آيا بمب گذاریهای انتحاری از نظر
اصول اخلاقی قابل دفاع هستند؟
ريچارد وولين -
برگردان: علیمحمد طباطبايی
طی
هفتههای اخير رسوايی انتشاراتی و در بردارندهی اتهامهای يهودستيزی پاورقیهای
روزنامههای آلمان را زير سايهی خود گرفته است. اين مجادله يكی از قابل توجهترين
شركتهای انتشاراتی بزرگ آلمان را گرفتار كرد، منظور Schurkamp Verlag است
كه مركز آن در فرانكفورت میباشد و معروف است به داشتن گرايشهای چپ ـ ليبرال. اين
ماجرا همچنين پای يورگن هابرماس را نيز به ميان كشيده، فيلسوفی با معروفيت جهانی
و آن هم به علت توصيه برای چاپ يك كتاب. اما آنچه اكنون عموميت بيشتری يافته اين
كه اين اختلاف نظر باعث ايجاد موضوعی گشته با اهميتی بنيادين كه به قواعد مبنايی
در بارهی مناقشه در سياستهای خاورميانه میپردازد ـ موضوعی بسيار آشنا برای
دانشگاهيان آمريكايی: اين در كدام نقطه است كه انتقاد جدی به خط و مشیهای اسرائيل
هم رديف است با يهود ستيزی؟
در مركز اين گرداب هولناك در آلمان مجلد كم قطری قرار گرفته از تد هوندريچ،
فيلسوفی كه تا زمان بازنشستگی خود در كالج دانشگاهی لندن (University College London)
تدريس میكرد. اين كتاب او كه عنوانش «پس از ترور» میباشد تلاشی است برای برآورد
تازهای از سياستهای جهانی كه به دنبال حملات 11 سپتامبر به جريان افتادهاند.
كتاب او در سبكی زمخت و ساده نوشته شده و نكتهی اصلیاش ـ در تمامی صفحات آن ـ
اين است كه كشورهای جهان اول مسئول فقر كشورهای جهان سوم هستند. با اين حال خطوط
شفافيت ـ و البته مسئوليت ـ به سرعت محو میشوند، همين كه هوندريچ برای تعريف كردن
طبيعت آن مسئولبت و نتايجی كه به دنبال دارد تلاش میكند. مسائل مورد بحث در
ديدگاه او نه فقط مسئوليت سياسی برای پيامدهای اقتصادی زيانآور جهانی سازی كه دست
پروردهی آمريكا است و آن هم به سود بانك جهانی، صندوق بينالمللی پول و سازمان
تجارت جهانی كه همچنين مسئوليت مستقيم اخلاقی را در بر میگيرد كه ادعا میشود
تمامی غربیها در آن شريك هستند.
آنچه مسئله را بغرنجتر میكند خودداری همه جانبهی هوندريچ است در تاييد هرگونه
علتی برای فقر جهان سوم كه منشا بومی داشته باشد، خواه علتی جغرافيايی، آب و هوايی
يا محلی و خواه جامعه شناختی يا سياسی. به جای آن كه هوندريچ در خصوص بی عدالتیهای
اجتماعی در سطح جهانی تفكری هوشمندانه را مورد حمايت قرار دهد، او صرفاً به بازی
سادهی ملامت كردن اكتفا میكند. از آنجا كه غربیها (يا حد اقل تعداد قابل توجهی
از آنها) در ثروت و فراوانی زندگی میكنند، و از آنجا كه اغلب اهالی جهان سوم در
فقر و فلاكت در حال رنج كشيدن هستند، اين جهان اولیها هستند كه بنا به تعريف او
از نظر اخلاقی تقصير كاران استثمارگر محسوب میشوند.
ترديدهای بيشتر در بارهی حدت هوندريچ هنگامی ظاهر میشود كه انسان به جستجوی
پيوندی كه ميان موضوع اسمی او ـ فلاكت و مصيبت در جهان سوم ـ و عنوان هوشمندانهی
كتابش يعنی يازدهم سپتامبر ايجاد رابطه ميكند بپردازد. او بر ديدگاهی خطرناك صحه
میگذارد مبنی بر اين كه در شرايطی ويژه، حملههای تروريستی 2001 میتوانند به
عنوان واكنش موجه به فقر جهانی در نظر گرفته شوند. در بسياری از قسمتهای كتاب،
هوندريچ بن لادن را به عنوان فرشتهی انتقام بينوايان روی زمين مورد تجليل قرار میدهد.
