سلطان سالار عزیز پور
جرگه بزرگان و
سنگر بندی قبیله سالاران پارسی ستیز
بار نخست نیست و آخرین بار هم نخواهد بود که از سنگر
قبیله دست پلیدی بسوی ما دراز میشود تا دامن زبان و فرهنگ ما نرا بر چیند .
سوگمندانه حاصل تلاشهای فارسی ستیزان فرهنگ گریز در
جرگهء بزرگان، نا گفته پیدا و پنهان
بوده است .
با یستی دانست که این گونه تلاشها به دیروز و امروز
محدود نمی شود پیشینهء بسیار دراز دامنی دارد .
در یک نگاه پیشینهء تاریخی این تلاشها را به دو
دورهء گسسته از هم اما با آماج یگانه
میتوان دید .
نخست دورانی که عرب زبانان فارسی ستیز از جایگاهی فرا
دستان فرمانروا بر ما میتازندو با سیطرهء سلطهء انحصاری خویش در گسترهء زبان وفرهنگ، توانایی علمی و فلسفی زبان فارسی را
میربایند .
دو دیگر دورانی که اژ دهای استعمار سر بلند میکنند تا
به کمک قبیله، زبان میان تباری و میانجی حوزه های تمدنی و فرهنگی را از ما
بربایند .
شگفتا با وجود این همه دست اندازی ها و فراز و فرود های
بسیار این زبان توانست از توفان های مرگبار رهایی بیابد و همچنان راهی رشد خود
را در پیش بگیرد . اما در اثر زیان های وارده از سوی عوامل استعماری و قبایلی
زنجیره تکاملی آن آسیب میبیند و دچار افت های بسیاری میشود .
عوامل استعمار
استعمار گران اگر از یک سو میکوشند تا به منافع زمینی و
زیر زمینی کشور ها دست یابند از سوی دیگر از بر پایی دستگاه سیاسی و اداری
وابسته و برداشتن فرهنگ و زبان کشور ها به سود خوبش چشم نمی پوشند .
به گفته دانشمندی ـ
برای اسارت ملتی کافی است زبانش را گرفت و همچنان برای از میان برداشتن
تمدنی و فرهنگی .
تصادفی نیست که انگلیسها زبان اردو را در برابر زبان
فارسی در نیم قاره هند برمیکشند و همچنان زبان محلی پشتو را در برابر زبان
فارسی در افغانستان .
پیوند نا میمون
قبیله با استعمار
اگر از عوامل نطفه بندی پارسی ستیزی در زمان امیر شیر
علی خان بگذریم در دوران حاکمیت عبدالرحمان خان است که وصلت نا میمون پیوند
قبیله و استعمار بسته میشود . در اینجاست که انگلیس ها با استفاده از حربه ء
زبان بقای زمامداران طرفدارخود را در کابل ضمانت میکنند و از سوی دیگر به
مقاصد استعماری خود دست میابند .
از همان زمان به بعد عنوان کردن زبان پشتو به جای زبان
ملی و رجحان دادن در قاموس نامهای مقامات و مراسم نظامی و پیوستن آن با برنامه
های آموزشی و درسی و دادن امتیازات اجتماعی و سیاسی به گوینده گان زبان پشتو
از جمله رسم های سنتی و عنعنوی این کشور شده است.
در زمان امیر حبیب الله خان است که بسی از واژه های
زبان پشتو وارد زبانزد های نظامی میشود و در عصر نادرخان است که دامنهء این
تلاشها گسترده تر میشود . محمد گل خان مومند وزیر داخلهء وقت تحریکاتی را درجهت تعمیم زبان پشتو و
طرد زبان فارسی نه تنها از دوایر دولت بلکه از موسسات تعلیمی و حتا خانه و
بازار آغاز میکند .
در ضمن وی مردمان فارسی زبان و ترکی زبان را وا دار
میسازد تا عرایض شان را به زبان پشتو بنویسند و عرایضی که به زبان فارسی و یا
ترکی میبود به آن ترتیب اثر داده نمیشد .
و همچنان به خاطر استفاده از تفرقه زبانی و امتیاز
بخشیدن به زبان پشتو و پشتو زبانان گروه بزرگی از خانواده های پشتون را از
بیرون مرز ها به شمال هندو کش جای گزین کردند تا با این کار توانسته باشند در
صفوف فارسی زبانان تفرقه و به پشتو زبانان کمکی کرده باشند . تا اینکه در
قانون اساسی سال 1342 خورشیدی مسأله دوگانه گی زبان مطرح میشود و درآن جاست که
گروهی از تمامیت خواهان و فارسی ستیزان از جمله غلام محمد فرهاد ، رشتین ،
زابلی ، زدران ، عصمتی و ارشاد اعتراض میکنند . و پیشنهاد میکنند که رسمیت
تنها و تنها به زبان پشتو محدود بماند . هرچند تمامیت خواهان در برابر اکثریت
مخالف درین راه به مقصد نمی رسند ؛ اما با اصرار ماده 35 مبنی بر موظف بودن
دولت در تقویت زبان پشتو از طریق برنامهء مؤثری در فصل مربوط به حقوق و وظایف
مردم اضافه میشود. چون در ضمن مباحثه راجع به این موضوع محمد قدیر تره کی
زبان ازبکی و سایر زبان های محلی را منحط خواند . محمد کریم نزیهی
نویسنده و ادبشناس افغانستان به رسم احتجاج با مجلس مقاطعه کرد .
