرور تأکید می کند:
« من آنم که در پای خوکان نریزم مر این قیمتی دُر لفظِ دری را » "
" ناصر خسـرو در سـراسـر اشـعارش کینهء سـوزانی نسـبت به فقهای زمانش ابراز می کند و آنان را « اُمت شـیطان »، « دیوانگان امت » و « زاهدان دجال فعل » می نامد که « روی به محراب دارند و دل به سـوی چمانه » ( پیاله شـراب ) به جرأت می توان گفت که در سـراسـر قرن پنجم هـ ق ( یازدهم میلادی ) هیچ شـاعری همانند ناصر خسـرو علیه مظالم اجتماعی و سـالوس و ریای فقهای حاکم پیکار نکرده اسـت.
نویسـنده با آوردن شـعر هایی از این شـاعر گوشـه ئی از مبارزات شـعرا و در مجموع ادبیات را بر علیه مظالم اجتماعی آشـکار سـاخته اسـت.
و به همین ترتیب در مقالهء اندیشـه های صائب در شـعر های صائب از دوران بعد از حمله چنگیز در سـرزمین ما یاد آوری شـده و این که دوران تیمور که کوشـش کرد تا " هنرمندان برجسـته بخارا، بتدریج " تمرکز یابند و مکتب هایی در هنر معماری و نقاشی شـکل گرفتند. " این تمرکز هنری بعد از مرگ تیمور به شـهر هرات انتقال یافت بطوری که در زمان جانشـینان تیمور، خصوصاً بایسـنقر و سـلطان حسـین بایقرا شـهر هرات به عنوان پایتخت سـرزنده و شـکوهمند هنر معماری،نقاشی، میناتور و شـعر، پایگاه و پناهگاه بزرگترین دانشـمندان و هنرمندان زمان گردید..." نویسـنده از مدرسـه سـلطان حسـین بایقرا که شـاگردان بطور رایگان به تحصیل می پرداختند یاد آوری نموده از رونق یافتن علم و اندیشـه، که باعث تحول کیفی در نگاه ها و دیدگاه های هنرمندان شـد، بطور هنرمندانه تصویر جالب بدسـت داده اسـت. از جمله شـاعرانی که در این دوران ظهور کرد و به پرداخت اندیشـه های خود مبادرت ورزید نویسـنده کتاب از طالب آملی، کلیم کاشـانی و صائب تبریزی یاد آوری نموده و به اندیشـه های صائب تبریزی در شـعر های وی پرداخته اسـت. در کتاب از دوران صفویان ذکر می کند و اینکه چگونه تحولات در این دوران در ذهن و ران شـاعر تأثر گذار بوده و چه شـعر هایی سـروده اسـت.
پیوسـت به این مطالب از حمله، سـلطان محمود غزنوی به هند و نفوذ زبان فارسی در آن سـرزمین نکات جالبی بدسـترس خواننده گذاشـته شـده اسـت و در این خصوص از شـعر های امیر خسـرو دهلوی نموده های روشنی آورده شـده اسـت. تأثیرات زبان فارسی در دربار هند بطور بود که دختران « شـاه جهان » به فارسی شـعر می گفتند. و زبان فارسی در سـرزمین هند زبان رسمی اعلان گردید.
نویسـنده کتاب سـعی کرده اسـت تا تحولات این عصر را که در زبان شـعر بطور بسـیار هنرمندانه انعکاس یافته اسـت برجسـته سـازد و بدین وسـیله تاریخ منطقه را که « ایران » نامیده میشـده اسـت به تصویر گرفته اسـت.
مطالعهء این اثر ارزنده و جالب را به تمام اهل ادب و هنر و علاقمندان مطالعه یاد آور می شـویم.