از آنجا كه حمله كنندگان بدون انتظاری معقولی دست به اقدام زدهاند جنايت آنها
«نمیتواند به عنوان غايتی توجيهپذير به شمار آيد»، و عمليات آنها سزاوار سرزنش
میماند.
برعكس اگر آن مجرمين دليلی میداشتند كه میتوانستيم باور كنيم كه، در سخنان خود
هوندريچ «به قتل رساندن چندين هزار انسان به موقع خود بتواند در خدمت غايتی از
اصول انسانی عمل كند» ، در چنين صورتی عمليات آنها از آزمون هوندريچ مبتنی بر
سياسی و قابل توجيه بودن قتل عام موفق بيرون میآمد. اما در نهايت هوندريچ از اين
واقعيت كه حملات يازدهم سپتامبر «در واقع حملاتی هستند به نمادهای اصلی جهان
سرمايه داری» ، تسكين و آرامش بيرون میكشد. مشروعيت نسبی كه او در اين عمليات میبيند
در همين جاست. البته معضل اصلی در اين تفسير اين است كه برنامهی بن لادن آشكارا
در زبان اسلام بنيادگرا بيان شده و نه در زبان بی عدالتی طبقاتی. هدف او نه آزادی
برادران عرب از ستم سرمايهداری كه به بردگی گرفتن آنها زير حكومتی شبيه به طالبان
است.
هوندريچ در مقالهای كه اخيراً منتشر كرده و با عنوان موحش «تروريسم برای انسانيت»
نتايجی را مورد تاكيد قرار میدهد كه وی در آنها بعضی محدوديتهای عمليات خشونتآميز
را در نام ستمديدگان مورد تاييد قرار داده است. فيلسوف متولد كانادا در آنجا چنين
اعلام میكند: «تروريسم آفريقايی بر عليه كشورهای ثروتمند ما میتواند درست باشد
چنانچه در آن اميد قابل قبولی برای موفقيت وجود داشته باشد». اما از نقطه نظر
فلسفهی اخلاق اين ملاك « ابزاری » مانند موفقيت يا شكست نيست كه درست بودن يا
نبودن اقدام يك انسان را تعيين میكند. بلكه اين كيفيتهای ذاتی خود آن عمل است.
تروريسم از نظر اصول اخلاقی غلط است زيرا شهروندان بيگناه را نشانه میگيرد. از
نظرگاه اخلاقی اين واقعيت كه تروريسم توسط يك گروه انجام میگيرد كه شايد كسی با
آنها احساس همدردی كند چيزی را تغيير نمیدهد. تاريخ خشونتهای سياسی نشان میدهد
كه انگيزههای متعددی كه سزاوار تحسين بودهاند توسط انتخاب روشهای بیرحمانه و
مرگبار ضايع شدهاند.
بسياری از كاستیهای كتاب «پس از ترور» در زمان نخسين انتشارش در سال 2002 توسط
انتشارات دانشگاه ادينبورگ كاملاً آشكار شده بود. هنگامی كه هوندريچ انديشههايش
از «تروريسم قابل توجيه از نظر اخلاقی» را به شكل يك سخنرانی و برای شنوندگان
آمريكايی عرضه كرد اعتراضهای بسياری را به دنبال آورد. يكی از دانشجويان دانشگاه
بروان در روزنامهی دانشجويی نوشت: «غير قابل درك است كه يك استاد دانشگاهی در
تلاش موجه جلوه دادن جنايت باشد... و آنچه عجيب و مسخره است اين كه اين دانشگاه
بروان باشد كه او را برای سخنرانی دعوت میكند».
برای خنثی كردن اين مجادله، هوندريچ كه از خانوادهی انتشاراتی ثروتمندی است با
پرداختن پنج هزار دلار از حق تاليف خود و به عنوان اعانه به Oxfam
موافقت كرد. اما آنچه باعث دلشكستگی فيلسوف ما گرديد اين كه آژانس امدادرسانی
انگليسی به صورت كنايهآميزی از پذيرش بخشش او خودداری نمود، آن هم به دلايل
اخلاقی. اكسفام در بيانيهی او چنين توضيح داد: «هدف ما غلبه بر فقر و رنج انسانها
است. اعتقاد ما بر اين است كه زندگی تمامی انسانها دارای ارزش برابر است. ما
اعمال خشونت آميز را تاييد نمیكنيم».