زبان اکثریت
زبان اکثریت مردم افغانستان زبان فارسی بوده و میباشد .
َََََََبا وجودیکه اکثریت مردم افغانستان از جمله ولایات شمالی ، مرکزی ، غربی و کلیه شهر
های افغانستان به استثنای چند شهر در مشرق و جنوب به زبان فارسی سخن میگویند و
از دیر زمان به این سو زبان رسمی و اداری کشور که با کمی اختلاف لهجه یی
تقریباً 90 فیصد مردم افغانستان به این زبان
تکلم میکنند و افهام و تفهیم مینمایند.
با آن هم قبیله سالاران فارسی ستیز نه تنها به این باور
نیستند؛ بلکه به پخش تیوری های بی
اساس در میان مردم دامن میزنند. زبان
فارسی را زبان اقلیت مردم افغانستان جا میزنند. چون پخش این اکاذیب با واقعیت
دیروزی و امروزی همسازی ندارد.
به نا چار تلاش می نمایند تا زبان پشتو را ملی اعلام
کنند !!
پشتو سازی همه نامها و زبانزدهای اداری و لشکری جزء
همین تلاشها میباشد.
این پشتو سازی به گفتهء دانشمند فرزانهء باختر زمین در
همه جا درد سر آفرین است و حتا ارتباطات طبعی مردم را خدشه دار میسازد.
تیوری های بی اساس
مخالفان زبان فارسی از هیچ گونه تلاش در بر انداختن این
زبان دست بر نمیدارند.
از مخالفت مستقیم گرفته تا پخش تیوری های بی اساس و
واکنش های بیمار گونه اگر محمد گل خان مومندو طالبان مستقیماً مانع گفتگو به زبان فارسی
میشدند، برخی از پشتونها و فارسی
زبانان پشتو تبار همصدا با نظریه پردازان استعماری زبان فارسی را چند زبان جا
میزنند و آنرا به زعم خود شان به زبان
های به اصطلاح تاجکی، دری و.. تجزیه
مینمایند. بی خبر ازینکه ما در تمام دنیا یک زبان فارسی داریم. آنگونه یی که
یک زبان انگیسی داریم و همچنان آلمانی و یا هم پشتو. البته با گونه های مختلف
تاریخی ، جغرافیایی و کاربردی آن .
زبان فارسی در پهلوی گونه های تاریخی آن : فارسی قدیم (
اویستایی، پهلوی ) ، دری و گونه های جغرافیایی آن مانند: شیرازی ، کابلی ، تهرانی ، سمرقندی ،
بدخشانی ، هراتی ، مشهدی ، پنجشیری ، بامیانی و... گونه های ادبی خود را نیز
دارد .
زبان فارسی با
ظرفیت و توانمندی که داشته و دارد در ابعاد فرهنگی و هنری خود یکی از بزرگترین ده زبان زنده
دنیا میباشد.
دشمنی با زبان
فارسی دشمنی با فرهنگ انسانی است
دشمنی با زبان فارسی نه تنها دشمنی با یگانه گی و وحدت
ملی است ، بلکه دشمنی با حوزه های تمدنی و فرهنگی است که بزرگترین افتخارات
بشری را در خود داشته و دارد .
بزرگترین و نام
آور ترین کسان در گستره عرفان، شعر
، فلسفه و کلام به این زبان قلم
زده اند .
کسانی که به
خاطربه اصطلاح تقویه تبار خود آبروی
به دست داشتهء خود را که از طریق همین
زبان کمایی کرده اند به باد میدهند و یا آنرا به زر نا سره میفروشند دیر و یا
زود پشیمان خواهند شد و آنگاه پشیمانی سودی نخواهد داشت .
جایگاه زبان در
دولت های معاصر
بسیاری از کسانیکه ادعای روشن فکری و روشنگری داشته و
دارند به باور پا میفشارند که زبان به صورت عام نقش کلیدی دیروزی خود را از
دست داده است. بر خلاف پندار این گروه باید گفت : امروز هیچ دانشمند با هوشی
از نقش کلیدی زبان نمیتواند چشم پوشی نماید تعریفی که امروز ازانسان مینمایند
در پهلوی گفته های گذشته که انسان موجود ابزار ساز است و یا انسان اشرف
مخلوقات است ؛ انسان را حیوانی به اضافه ء زبان میدانند .
از همین رو نقش پدیدهء
زبانی را نباید در محدودهء وسیلهء افهام و تفهیم محدود کرد و یا آنرا
وسیلهء نا چیزی بر شمرد .
زمانی ما به نقش کلیدی و بنیادی زبان بهتر آشنا خواهیم
شد که از تأثیر گذاری زبان و فرهنگ انگلو ساکسون ها در تشکل امریکا آگاه شویم.
تا کنون نمونهء بهتر ازین دولت را از
نگاهی ترکیب نژادی قومی ، فنی و اداری نداریم .
کنون که ما در برابر تهاجم فرهنگی و زبانی خلع سلاح
هستیم ، اما مقاومت فرهنگی ما به جایش باقی است و زمزمه های ازین دست ما را
نسبت به زبان و آینده فرهنگی ما امید وار میسازد :
" زبان من حریرین است
ولی این
پرنیان را قطره یی از خون پولاد ست در هر تار
به جنگ من میا زنهار " .
واصف باختری
|