از قرار معلوم شركت انتشاراتی Schurkamp در شادی غافلانهی خود
هنوز هم از جارو جنجالی كه كتاب را بعداً احاطه كرد كاملاً بیخبر بود، يعنی
هنگامی كه سال گذشته و با توصيهی هابرماس امتياز ترجمهی آلمانی كتاب را بدست
آورد.
كانون مجادله در آلمان بر اظهارنظرهای هوندريچ در مورد مناقشهی اسرائيل ـ فلسطين
متمركز بود. با توجه به خلافكاریهای آلمان در گذشته، نقد نامعقول يا زياده از حد
نسبت به اسرائيل مدتهاست كه به موضوعی نگران كننده تبديل شده است. در دورهی پس
از جنگ سرد انتشارت Schurkamp هميشه نشانهای از صداقت و درستی اخلاقی
بوده است و همچنين خانهی انتشاراتی نويسندگان يهودی مانند والتر بنيامين، كسی كه
توسط نازیها اعدام شد. از موسسههای تابع آن Judischen Verlag يا
همان Jewish Press میباشد.
كتاب «پس از ترور» مبتلا به آن چيزی است كه میتوان آن را صرفاً به عنوان شايعهی
بیاساس ضداسرائيلی توصيف كرد. اين كه آيا اين اظهارنظرها به عنوان يهودستيزی هم
محسوب شدنی هستند البته خود موضوع ديگری است. هوندريچ در همان ابتدای حكايت خود
چنين اظهار نظر میكند: «يهودیها كه در تاريخ پيوسته قربانی اصلی نژادپرستی بودهاند
اكنون به نظر میرسد كه از متجاوزين به حقوق خود درس خوبی گرفتهاند». ـ كه اشارهی
ضمنی آن اين است كه يهودیها نازیهای زمانه ما هستند يا حد اقل اين كه روشهای
آنها را به خدمت خود گرفتهاند. او سخنان خود را اين گونه ادامه میدهد: «صهيونيسم
توسط سازمان ملل و به عنوان نژادپرستی به درستی مورد نكوهش قرار گرفته است». اما
وی از ذكر اين نكته كوتاهی میكند كه در دسامبر 1991 سازمان ملل با فرزانگی بیكران
خود همان بيانيه را در يك رای گيری با 111 رای موافق در برابر 25 رای مخالف پس
گرفت.
اما ادعايی كه اين موضوعات را به يك بحران تبديل كرد به مورد ديگری از تلاشهای
هوندريچ جهت مشروعيت بخشيدن به استفادهی سياسی از ترور باز میگردد كه او با حسن
تعبير آن را به عنوان «تروريسم رهايی بخش» يا «ترور برای انسانيت» مورد ستايش قرار
داده بود. در قطعهی مورد مناقشه میخوانيم كه: «من به شخصه هيچ گونه ترديدی به
درستی اخلاقی تروريسم فلسطينیها ندارم، با همان اطمينانی كه تروريسم مردم آفريقای
جنوبی در برابر اشغال كنندگان سفيد پوست خود و دولت مبتنی بر تبعيض نژادی را
كاملاً در راه درست میدانم. آن فلسطينیها برای آزادی مردم خود محق بودهاند كه
به كشتن از روی ناچاری باز گردند، و آنها كه در اين راه و به خاطر مردم خود كشته
شدهاند به خود قداست بخشيدهاند. اين موضوع به نظر میرسد كه حقيقتی وحشتناك باشد
كه بر آنچه بايد در بارهی تروربسم بياد آوريم غلبه میكند و همچنين بر انديشهی
نفرت انگيز بودن و هولناكی».
در ماه آگوست ميشا برومليك كه استاد تعليم و تربيت در دانشگاه گوته در فرانكفورت
است و هم زمان مدير انستيتوی فريتس باور كه وظيفهی آن مطالعه و جمع آوری اسناد و
مدارك تاريخ نسل كشی يهوديان است كتاب هوندريچ را خواند و به وحشت افتاد. برومليك
با اين ادعا كه قطعاتی از آن كتاب حاوی مطالبی است يهودستيزانه و ضدصهيونيستی از
انتشارات Schurkamp در خواست جمع آوری نسخههای آن كتاب را
نمود. موسسهی انتشاراتی پذيرفت و اعلام نمود كه پس از تمام شدن دو هزار نسخهی
چاپ اول از چاپهای بعدی خودداری خواهد كرد. اعتراض برومليك كه به عنوان يك نامهی
سرگشاده در يك از روزنامههای صبح آلمان منتشر شده بود هابرماس را در وضعيت دشواری
قرار داد. فيلسوف آلمانی مبنای منطقی خود را در توصيهی انتشار آن كتاب اين بار با
زبانی ديگر بيان نمود ـ با عنوان: بررسی كتاب، در پی حوادث يازدهم سپتامبر و در
بارهی ريشههای بی عدالتی اجتماعی جهانی ـ و آن هم در حالی كه آشكارا از خيال
بافیهای سياسی و خونين هوندريچ فاصلهی خود را حفظ میكرد.
در بازانديشی «ماجرای هوندريچ» به نظر میرسد كه نحوهی برخورد آلمانیها به آن
تاسف برانگيز و ناشيانه بوده است. احساس میشود كه برومليك حساسيت بيش از حد و
نامعقولی نشان داده است. قضاوت سياسی هوندريچ شايد شديداً پرسش برانگيز باشد اما
بيانيههای او در معنای حقيقی و فنی واژههای به كار رفته يهودستيزانه نيستند. در
هر حال شايستگی ادعاهای او میبايست كه مورد ارزشيابی قرار گرفته و در حوزهی
عمومی مورد بحث قرار گيرند. با اين توصيه كه بايد توزيع نسخههای كتاب متوقف شود
برومليك نشان داد كه به ظرفيتهای تعقل مردم آلمان اطمنيان ندارد. در نتيجه او
موقعيت طلايی برای آموزش مردم كشورش در اين خصوص كه چرا استفادهی سياسی از ترور
از نظر اخلاقی سزاوار سرزنش است را از دست داد. ممنوع كردن انتشار يك كتاب يا
جلوگيری از چاپ مجدد آن به دلايل سياسی روال و سنت ناميمونی بنياد مینهد. اين عمل
همچنين نتايج ناخواستهای به دنبال دارد و به هوندريچ اجازه میدهد كه ادعا كند
انديشههای او به طور غير منصفانهای توسط يهودیها و حاميانشان سركوب شده است.
اما پرسش از استفادهی سياسی از ترور توسط موج بمب گذاریهای انتحاری فلسطينیها
به اوج خود رسيد، يعنی در پی بازديد تحريك آميز آريل شاورن در سپتامبر 2000 از
معبد اورشليم (Jerusalem’s Temple Mount) كه در محوطهی مسجد الاقصی قرار گرفته است.
مشروعيت و اثر بخشی آن بمب گذاریها توسط روشنفكران عرب چه در خاورميانه و چه در
ايالات متحد به شدت مورد بحث قرار گرفتند. به طور فزايندهای در محيطهای دانشگاهی
سراسر آمريكای شمالی مسئلهی بمب گذاران انتحاری فلسطينی به موضوعی مهم در
مباحثاتی بسيار داغ تبديل شد، مباحثاتی كه بسيار به ندرت با شكيبايی و دلايل
عقلانی همراه بود. برای مثال بنگريم به بيانيهی رسمی سازمانی طرفدار فلسطينیها
در دانشگاه Rutger با نام اتحاد جرسی جديد كه با موجوديت دولت
اسرائيل مخالف است. اعضای اين گروه اعمال بمب گذاران انتحاری را موجه میدانند با
اين ادعا كه «فلسطينیها از حق مقاومت در برابر اشغال سرزمين خود بر خوردار میباشند.
ما در جايگاهی نيستيم كه برای فلسطينیها شيوهها و اشكال مبارزهشان را تعيين
كنيم».
هوندريچ آن گونه كه ممكن بود به عنوان يك فيلسوف از او انتظار داشت چنين خطابههايی
را مورد ارزشيابی قرار نمیدهد. در واقع به نظر میرسد كه او كاملاً از مناظرهی
در حال جريانی كه متوجه اعمال تروريستی فلسطينیهاست ناآگاه است ـ يا شايد هم به
اين موضوعات بیعلاقه است. به جای آنكه او تجزيه و تحليلی عرضه كند كه همهی جوانب
استدلالهای عمده دو طرف را سبك و سنگين نمايد، نسنجيده و بدون تعمق كافی عمل
نموده و چنين به نظر میرسد كه حمايت و پشتيبانی او از تروريسم سياسی برای تحريك
كردن طراحی شده است.
چنانچه به سنتهای كنفرانس صلح دنهاگ از 1898 و 1907 بازگرديم، خواهيم ديد كه يكی
از تكيهگاههای اصلی حقوق بينالملل اين اصل لازم الاجرا است كه در هر جنگی بايد
ميان افراد غير نظامی و رزمندهها تفاوت قائل شد. آن احكام با قاطعيت تمام توسط
پروتوكل الحاقی به كنوانسيون ژنو مورد تاكيد مجدد قرار گرفته، كه البته نمايندگانی
از سازمان آزادی بخش فلسطين نيز در آن شركت داشتهاند. چنين تفاوت گذاری ميان
افراد غير نظامی و رزمندگان به طور گسترده به عنوان ركن اصلی قانون بين المللی
حقوق بشر به رسميت شناخته شده است. هنگامی كه افراد غير نظامی از روی قصد مورد هدف
بمب گذاران انتحاری قرار میگيرند، مرتكبين چنين عملی از روی عمد آن رسم و روال را
نقض كردهاند. اما آنچه هنوز هم موذيانهتر است اين كه بعضی از جديدترين بمب گذاریها
به نظر میرسد كه عامدانه جوانان اسرائيلی را هدف قرار میدهد ـ به عبارت ديگر بمب
گذاری يكم ژوئن 2001 در ديسكوتكی در تل آويو كه منجر به كشته شدن 21 نقر و زخمی
شدن 120 نفر ديگر گشت و يا انفجار يك اتوبوس در 19 آگوست 2003 در اورشليم كه از
ميان 18 كشته 5 نفر كودك بوده و در ميان 100 نفر زخمی اين حادثه 40 نفرشان از
كودكان اسرائيلی بودهاند.
بر
اساس گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر و با عنوان «محو شدن در يك دم، حملهی بمب
گذاران انتحاری بر عليه شهروندان اسرائيلی» به تاريخ اكتبر 2002 كه كشتار سنجيده و
برنامه ريزی شدهی افراد بی گناه را مورد نكوهش قرار میدهد، بمب گذاری انتحاری به
عنوان جنايت عليه بشريت توصيف گرديده. در قانون بين المللی حقوق بشر سنت و روال
مبنايی بر اساسنامه نورمبرگ از سال 1945 قرار دارد. دستورالعملهای نورمبرگ اخيراً
توسط مصوبهی رم از دادگاه بين المللی جنايی مورد تاكيد مجدد قرار گرفته كه در آن
جنايت عليه بشريت را به عنوان «هرگونه مشاركت و اطلاع از حملهی متداول و برنامه
ريزی شده بر عليه افراد غير نظامی» و «ارتكاب متعدد چنين اعمالی... بر عليه هر
شهروند غير نظامی يا در كمك به يك دولت يا برای آن و يا در راستای خط و مشی يك
سازمان در انجام چنين حملاتی» تعريف كرده است. مطابق با مصوبهی رم چه مرتكبين
منفرد و چه سازمانهايی كه از آنها حمايت كنند مسئوليت جنايی چنين اعمالی را
پاسخگو خواهند بود. چنين اعمالی جناياتی هستند در حدود و اختيارات قانون جهانی و
هيچ قانون ديگری نمیتواند اختيارات آنها را محدود كند.
آيا بمب گذاریها از نظر اخلاقی يا سياسی قابل دفاع هستند؟ تلاش برای موجه جلوه
دادن بمب گذاری انتحاری به ويژه از نظر اخلاقی به نظر میرسد كه ظاهر فريب و غلط
انداز باشد. يكی از دستورالعملهای اصلی تعاليم جنگ عادلانه كه به روزهای آغازين
مسيحيت باز میگردد منع كشتار افراد بيگناه است. در حكم شرعی با قدمتی 2500 ساله
در فلسفهی اخلاق غربی نمیتوان حتی يك متفكر يافت كه گرفتن جان افراد بيگناه را
برای اهداف سياسی به عنوان امری موجه پذيرفته باشد. علاوه بر آن متخصصين خاورميانه
غالباً اشاره كردهاند كه بمب گذاریهای انتحاری آشكارا با سه دستور شرع اسلامی
تناقض دارند: منع به قتل رساندن مردم، منع خودكشی و حفاظت از منزلت اجتماعی يهودیها
و مسيحيان. در اين موارد نيز سنگينی بار دلايل و مدارك موجود بر شانههای هوندريچ شديداً
سنگينی میكنند.
با توجه به مثالهای موجود حتی استدلالی كه مصلحت سياسی را نيز در نظر گرفته باشد
قابل ترديد به نظر میرسد. فوايد نظامی يا استراتژيكی كه توسط بمب گذاریهای
انتحاری بدست آمدهاند آنگونه كه پيداست قابل اغماض میباشند. تمامی شواهد حاكی از
اين واقعيت است كه تاثيری كه اين گونه عمليات به طور فراگير داشتهاند حمايت از
نيروی سياسی افراطیهای اسرائيل را در پی داشته ـ يعنی نتيجهای قابل تاسف هم برای
فلسطينیها و هم اسرائيلیها به يك اندازه. تمامی حملههای انتحاری اعضای حماس و
جهاد اسلامی بلافاصله قبل از انتخابات اسرائيل در 1995 در تسهيل پيروزی كانديدای
حزب ليكود نقش مهمی بازی كردند ، يعنی به قدرت رسيدن بنيامين نتانياهو. از نقطه
نظر راه حلی سازنده و منصفانه در مجادله منطقهای فلسطينی ـ اسرائيلی، عمليات
تروريستی يكسره بینتيجه بوده است. رهبران عقيدتی فلسطين در سراسر جهان به صورت
غير مستقيم تصديق كردهاند كه حملههای ناموجه و خونبار كه موجب به خطر افكندن جان
شهروندان میشود باعث میشود كه آرمان فلسطين در جهان بدنام گردد. در ژوئن 2002 و
در روزنامهی صبح فلسطينی « قدس » پنجاه و هشت نفر از روشنفكران مطرح و چهرههای
شناخته شده دست به انتشار « درخواست فوری برای توقف بمب گذاریهای انتحاری» زدند.
میتوان گفت كه از اين نظر هوندريچ به طور آشكاری از آنها بسيار عقب میماند.
اما آنچه جالب توجهتر است اين كه در مصاحبهای كه هوندريچ جديداً انجام داده به
صورت معنی داری اعتقاد خود به وجود دولت اسرائيل را بيان میدارد. اما بدين ترتيب
او با دفاع از بمب گذاریهای انتحاری به عنوان اسلحهای مشروع و سياسی دچار تناقض
گويی میشود، زيرا دوجناح عمدهی نظامی مسئول حملات يعنی جهاد اسلامی و حماس هرگز
اين واقعيت را پنهان نكردهاند كه هدف استراتژيك آنها بيرون راندن يهودیها از
فلسطين است.
توجيهات آنها برای بمب گذاریهای انتحاری شبكهی پيچيدهای است از بيانيهها و
اظهار نظرهای گيج كننده و متناقض. رهبران اين سازمانها بارها اعلام كردهاند كه:
ـ حملههای انتحاری صرفاً تلافی جويانه يا متقابل هستند. (اين ادعا به شدت تفاوت
دارد با شواهد موجود، و به پرسش از جنبههای اخلاقی و سياسی مشروعيت حملهها نمیپردازد)
ـ شهروندان هدف اصلی نيستند. (دروغی آشكار)
ـ از آنجا كه تمامی افراد بالغ اسرائيلی در ارتش خدمت میكنند میتوان گفت كه آنها
در هر حال شهروند معمولی حساب نمیشوند. (محدوديتهای قوانين بين المللی و انسانی
آشكار میسازند كه سربازانی كه در مرخصی به سر میبرند و در لباس نظامی نيستند به
عنوان غير رزمنده محسوب میشوند)
ـ مهاجرين ساحل غربی و نوار غزه اغلب مسلح هستند و به طور غير قانونی اين سرزمين
را اشغال كردهاند. از اين رو آنها میتوانند به عنوان هدفهای منصفانه و درستی
برای حمله شمرده شوند. (تحت قوانين بين المللی اين واقعيت كه شهروندان مسلح هستند
جايگاه آنها را به عنوان افراد غير رزمنده تغيير نمیدهد. علاوه بر آن اين استدلال
برای كثرت حملههايی كه خارج از ساحل غربی و نوار غزه انجام گرديده توضيحی ارائه
نمیكند ـ يعنی جملههايی كه در داخل مرزهای قبل از 1967 اسرائيل رخ داده)
ـ فلسطينیها از نظر نظامی در وضعيتی قرار دارند كه فاقد هرگونه امتياز ملموسی
است. بر خلاف آن اسرائيل به جنگ افزارهای بسيار پيشرفته مجهز است و بنابراين بمب
گذاری انتحاری میتواند در اين ميان نوعی تعادل بر قرار كند. (با توجه به كمبود
نتايج نظامی و استراتژيك مثبت اين ادعا برای تطبيق دادن دشوار است. وانگهی مردم
تحت ستم در ساير نواحی به طور موفقيت آميزی از روشهای مسالمت آميز برای نافرمانی
مدنی و توجه مردم كشورهای ديگر به اهداف و آرمان خود استفاده كردهاند. چرا رهبری
فلسطين چنين روشهايی را منتفی میداند)
اما اگر بمب گذاریهای انتحاری برای فلسطينیها بهرههای استراتژيك يا نظامی
ناچيزی به همراه داشته، پس چرا اين حملهها تا به امروز دوام آوردهاند و چرا در
ميان فلسطينیها تا اين اندازه محبوبيت دارند؟ بر اساس يك نظر سنجی در ژولای 2001
پنجاه و هشت درصد فلسطينیها موافق اين حملهها بر عليه شهروندان غير نظامی
اسرائيلی بودند.
يكی از پاسخها در اين خصوص درك نقش بنيادگرايی دينی است كه توسط دو مقصر اصلی
يعنی جهاد اسلامی و حماس نمايندگی میشود. برای هر دوی اين سازمانها و برای
بنيادگرايی اسلامی در مجموع شهادت نشانهای اصلی است از ايمان راسخ. روحانیهای
مسلمان كه در جستجوی موجه جلوه دادن حملههای انتحاری بر عليه اسرائيل هستند بنا
بر رسم رايج از تفاوت تعيين كننده كلامی ميان خودكشی و شهادت دفاع میكنند. در
حالی كه مطابق با شريعت اسلام مرگی كه شخص به خودش تحميل كند به شدت غير مجاز
خوانده شده است، اما ملاهای ستيزهجو مرگ شهادت طلبانه را به جايگاه پرافتخارترين
نوع مرگ ترفيع دادهاند. بمب گذاریهای انتحاری معجونی خطرناك و مرگ آورند حاكی از
انتقام جويی شهادت طلبانه ـ راه خروجی تمام وكمال و استراتژيكی مناسب برای عربهای
منطقه، يعنی كسانی كه در غير اين صورت و از نظر سياسی عاجز هستند. علاوه بر آن اين
بمب گذاریها به اهداف عملی و حمايت تقويت شوندهی رهبران كشورهای عربی خدمت میكنند،
كسانی كه در ايجاد نتايج بسيار كند عمل میكنند و لياقت و شايستگی آنها به طور
فزايندهای در سالهای اخير مورد ترديد قرار گرفته است.
سرانجام اين كه آيا حمايت هوندريچ از بمب گذاریهای انتحاری يهود ستيزانه است؟ در
معنای دقيق كلمه خير. با اين حال به سهولت میتواند در آن شيوه تعبير و تفسير
گردد. زيرا علاوه بر آن كه بمب گذاری انتحاری موضوعی نظامی و البته مناقشه برانگيز
است، اما در عين حال به معنای نماد سياسی از عملی شديداً هولناك نيز میباشد. آنها
دارای پيامی كاملاً صريح هستند: تمامی يهودیها ـ مردان، زنان و كودكان ـ اهداف
شرعی برای قتلهای سياسی به شمار میآيند. از اين رو بمب گذاریها در حال بازی
كردن با گفتمانی از كشتار جمعی هستند كه پژواكهای تاريخی آن تماماً آشنا و نگران
كننده است.
------------------
ريچار وولين استاد تاريخ و ادبيات در دانشگاه نيويورك است. از جمله مهمترين كتابهای
او « كودكانهايدگر:هانا آرنت، كارل لويت،هانس جونز و هربرت ماركوز، انتشارات
دانشگاه پريسنتون، سال 2001 » میباشد.
1: The
Chronicle Review, Are Suicide Bombings Morally Defensible? By Richard Wolin
ازسايت ايران امروز